پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٥٨)

بازدید
٢,٥٠٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربند | گذرگاه دریا که آنرا بندر خوانند. ( از برهان ) ( غیاث ) . شهری که بر گذرگاه دریا سازند و بندر مقلوب آنست. ( از آنندراج ) :

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستی=نعمت/خیر آزاد رسته از در و دربند حادثات رستی خوران به باغ رضا آرمیده ایم. خاقانی رستی همچنین دلیری ومحکمی وسختی نیز باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامداد دروند تبهکار است انچه امده اینگونه است روان دروند تبهکار و ( نیز روان ) نیکوکار از پل چینوند بگذرد - دروند تنها برای تبهکار امده ونه نیکوکار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلح/سلاح=زره/زداه/سناه/سنیه/زناه/زنیه/زین/زَی/پولات/زده/افزار/ابجار/ بگمانم که سلاح معرب زداه/جتاه باشد ēn ast ān zay ī ātaxš homānāg sōzišnīg اینست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برهم/برسم = از واژه برسمن اوستایی بچم بالش و نمو. برس/برزگر نیز از همین امده بر / ثمره / محصول/تولید/شاخه های تازه بر امده /تنجه برسم را مزدیسنان ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس و کرمانجی بچم تولید و تولید مثل است مانند همین پنج تا بز پنج سال بماند چکر میکند یک گله میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ازرم =احترام اردوان رای کنیزکی اپایشنیگ بوت کی اژ اپاریک کنیژکان اژرمیک تر و گرامیک تر داشت کارنامگ ارتشیر بابکان چنان شد که در شهر بی هفتواد نگفتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نهیب/نهیو پارسی به چم ترساندن وتهدید و زخم شصت و تشر است شاید در پهلوی بگونه نهیگ نیز می امده و هیچ پیوندی با تاراج و نهب و نهیب و منهوب عربی ندارد ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چوک به چم زانو پارسی است چًک نیز همانست و به گوشه و زاویه نیز چوک گویند گویی با سوک/سیک بچم سوی از یک ریشه اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نال دمیده بسان سوسن آزاد بنده بر آن نال نال وار نویده . عماره ( از فرهنگ اسدی ) . راه دین رو که راه دین چو روی همچو شاخ از برهنگی ننوی. سنائی. از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک کال بچم نارسیده و غوره و خام است و هیچ بستی به رنگ ندارد ان هبچ - اینک ایرسیم به کال - - واژه کال از نگاه زبانشناسی دگر گشته کود=کبود است زیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ختنه بسیار زیانبخشه بویژه به گونه ای که مسلمانها بسیاری از پوست دا می کنن این باعث کوچکی و کجی و میشود من خود از ختنه شدنم بسیار خشمگینم و احساس میکن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودپسندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودبینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شوربختانه دهخدا بسیار بی سواد است او دانش دانشگاهی نداشت خود کوش بود اندکی نیندیشیده این در پارسی است که بابا/بابه ( نیا ) /بیبی/بوبو هم خانواده اند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

من و معشوق و می و رود و سرکوی سرود بر سر کوی سر و دست مرا گم شده خر فرخی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حجم را به پارسی اند چند و جرم را به پارسی توده گویند و جسم را تن و هرچه جسم داشته باشد انرا تنومند گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در خونساری و کردی و فارسی دیس/دوس بچم چسب است دوسانیدن یعنی چسباندن به ارزیز بندند و دوسانند آن ارزیز را کفشیر گویند. ( از لغت فرس اسدی ) به همانج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پارسی انرا توده مینامند جرم=توده/گرسته حجم=چند/اند جسم=تن/تنه وزن=سنگ/سنجه/کشه مقیاس/قیاس=سنجش/سنجه عمق=ژرفا ارتفاع=بلندا طول=درازا عرض=پهنا ضخامت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا باید بدین دوگونه نوشت که نخستین اوستایی است و دومین پارسی دری - ویسپه رتو/ویسپه رد بچم همه ردان - گشت رد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذرا که میگوید هر واژه ای که ال داشته باشه ترکی است بفرمایند اینها هم ترکی اند قال مقال الاتصال الافتعال الاعمال الفعال الانتقال الاقبال الاشعال الا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

