پیشنهاد
٠

آب ها را از آسیاب انداختن، آب بر آتش ریختن، خواباندن غائله ( غائله: آشوب، بلوا ) ، آرام کردن، خاموش کردن آتش کسی، فرونشاندن نا آرامی، از تلاطم انداخت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معادل عادت دادن هم می تونه معنی بده Years ago, I trained myself to be a back sleeper. سالها پیش، به خودم تمرین دادم که بتونم به پشت بخوابم سالها پیش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ورزیده هم معنی ممکنه بده. they must be trained men اونها باید افراد ورزیده ای باشن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

In certain parts of Texas, particularly Southeast Texas, some people pronounce "especially" with a /k/ sound instead of the standard "sh" sound. Howe ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تو یه فیلم دیدم که یه دختره اهل تگزاس " اسپسیالی " تلفظش کرد. برام عجیب بود. کسی تجربه مشابه داشته؟

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

On Christmas Eve no less. اون هم تو شب کریسمس.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنعم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمنام

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be held منعقد شده، نگاهداشته، محسوب، برگزار [ باش / شو نگهداشته / پاس داشته ]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Although the modem circus has been around for a few centuries - اگرچه سیرکهای مدرن ( نوین / امروزی ) یک چند قرنی است که بوجود آمده اند be around Ve ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمیدونم چی چی، ماسماسک "Thingamajig" is an informal term used to describe something whose name is unknown or forgotten.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه این وری، چه اون وری درهرصورت/ درهردوصورت/ درهرحال [یک ره/ طریق یا آ / موجود دیگری]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاقد، فقدان، فقد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

off تو ترکیب بعنوان قید معنی معادل وضعیت، موقعیت و شرایط هم می ده ( می دونم وضعیت و موقعیت و شرایط اسم هستن ولی بهترین معنی معادل تو ترجمه است. ) مثل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a brief rephrasing of an earlier report; summary. To recap on what has been said so far, . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من حیث المجموع، روی هم رفته، علی ایحال، مجموعا، با درنظر گرفتن تمامی جوانب [ همه چیزها/ مسائل منظور / منظور شده]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمله واره های صفتی، کلازهایی که مانند صفت عمل می کنند Relative clauses ( also called adjective clauses ) are dependent clauses that add more informa ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

integer ( n. ) "a whole number" ( as opposed to a fraction ) , 1570s, from noun use of Latin integer ( adj. ) "intact, whole, complete, " figurative ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر آینه هم معادل خوبیه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به یاد . . . بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحریر دادن صدا، نت زینت دادن در انتهای اداکردن، پیچ و قوس دادن و لحن دادن هم معنی می ده Read the text naturally; don't strain after effects.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The meaning of BILLY CLUB is a heavy usually wooden club; specifically : a police officer's club. A billy club is a short, thick stick that's mainly ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

newsagent ( UK ) newsstand ( US ) In American English, the synonym for "newsagent" is typically "newsstand" or "newspaper stand. " A newsagent re ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متاع، جنس، مال التجاره، کالای اساسی، کالای تجاری اساسی The term "commodity" broadly refers to basic goods used in commerce that are interchangeable ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تابع محور، عملکرد محور هم معنی می تونه بده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A serenade is typically a musical performance given in someone's honor, often in a romantic or festive setting. سرنید معمولاً یک اجرای موسیقی است که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلید سوالات، جواب سوال ها [ پاسخ / جواب کلید ]

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انباره، ذخیره گاه، اندوخته

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Arrested development, defined as a condition where an individual's emotional or psychological growth halts or stagnates at a certain stage, can manif ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

from ad "to, toward, up to" ( see ad - ) sumere "to take ریشه: به / به جانب بر / برگیر معانی فارسی - به خود بستن / گرفتن ( در دست گرفتن، به عهده گر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه: نزد / نزدیک ایست ( به ایست ) from in - "in" ( from PIE root *en "in" ) stare "to stand, " from PIE root *sta - "to stand, make or be firm. " ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

velocity سرعت جهت ( سرعت برداری ) : سیر speed سرعت ( فقط مقدار سرعت اهمیت داره و نه جهت سرعت ) acceleration شتاب ( سرعت تغییرات سرعت یا جهت سرعت نسب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین چای لب سوز و هات چاکلات و قهوه و . . . و آب جوشِ کتری و سماور.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت کار را انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن [ کن / ان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن / به انجام رساندن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The correct sentence is: "Repeated yawning was a demonstration of her fatigue. " Explanation: "Demonstrative" is an adjective, often used to descr ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی شک، بی اغراق/ بدون اغراق، بی گمان، اساسا، از اساس، ضرورتا، بطور تام، بی شبهه / بدون شبهه، بی قید و شرط، یکسر، مسلما، بطور مسلم، بطور قطع/ به قطع، ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

modus operand : MO عبارت لاتین ( مودوس اُپِرَندی ) way of working روش کار، روال

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

mid - 14c. , prompten, "to incite to action, urge, " from the adjective or from Latin promptus, past participle of promere "to bring forth, " from pr ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

For if" is a conjunctional phrase. Most native English speakers would likely opt for simpler constructions like "because if, " "since if, " or just ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قشر حرکتی تکمیلی ( به انگلیسی: Supplementary Motor Area ) یک ناحیه حیاتی برای برنامه ریزی حرکتی است. این ناحیه با قشر حرکتی اولیه که مسئول اجرای حرکا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورتک هایی که با حروف و علائم نقطه گذاری کیبرد ساخته میشه و بازگو کننده احساسات فرده و مال دوران قبل از شکل گیری و توسعه اموجی هاست هرچند هنوزم گاهی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درتضاد، متضاد، متمایز Contrasting court backgrounds, adequate lighting, non - confusing uniform color combinations, and less off - court motion all ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسوند اسم ساز ship: به معنی کیفیت، قوه، قدرت، دوستی با ریشه: کندن، خردکردن، برش زدن مثال: Craftsmanship دست آفرینی، صنع دستی Craftsman: one skilled ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Craftsman: one skilled in a manual occupation فردی که در شغلی که با دست صورت می گیرد مهارت دارد Craftsman صنع کار، دست آفرین ship: پسوند ( کیفیت، قوه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دامنه دید ( جانبی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

تصریح

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایل از خارج به داخل، مایل از دو به یک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفرط

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

the action of diversifying something or the fact of becoming more diverse. عمل تنوع بخشیدن به چیزی یا متنوع تر شدن مقوله ای.