پیشنهادهای مهدی عباس پور (٢١٦)
sweep sth under the carpet/rug به معنای جارو کردنِ کثیفی ها و مخفی کردنشون زیر فرش یا قالیچه. معادل های فارسی : علاوه بر معادل هایی که دوستان ذکر ک ...
تصویر شطرنجی
to be on the line در خطر بودن پای کسی یا چیزی وسط بودن
ناممکن ، نشدنی، دور از ذهن و. . . . . . it's not really out of question چندان دور از ذهن نیست.
دوهزاریِ کسی افتادن
( با کسی ) گشتن، وقت گذراندن، بیرون رفتن و. . .
مهدکودک، کودکستان و. . . ماخوذ از آلمانی kinder :کودکان garten: باغ، بوستان
خانم "صبا" اولاً، mother درسته، نه" mater"😐 ثانیاً، چه با o و چه با u نوشته بشه، هیچکدوم "غلط" نیست و فقط حالات نوشتاری متفاوت در لهجه های بریتیش ...
مُلهِم : الهام کننده مُلهَم : الهام شده
۱_متصوِر: کسی که تصور می کند ( آینده خوبی را برایت متصوِر هستم ) ۲_متصوَر: چیزی که آن را تصور کنند و یا قابل تصور باشد. ( اتفاقی بدتر از این، بر ...
to attempt to vomit to try to vomit make an unsuccessful effort to heave بنظرم بیشتر " عُق زدن " هست. حتی اگه در عمل منجر به بالا آوردن نشه.
درود اگه بخوایم معنیِ "شرایط سخت"، "هچل" ، "مخمصه" ( بدون علامت سوال ) رو بگذاریم کنار، در حالتی که این عبارت علامتِ سوال داشته باشه، یک نوع احوال پر ...
صفتdesperate قیدdesperately
صندلی ای که معمولا پشتی و زیردستی نداره . و بر خلاف نظر برخی دوستان، فقط در فروشگاه ها استفاده نمیشه و برای نشستن هم بکار میره؛ مثلا در بعضی رستوران ...
جِلف: kitschy مترادف دیگر انگلیسی: corny آلمانی: kitschig
بعنوان اسم هم بکار میره؛ چاپلوس، خایه مال، تملق گو و. . . . =toady , apple_polisher , fawner و. . . .
همونطور که دوستان گفتن معنی "خوره" ، "شیفته" و" بسیار علاقه مند" هم میده و میتونه مترادف nerd در نظر گرفته بشه.
غلط انداز
در فارسی عامیانه همان "ترافیک" ( که غلط است ) بهترین معادل: راه بندان
اوقات فراغت، اوقات مُرده
تامین بودجه کردن، سرمایه گذاری کردن و. . . .
آقااا. . . چرا اصرار دارید اطلاعات غلط بدید؟! مجبورید مگه؟ همون درسای کلاس زبانتونو بخونید بَسِتونه. . . تِز نمی خواد بدید. کلمه ی quite وقتی قبل ا ...
ساده و بی نمک همچنین: plain
بطورِ بحث برانگیز، بطورِ جدل آمیز و. . . . بگونه ای که دربابِ درستیِ یک مسئله، اختلاف نظر وجود داشته باشد.
عقیم گذاشتن، بی نتیجه باقی گذاشتن، نقش برآب کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، چوب لای چرخ گذاشتن، و. . . . . . همچنین: frustrate
کسی یا چیزی که به خوبی از آن یاد شود.
حتی الامکان ، تا بتوان ، تا جایی که بشود . . . . .
مغرور ، از خود راضی، خودبین و. . . . . همچنین: smug, cocky
فقر ، بیچارگی ، ضعف و. . . .
get goosebumps مور مور شدن، مو به تن سیخ شدن، ( در محاوره دیده شده که اصطلاحِ "پوست مرغی شدن" هم بعنوان معادل، استفاده بشه ) بعضی اوقات برای ابر ...
آبکی بودن، ساده و مبالغه آمیز بودن، کارتونی بودن، تک بعدی بودن و. . . . . صفتش میشه: cartoonish
جسورانه، بدون شرمساری و. . .
قابل توجه دوستانی که میگن این کلمه ترکی هست. این کلمه "equipe"، در اصل فرانسوی و به معنی گروه، ( دار و ) دسته، تیم، تیم فوتبال، باند و. . . . هست. ...
چه تفاسیر جالبی😂👌 gang bang= رابطه جنسی چند مرد با یک زن
درود اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا این ...
to ghost on someone قطعِ کامل و ناگهانیِ یک ارتباط ( معمولا عاطفی ) با یک شخص، بدون هیچگونه توضیح و توجیه و هشدار و دلیل و. . . .
شخصی غیرعادی و حواس پرت و غیر قابل اتکا و. . . که روابط عمومی ضعیف و عملکرد نه چندان خوبی در اجتماع دارد.
sap one's energy کسی را خسته و مستأصل کردن، شیره وجود کسی را کشیدن، و. . . . .
همچنین "vicious "cycle
متاثر کردن ، تاثیر گذاشتن ، تحت الشعاع قرار دادن و. . .
کامروا کردن ، کامیاب کردن، خشنود ساختن، رضامند کردن، راضی کردن، ارضا کردن، اقناع کردن، سیراندن، و. . . . . .
دُگم: عقیده ی خشک و انعطاف ناپذیر دُگماتیک: فردِ جزم اندیش و متعصب _ و یا همچنین: چیزی وابسته به دگم_ دُگماتیسم: جزم اندیشی، خشک اندیشی، تعصب
کله خر
همچنین: موشکافی
میل ( زورخانه ) همچنین: Persian Meels/Mils میل گرفتن :to swing clubs/Meels
اشاره
infer, imply , intimate
spare
to have ( the ) guts to do something جَنَم داشتن جربزه داشتن شجاعت داشتن جگر داشتن دل و جرات داشتن و اصطلاحات دیگه ای که خودتون میدونید😉
حساس بودن راجع به چیزی he is really obsessed about his health اون روی سلامتیش خیلی حساسه.