پیشنهاد‌های A L C Y O N E U S (٨,٦٠١)

بازدید
٤,٣٦٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاگیری، بازماندگی، اذیت، آزار، مانع، سبب تأخیر، مزاحم noun 1 [count] : a person or thing that makes a situation difficult : a person or thing that h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. بسیار بلند - سر به فلک کشیده ( adj ) = مترادف high ۲. ستودنی - پشم ریزون ( adj ) ۳. مغرور انه - خودپسندانه - خود برتر بینانه ( adj ) = مترادف Hau ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Crochet : قلاب دوزی - قلاب بافی ( n ) / کرو شِی / krow. SHAY / Ricochet : کمانه - کمانه کردن ( n ) ( v ) / ریکِ شِی / RI. kuh. shay / Chandelier : نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Crochet : قلاب دوزی - قلاب بافی ( n ) / کرو شِی / krow. SHAY / Ricochet : کمانه - کمانه کردن ( n ) ( v ) / ریکِ شِی / RI. kuh. shay / Chandelier : نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Crochet : قلاب دوزی - قلاب بافی ( n ) / کرو شِی / krow. SHAY / Ricochet : کمانه - کمانه کردن ( n ) ( v ) / ریکِ شِی / RI. kuh. shay / Chandelier : نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Crochet : قلاب دوزی - قلاب بافی ( n ) / کرو شِی / krow. SHAY / Ricochet : کمانه - کمانه کردن ( n ) ( v ) / ریکِ شِی / RI. kuh. shay / Chandelier : نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Crochet : قلاب دوزی - قلاب بافی ( n ) / کرو شِی / krow. SHAY / Ricochet : کمانه - کمانه کردن ( n ) ( v ) / ریکِ شِی / RI. kuh. shay / Chandelier : نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ : کرو شِی قُلاب دوزی یا قلاب بافی ( به انگلیسی: Crochet ) یکی از صنایع دستی رودوزی است. 🔴 Technique of creating lace or fabric from thread u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خشک مذهبی - خر مذهبی adjective [more puritanical; most puritanical] disapproving : 🔴 very strict especially concerning morals and religion ◀️ purit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Evasion که اسم هست از فعل Evade به معنای دوری کردن و طفره رفتن و فرار کردن از کسی یا چیزی هست به معنی زیر است: noun 1 a [noncount] : the act of avoi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه که فعل هست برای سازه ها، دستگاه ها، وسایل و ماشین آلات به کار می رود و به زمانی اطلاق می شود که آن دستگاه و ماشین را از حالت منسجم و کارا خا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Example : I've done things, man. I gouged a man's eyeballs out : من یه کارهایی ( کارهای بد ) انجام دادم. من چشمای یه مرد رو از حدقه درآوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Example : I've done things, man. I gouged a man's eyeballs out : من یه کارهایی ( کارهای بد ) انجام دادم. من چشمای یه مرد رو از حدقه درآوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Example : It has been a long time since I last talked to someone on this app : از آخرین باری که در این اپ با کسی حرف زدم زمان زیادی می گذرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع آوری کردن - گردآوری کردن - بدست آوردن - کسب کردن - به ارمغان آوردن verb [ obj] : to gather or collect ( something, such as a large amount of mon ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

verb [ obj] : to make ( something ) seem smaller or less important ◀️ She downplayed [=played down] her role in the research. ◀️ Athletes often down ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژگان معادل باطل کردن میشن : Invalidate و Abrogate ◀️ it invalidates the prayer : نماز را باطل میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین واژگان معادل باطل کردن میشن : Invalidate و Abrogate ◀️ it invalidates the prayer : نماز را باطل میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: ( مَ وَ دَّ ) [ عربی موده ] ( مصدر لازم ) دوستی رفاقت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بیشتر مردم این واژه را به اشتباه نِجات تلفظ میکنند درحالیکه درستش نَجات هست تلفظ: ( نَ ) [ عربی نجاه ] ( اِمصفت ) رهایی خلاصی رستگاری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بیشتر مردم این واژۀ عربی را نادرست تلفظ و خوانش میکنند. خوانش درست آن میشود تَجرِبِه یا تَجرِبَه. و نه تَجرُبه. پس: ✅ Tajreba یا Tajrebe ❌ Tajrobe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: ( تَ ) [ عربی ] ۱ - ( مص م. ) بازگردانیدن. ۲ - تفسیر کردن بیان کردن. ۳ - ( اِمص. ) شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: ( عَ تَ بِ ) [ عربی عتبه ] ( اسم ) آستانه آستانه در درگاه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تلفظ: ( لَ چَ یا چَّ ) [ ترکی ] ( اسم ) چارقد روسری. لچک به سر کنایه از: زن دشنامی است مردان ترسو و بی جربزه را.

