پیشنهادهای مهدی عباس پور (٢١٦)
آقای حسنلو؛ بنظرم ساحت را با واژه "صحت" اشتباه گرفته اید. ساحت در اینجا به معنی: حدِ/اندازه ی/میزانِ/درجه ی/سطحِ/مقیاسِ/کمیتِ/وسعتِ/درازای/طولِ/مدت ...
دو و میدانی ( همچنین: Track )
بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر کننده دادن ، آشوب و هرج و مرج ایجاد کردن . . . .
پیمودن ، درنوردیدن
خرد کردن ، ضایع کردن، لطمه زدن و. . . . every time I tried to tell you my feeling, i was clobbered هر بار سعی کردم حسم رو بهت بگم، خورد شدم.
چند لایه
مطلقا
همچنین در اصطلاح به معنی باعث تعجب شدن. مثال: the film raised some eysbrows فیلم، موجبِ تعجب برخی شد.
بعنوان اسم ( noun ) هم میتونه استفاده بشه. However, most are usually worth at least a chuckle or two i'd like to think so . he said with a chuckle
tough , robust
گذشته از ، جدای از ، سوای از ، فارغ از و. . . . apart from = aside from
درود when things have stopped happening . and the results can be clearly seen وقتی اتفاقاتِ در حال وقوع، متوقف شوند و نتایج به وضوح قابل مشاهده باش ...
اصلاحی برای اشاره به : دروغ گفتن ، غیر صادقانه یا فریبنده صحبت کردن.
درود. warmonger : جنگ طلب ( اسم ) مثال : Those people are warmongers آن افراد، جنگ طلب هستند warmongering : جنگ طلبی ( اسم ) مثال : A country's ...
ضد و نقیض ، متناقض ، مغایر ، هم ستیز و. . . .
ریشه کلمه از آلمانی است. آلمانی : واندرلوست انگلیسی : واندرلاست ( البته تلفظ w نیز در این دو زبان متفاوت است ) به معنی علاقه و میل قوی ( و غالبا د ...
شربت ( به گفته برخی، ریشه این کلمه از فارسی است. )
جاذبه مهم ، منبع جذابیت بزرگ ، منبع جذب a big attraction _ a big source of attraction _
دوباره مورد توجه قرار گرفتن ، دوباره پدیدار شدن ، دوباره بر سر زبان ها افتادن ،
آقای جدیدی اطلاعات غلط ندید . . . . aubergine بادمجان در بریتیش هست، نه خیار!!!😐
ترجمه ای قرضی از یک عبارت اسپانیایی است که وارد انگلیسی شده است. ولی کاربرد آن در انگلیسی فراتر از کاربرد اسپانیایی آن، ( ( یعنی زمان کشتن گاو توس ...
سرزنده کردن
دنده عقب reverse gear دنده عقب زدن to put into reverse دنده عقب رفتن back up
این دوتا رو اشتباه نگیرید ( تفاوتشون در حروف e و a هست ) confectionary : شیرینی confectionery : شیرینی فروشی ، قنادی
با نیم نگاهی دیدن یا فهمیدن، به سادگی متوجه شدن
در جریان ، جاری ، پیش رو ، در شرف وقوع ، محسوس و. . . . . .
به راحتیِ پوست کندن نخود فرنگی معادلِ " به سادگیِ آب خوردن" در فارسی. همچنین : as easy as pie یا a piece of cake
گل یاس بنفش _ وام گرفته شده از فارسی
خواه ناخواه ، ناگزیر ، به ناچار
حکاکی کردن ، حک کردن Example : a name was cut into the gravestone
مسئله مرگ و زندگی
به معنی منتظر بودن هم هست. مثال: look out for me at 8 o'clock
درخت خرما ( نخل ) یا درخت نارگیل
علاوه بر "درآوردن لباس"، معنی "فیت شدن در یک لباس" یا "اندازه شدن" هم میده. : how are you pulling this off یا i don't think you can pull the jeans ...
معادل فارسی "خوره" برای این کلمه مناسبه. . . یعنی کسی که موضوعی، کسی یا چیزی رو به شدت دنبال میکنه و ازش اطلاعات زیاد داره.
پرافتخار مثلا: the most decorated athletes پر افتخار ترین ورزشکاران
این غلطه دوستان. درستش fall asleep به معنی: به خواب رفتن
دور از میادین، از کار افتاده، بدون فعالیت، خراب،
عصیان کردن ، سرکشی کردن
شنیده ، گزارش
به عنوان فعل : نقش مهمی ایفا کردن
تحکیم کردن
قشر ضعیف ، قشر آسیب پذیر
آلت تناسلی مرد، در لهجه بریتیش.
بی تعارف بددن تردید و دودلی رُک و بی پرده
chancellor : صدراعظم همچنین در آلمانی : Kanzler
اصطلاحی برای بیان جوانی و بی تجربگی. ex: he was a greener than grass player
to have resonance with یا resonate with با کسی یا چیزی ( ( مطابقت، همخوانی، موافقت، قرابت، سازگاری ) ) داشتن
این کلمه غلطه. . homework حالت جمع نداره.
کالسکه یا درشکه