و مثال داد تا اشتران و اسبان رمک را نزدیک تر گرگان آرند، تاریخ بیهقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هی میخوام پاسخ پان مغولان ندهم نمیشه بابا نادان دش/دژ با دس/دیس انگلیسی یکی است و این نشان از کهنی این پسوند در زبان اریان میدهند کانکت دسکانکت دش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پروز در عربی به ان حاشیه میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گناس=گناه جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهانا، همانا کزین بی گناهی گنه کار ماییم و تو بی گنازی رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در سروده مولوی پرده ای نیست برده ای است سنایی غزنوی از روستایی به نام ابرده یا برده بوده ابرده روستایی از غزنه بود برمدار از مقام مستی پی سر همانجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرس/غراش گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غراش=غرس هیچ میانه ای با خراش ندارد گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

او پس از سوی بلشویک های روسیه که خواستار گرفتن ایران بودند و پیشتر هم به ایران تاخته بودند و پس از ان هم نشان دادند که دشمن ایرانند به ایران تحمیل شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به سجاد برادر ترجمه و تردد پارسی نیست و در انها تر پیشوند نیست ریشه تردد رد است دگر انکه ترا را ر زمان ما از ترانس گرفتند و انرا به فارسی اوردند و گم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

، در سرود رودکی ( د. ۳۲۹ق ) �لک وپک�، �شکست مکست� و �شیب و تیب� به کار رفته است. فردوسی ( د. ۳۹۷ق ) ، �تال و مال�، �تار و تور�، �تک و پوی��جست و جوی� ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرا اکنون اشرمه گویند اخوند بی تنگ و نوار و افسار هیچ بی اشرمه نمی کند کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

که بدوسد ز زهر طعم شکر نکند میل بی هنر به هنر . عنصری. چه آن کز وی بدوسد مهربانی چه آن کز کور جوید دیدبانی. چو تو مهر برادر را ندانی من از تو چو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بدوسیدن اصل انست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پیچش زلف تست شب را غیرت بر تابش روی تست مه را پژهان بهرامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا را چگویی به دهخدا نوشته نارو از نا رو نا رو ، ناروا است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدگیس/صدویس/صدگیسه درست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گمانم صدگیس است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این نام یونانی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهل/پهل در پارسی برابر حلال است و این وازه پارسی است از هلیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

|| فروگذاشتن. ( برهان ) گفت� شاهدی برای این معنی نیست� هست چو گرگ ستمگر بدامت فتد هلیدن نباشد ز رای و خرد لبیبی بهل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که درباره ابر گفتند نزد همه ایرانیان وازگانی که میانشان ب و ف هست بویژه سه حرفی در زبان همه ایرانیان به او میگردد مانند کفش کوش کبک کوک ابر ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه اور سومری به چم شهر است و نه پارسی و نه کردی است کلدانیان سامی هستند اخر کردان مگر سامی زبانند؟ اما ترک زبانان آذربایجان و یونان ایرانی و یونانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الکنداکِر را اقرب الموارد از محیط المحیط بستانی از فریتغ گرفته و گویا ان فریتغ کنت عکا /کنت اکر را که کنداکر نوشته اند دیده بوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرسه به هر زیارت و عیادت و پرسه رفتگان و مردگان گفته میشود همچنین پرسه نگهبانی و کشیک وپرهه داری است واژه پارسا و پارسی نیز از ان گرفته شده - همچنین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قیاس عربی و میانه پارسی انست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خان /کان/خانی/خین= چشمه و کان پارسی خان = کاروان سرا هتل منزل در راه و ازق این رو هفت خان رستم را باید خان نوشت و نه خوان خان/خاقان/خان خان همانگون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرویزن را اردغیز/اردگیز نیز گویند غربال/غربیل نیز گویند گویا امیختن ویختن امودن امیتن یکی بوده و گل ویتن/غر وید/غربیل/غرویز شده گل ولای را نیز غلیز ...