پیشنهاد
٠

تنها به قاضی رفتن کنایه از: به سخن و عقیده مخالف توجه نکردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: ( نَ صّ ) [ عربی ] ( اسم ) ۱ - صریح و آشکار. ۲ - اصل و عین مطلب. ج. نصوص. مثلاً میگن نَصِّ صریح کلام رسول خدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: ( مَ ) [ عربی ] ( اِمف. ) نکوهیده سرزنش شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیشتر مردم اینو اشتباه تلفظ میکنن. تلفظ درستش خِلاف هست و نه خَلاف تلفظ: ( خِ ) [ عربی ] ۱ - ( اِمص. ) ناسازی مخالفت. ۲ - ( ص. ) ضد مخالف. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: ( شَ فَ قَ ) [ عربی شفقه ] ( اِمصفت ) مهربانی دلسوزی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: ( حَ ) [ عربی ] ( صفت ) مهربان باشفقت.

پیشنهاد
١

MERITOCRACY

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ این واژه رو معمولاً بیشتر مردم اشتباه میگن. این واژه عربی هست و تلفظ درستش نِهایَت هست و نه نَهایَت تلفظ: ( نِ یَ ) [ عربی نهایه ] ( اسم ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: ( مَ بِ یا بَ ) [ عربی مثابه ] ( اسم ) ۱ - جایگاه منزلت. ۲ - رتبه درجه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: ( ی ) تلفظ: ( تَ ) ( اسم مرکب ) ۱ - رفت و آمد به شتاب. ۲ - جست و جوی بسیار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Martial law حکومت نظامی وضعیتی است که در آن ارتش، چه با موافقت دولت و چه پس از کودتا، اداره امور کشور را به دست می گیرد و برخی قوانین رایج را معلق می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حکومت نظامی وضعیتی است که در آن ارتش، چه با موافقت دولت و چه پس از کودتا، اداره امور کشور را به دست می گیرد و برخی قوانین رایج را معلق می کند. در برخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

⬛ مروت ⬛ تلفظ: ( مُ رُ وَّ ) [ عربی ] ( مص نسب. ) جوانمردی مردانگی. chivalry - manhood - bravery - valiancy ⬛ مودت ⬛ تلفظ: ( مَ وَ دَّ ) [ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگداشت، تجلیل، مدح Honoring, respect, reverence

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. Sell - out : آدم فروش - کسیکه زیر حرفاش میزنه و به کسانیکه بهش اعتماد کردند پشت پا میزنه و کاری رو که قولش را داده بود نمیکنه چون منافعش به خطر می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یکی که لباسش آتش گرفته بود فریادزنان به دوستاش میگفت: ” Put it Out “ که یعنی خاموشش کنین معنی اولش میشه خاموش کردن دومی هم میشه تهیه کردن 1. exting ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انگشت وسط ( فاک ) را از روی تنفر و عصبانیت به کسی نشان دادن Flip someone off means : to show someone in an offensive way that you are annoyed with ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Weight اسم هست به معنی وزن ولی Weigh فعل آن می باشد. ◀️ How much ( do ) you weigh? At least a lot. At least about 100lbs ( 100 pounds ) . At least ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هول هولکی و بی فکرانه و بدون آینده نگری و بی توجه به کلام خود حرفی را زدن - از روی بی فکری حرفی را زدن 🔴 to say something suddenly and without think ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هول هولکی و بی فکرانه و بدون آینده نگری و بی توجه به کلام خود حرفی را زدن 🔴 to say something suddenly and without thinking of the results, usually b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نام دیگر این دستگاه one - armed bandit هست ماشین اِسلات ( انگلیسی: Slot machine ) ( انگلیسی آمریکایی ) ، فروت ماشین ( به انگلیسی: fruit machine ) ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Bandit به یک جنایتکار بی اخلاق و بی رحم گفته میشه که بطور ناگهانی و فوری به کسانی که در حال رفت و آمد و مسافرت هستند یورش و حمله برده، با سلاح آنها ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هواسمون باشه این واژه بار معنایی مودبانه، شوخ طبعانه و حتی مهربانانه دارد و جدی و خشن و نفرت انگیز نیست. به معنی ناقلا و بلا و شیطون بلا و تخس هست. ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موثر / نظامی / پر قدرت و با اعتماد به نفس adjective [more forceful; most forceful] 1 : having a strong and confident quality ◀️He has a very forceful ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علنی کردن - افشا کردن - دادن اطلاعات به کسی verb [ obj] formal : to make ( information ) known : to give ( information ) to someone ◀️ She refused to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شناساندن چیزی به کسی ( گفتن یا به طریقی دیگر ) / سهم دادن / بهره مند ساختن / دادن verb [ obj] formal 1 : to give ( something, such as a quality ) to ...