کلان

/kalAn/

مترادف کلان: بزرگ، تنومند، عظیم، کبیر، معظم

متضاد کلان: کوچک

معنی انگلیسی:
considerable, enormous, huge, large, macro-, major, mass, mega-, sizable, sizeable, staple, substantial, super-, vast

فرهنگ اسم ها

اسم: کلان (پسر) (فارسی) (تلفظ: kalān) (فارسی: کَلان) (انگلیسی: kalan)
معنی: بسیار، زیاد، بزرگ، جسیم، تنومند، دارای سن بیشتر، ( در قدیم ) وسیع، فربه، چاق
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

کلان. [ ک َ ] ( ص ) بزرگ. بهتر. مهتر. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بزرگ. ( اوبهی ). بزرگ. عظیم. کبیر. بزرگوار. ( ناظم الاطباء ). بزرگ قوم. مهتر. ( فرهنگ فارسی معین ). و از اینجاست که بزرگ شهر را کلانتر خوانند و شهریار گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). عظیم. عُظام. عُظّام. ( منتهی الارب ) :
گفت می ترسیدم ای مرد کلان
زآنچه می ترسیدم آمد خود همان.
مولوی ( چ خاور ص 340 ).
|| جسیم. گنده. تناور. بزرگ تن. ( ناظم الاطباء ). بزرگ اندام. عظیم الجثه. ( فرهنگ فارسی معین ). بزرگ مقابل خرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر آزاده بود
شد به گرمابه درون یک روز غوشت
بود فربی و کلان بسیار گوشت.
رودکی
نانک کشکینت روا نیست نیز
نان سمد خواهی گرده ی کلان.
رودکی.
درختی که خردک بود، باغبان
بگرداند او را چو خواهد چنان
چو گردد کلان باز نتواندش
که از کژی و خم بگرداندش.
ابوشکور.
همی شیر خوردی ازو ماده گاو
کلان گاو و گوساله بی توش و تاو.
فردوسی.
عجب آید مرا ز تو که همی
چون کشی آن کلان دو خایه فنج.
منجیک ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 66 ).
و گر شجاعت باید دلش بروز دغا
فزون ز دشت فراخ است و مه ز کوه کلان.
فرخی.
هر که بجنباند این درخت کلان را
از بر او مرغکان زنند پر و بال.
منوچهری.
در آن خانه دیدم به یکپای بر
عروسی کلان چون هیونی بری.
منوچهری.
آبی چو یکی کیسگکی از خز زرد است
در کیسه یکی بیضه کافور کلان است.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 13 ).
که هزار چینی دیگر از لنکری و کاسهای کلان و خمره های چینی کلان و خرد و انواع دیگر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 425 ).
که آویخته ست اندر این سبز گنبد
مر این تیره گوی درشت کلان را.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 5 ).
زنهار به توفیق بهانه نکنی زانک
مغرور نداری به چنین خرد کلان را.
ناصرخسرو.
هر خردی ازو شد کلان و او خود
زی عقل نه خرد است و نه کلان است.
ناصرخسرو.
حکیم نوزده را علتی پدید آمد
که راحت از کل سرکفته کلان بیند.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بزرگ، گنده، تناور
( اسم ) کلیدان .
کلیدان و آن بست و بند درهای باغ و طویله و امثال آن باشد.

فرهنگ معین

(کَ ) (ص . ) بزرگ ، مهتر، عظیم ، کبیر.

فرهنگ عمید

بزرگ، گنده، تناور: گفت می ترسیدم ای مرد کلان / خود همان آمد همان آمد همان (مولوی: ۸۲۲ ).

دانشنامه عمومی

کلان (دلگان). کلان روستایی در دهستان هودیان بخش مرکزی شهرستان دلگان استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۰۸ نفر ( ۲۵خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس کلان (دلگان)

کلان (سیب و سوران). کلان، روستایی در دهستان کنت بخش هیدوچ شهرستان سیب و سوران در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۵۵۹ نفر ( ۱۵۴ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس کلان (سیب و سوران)

کلان (شروپ شر). latitudeکلان ( شروپ شر ) longitudeکلان ( شروپ شر )
کلان ( به انگلیسی: Clun ) یک منطقهٔ مسکونی در انگلستان است که در میدلند غربی واقع شده است. [ ۱]
کلان ۶۸۰ نفر جمعیت دارد.
عکس کلان (شروپ شر)

کلان (مهرستان). کلان، روستایی در دهستان ایرافشان بخش آشار شهرستان مهرستان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۶۴ نفر ( ۱۰۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس کلان (مهرستان)

کلان (ورزقان). کلان روستایی در دهستان ازومدل جنوبی بخش مرکزی شهرستان ورزقان استان آذربایجان شرقی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۶۴ نفر ( ۲۴خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس کلان (ورزقان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کِلان (clan)
(در زبان گیلی اسکاتلندی، به معنی بچه ها) گروه بندی اجتماعی برمبنای خویشاوندی. سازماندهی برخی جوامع سنتی برعهدۀ کلان است که پدرتباریا مادرتبارند و اعضای آن ها به منظور اجتناب از ازدواج خانوادگی باید با فردی از کلان دیگر ازدواج کنند. هر کلان از لحاظ نظری، جد واحدی دارد، که نام کلان از نام او گرفته شده است. رقابت بین کلان ها اغلب بسیار شدید بوده است.

