پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٢٨١)

بازدید
١,٨١٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پل و شپول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لارستان کچتم من میرقصم کچتش رقصیدی کچته میرقصد بچخ برقص چَخ= رقص پایکوب درهم مالیدنله کردن با پا پایمال هلی - شلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانم فندق پنجیر و ویشگون است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیپور - شیفور - شیفتک - شوتک - شیعون چفیر شفیر سپیل - سفیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاک به بز نر میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وا/وای در پهلوی هوا و فضا باشد و در وا و اندر وا یعنی سر و پا در هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه هزاروش است پهلوی ان نمیدانم چیست اسیم همان سریانی عظیم است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنر زاده واژه ای کهن را یادم اوردی یادش بخیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الفنج = کسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انانی که میگویند سنسکریت - در سنسکریت این دانش را گانیتام / گانیتا میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

چه چرت و پرتها که گفته نشد یکی یک نگاه به نوشته های ابن سینا نینداخت رایش واژه پارسی برای دانش ریاضی است گویا از همین واژه رایش گرفته شده -

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراشت افراخت افراز است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کورش جان اگر وازه شناسی و دانش همینجوری بود که تو میپنداری همه استاد بودند - هیمه تا هنگامی که نسوخته هیمه هست همین که اتش گرفت خورگ/ خورنگ است میتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویا در پارسی خورا بچم راغب نیز بوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غورک نام فرمانده سغد زیردست ترخان - و غورک غور ک غور مردم غور گوران مردم کوهستان غور=هرزه هست کار من برو چونانکه وقتی پیش ازین دهخدایی گفت با غوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گویی خلم با خدو دو گویه از یک واژ باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گمانم با ویران یکیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ویدا هم بچم پیداست و هم به چم گم و ناپدید و زیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاخن = منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستگه - اداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژ در پارسی دیوان بوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کومله = توده -

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ایرزاد - این خوش و بش نبوده و خوش و وَش بوده انرا دگرگون کرده اند و وش نیز همان خوش است - شما پارسی نمیدانید و نمیدانید آز بیشی نیست - - بخش را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرچه/پرزه هرچه از پرز داشته باشه پرز کاکل هم هست از هر زبانی که امد در پارسی هم برش و پرز و پرچ بوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا از بس عربی زده هست همش در سرگین بود - دمن دامن به چم چشم انداز است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دمن چشم انداز است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مانگ/ مونگ - ماه/ماخ /ماج/ماس/ مج / مهیر - آییشم نامهای پارسی انست آییشم پهلوی اشکانیست - ماه دو هفته در پارسی خار - ماه. ( اِ ) شهرو مملکت را گوین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فدای آن قد و زلفش که گویی فروهشته ست از شمشاد شمشار لبیبی شمشاد را در برخی گویشها شمشار گویند د به ر بگردد بویژه در اران و اذربایجان و خراسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرتاش لت ریشه اش در کرث /گرس نیست لت چیز دگر است لت از لخت است لت / لهت/ لخت ، تکه و لنگه و لت دیگر کوب است لت و کوب و لت و پار هم گویند لت را به چم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جیر جیر آواز وافور باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسرا خسروی این که به سفت و سخت و اینچیزها میگویند جیر همان جیر ( لاستیک ) است - لاستیک را زانرو جیر گویند لاستیک را جیر گویند چرا که از انگم /ژدو/زید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

دوستی که میگوید چون در زبان بختیاریست - دوست گرامی بختیاریان بیشترین واژگان پهلوی و کهن را نگاه داشته اند و زبان انها بیگمان بسیار شگفت اور است ( من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ژَد žad، ژَی/ژه، انگم /انجم/انگو/ هنگو/هنگف ، بربیم، انگم ژد= اَنگُژه angože ، جَتَر jatar /کتره/کتیرا ( اوستایی: جَتَرَ jatara ) ، زیدی/زودو، جیر، پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مهدی امانیا کسی به ان نمیگفته بز بچه - مچ /مژ/مک ( از مکیدن ) است بز مچه بچم بز مچ /بز مک است گچی واژی از گیسی=مویین است و زانجا که آذریان پهلوی بود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خفتان/کپتان دو گونه تواند بود کپ ت کپت ان یا گپ تن واژه کپ kap م پوشینه و پوشن است کف که روی چیزها میبندد مانند کف دریا نیز پوشن است کپک نیز روی ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لوطی نویسه نادرستی از لوتی است. انرا �لودی /لوتی/ لودی/لولی/لوری� گویندو اینها همه گویه های کهن پارسی است ( گرداندن �ت/ د/ل/ر� میان پارسیان رواج داشت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

این واژه شوربختانه عربی هست ( افسوس چقدر دوست داشتمش گمان میکردم کردیه ) ما واژگانی مانند انار انجیر اسپ را هنار و هنجیر و هسپ میگوییم در همه جای ایر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برادر کهمره ای از شما دگر زشت است ندانی بهبهان لر نیستند زبانشان مانند کهمره ای یک زبان پهلوی ویژه هست و دیگر انکه ارجان /ارگان/ارغان ربطی به ارژن ند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوست بزرگوارمان بهابادی این خیَو است بر سنگ و اهنگ خدو - براستی این خیو همان خدو است در پارسی �د� به �ی� بگردد بویژه اگر پس از صدا دار باشد و هم اک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بتبک من نیز با شما همراهم - البته این دوستمان هرچه کامنت از او میبینم بسیار شایگان و نیک است بویژه هنگامی که از واژگان بهابادی میگوید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارسی ان = روزکور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویر به چم پهلوان هم هست ویرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرشم و فرادم نخست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرادم و فرشم بچم نخست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاریاب و فاراب را پاریاب ، فاریاو و پاریاو ، پاراب ، فاراب نیز آمده است. فارسنامه ابن بلخی گوید : خشت و کمارج دو شهرند در میان قهستان گرمسیر بغایت و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داو به دو چم است یکی دشنام و داد و بیداد کردن - دیگر نوبت - میگویند داو منست یا دو منست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماکیان را چه راحت از خایه چون خُرُه تاج برد و پیرایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خار پارسی فلز را گویند و سنگ خارا را نیز چون مانند فلز نموده و سنگ خاره گفته اند. برابر دیگر پارسی آن ایوخشوست و " داتو" است تیر در سنگ نشسته تا سوف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدر در پارسی بیش از یک نام دارد کاک و خار چو خورشید تابان نهان کرد روی همی تاخت خار از پس پشت اوی فردوسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فریش روی بدان خوبی و بدان گفتار بر من آن بت بازار نیکوان بشکست فری دو زلف سیه رنگ او چو خفته دو زاغ بر آفتاب و دو گل هر یکی گرفته بچنگ. فری خوی آن ب ...