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> کلان ( از کلانتر )
پلیس، نیروی انتظامی

مترادف ها

massive (صفت)
بزرگ، عظیم، کلان، حجیم، گنده

huge (صفت)
تنومند، سترگ، عظیم الجثه، کلان، یک دنیا، حجیم، گنده

elephantine (صفت)
ستبر، پیلی، پیل مانند، پیلسان، کلان، بد هیکل

galactic (صفت)
کلان، بی نهایت بزرگ، وابسته به کهکشان

immense (صفت)
وسیع، بسیار خوب، پهناور، عظیم، عالی، ممتاز، گزاف، عظیم الجثه، کلان، بی اندازه، بیکران

macro- (پیشوند)
درشت، بزرگ، کلان، دراز

فارسی به عربی

ضخم , مختصر , هائل

پیشنهاد کاربران

در هیپ هاپ پارسی، کلان به معنی مأمور و ولیس هست
علم اشتقاق لغات
وام گرفته شده از اشکانی 𐫐𐫓𐫀𐫗 ( klʾn /کالان/، "بزرگ، بزرگ، خالص" ) . مربوط به تات کیل ( "بزرگ، بزرگ" ) و نام ارمنی Կաղանկատոյք ( کالانکاتوکʿ، به معنای واقعی کلمه "سکونتگاه بزرگ" ) . منشأ نهایی اوستایی است
واژه کلان کاملا پارسی است چون در عربی می شود دقیق و در ترکی می شود makro این واژه یعنی کلان صد درصد پارسی است
کلان در پارسی امروزی مخفف کلانتر و به معنای پلیس است.
کلان به معنی بزرگ و وسیع است. . .
معادل لکی بزرگ:کلنگ ( کلڰ ) است که واژه ( ڰ ) به صورت ن ساکن و بلافاصله گ تلفظ میشود ( تو دماغی )
اما در لری بزرگ به صورت گپ ( گَئَپ )
و در کردی به صورت گورا تلفظ میشود.
کلان جمع کل است
کل در زبان کوردی به معنی بزرگ است
در گذشته بجای واژه آقا که ترکی و مغولی هست از واژه کل kal استفاده میشد که بنظر با واژه کلان به معنی بزرگ همریشه هست
علی باقری آفرین
کلان به معانی
۱ ) بزرگ و تناور
۲ ) دارای سن بیشتر = مترادف= مهتر متضاد کهتر
بازم کلان میپیچه توی کوچه همه غلاف مینکنن هرچی خلافه چون گیر میده الان
در پارسی بعضی وختها
س به ک تبدیل شده همچنین ر به ل تبدیل شده مانند
سران به کلان
سر به کله
کلان را می توان به مثابه تلفظ واژه ی انگلیسی clan به معنی قبیله نیز برداشت کرد.
این کلمه در معنای اصلی و مرسوم خود همانطور که در کتب لغت هم آمده به معنای 'بزرگ' و 'عظیم' است.
اما در سالهای اخیر این کلمه به معنای 'ماموران کلانتری' و 'پلیس' و 'مامور نیروی انتظامی' نیز به کار میرود.
...
[مشاهده متن کامل]

تا جایی که مستند هست این معانی نخستین بار در اوایل دهه۱۳۸۰شمسی توسط خوانندگان رپ فارسی از جمله سروش لشکری ( هیچکس ) و سپس بهرام نورایی و رضا ناصری ( پیشرو ) به کار رفته است و بعد از آن این واژه به ادبیات گفتاری نسل جوان راه پیدا کرد.

کلان واژه ای فارسی است
کلان از ریشه ی واژه ی کلفت در فارسی گرفته شده و به ترکی ارتباطی ندارد.
قالین هم ترکی شده ی همین کلان فارسی است، آقای باقری هم توضیح داده.
واژه ی کلان به شکل کالین به ترکی راه یافته و کم کم در گذر زمان به شکل قالین در آمده است.
عظام
متضاد دیگر آن خرد است
کلان : به معنای بزرگ بوده و باکلمه کالین ترکی با همین معنا و کِلِر لری به معنای بزرگ و زرنگ شده وکِلِور انگلیس به معنای زرنگ از یک ریشه می باشد .
کلان CLAN :[اصطلاح جامعه شناسی] یک گروه خویشاوندی که گسترده تر از خانواده بوده و در بسیاری از جوامع ماقبل صنعتی یافت می شود.
منبع https://rasekhoon. net
وسیع
بزرگ

بزرگ
کلان به معنای بزرگ مهم چون درزمان قدیم ازهمه روستا های منطقه بزرگ تر بوده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس