پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٢٨٠)

بازدید
١,٧٧٧
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرس/غراش گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غراش=غرس هیچ میانه ای با خراش ندارد گر نه بدبختمی مرا که فگند با یکی چاف چاف زود غرس رودکی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

او پس از سوی بلشویک های روسیه که خواستار گرفتن ایران بودند و پیشتر هم به ایران تاخته بودند و پس از ان هم نشان دادند که دشمن ایرانند به ایران تحمیل شد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

به سجاد برادر ترجمه و تردد پارسی نیست و در انها تر پیشوند نیست ریشه تردد رد است دگر انکه ترا را ر زمان ما از ترانس گرفتند و انرا به فارسی اوردند و گم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

، در سرود رودکی ( د. ۳۲۹ق ) �لک وپک�، �شکست مکست� و �شیب و تیب� به کار رفته است. فردوسی ( د. ۳۹۷ق ) ، �تال و مال�، �تار و تور�، �تک و پوی��جست و جوی� ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انرا اکنون اشرمه گویند اخوند بی تنگ و نوار و افسار هیچ بی اشرمه نمی کند کار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

که بدوسد ز زهر طعم شکر نکند میل بی هنر به هنر . عنصری. چه آن کز وی بدوسد مهربانی چه آن کز کور جوید دیدبانی. چو تو مهر برادر را ندانی من از تو چو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

بدوسیدن اصل انست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر پیچش زلف تست شب را غیرت بر تابش روی تست مه را پژهان بهرامی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدا را چگویی به دهخدا نوشته نارو از نا رو نا رو ، ناروا است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدگیس/صدویس/صدگیسه درست است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گمانم صدگیس است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

این نام یونانی است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهل/پهل در پارسی برابر حلال است و این وازه پارسی است از هلیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

|| فروگذاشتن. ( برهان ) گفت� شاهدی برای این معنی نیست� هست چو گرگ ستمگر بدامت فتد هلیدن نباشد ز رای و خرد لبیبی بهل کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که درباره ابر گفتند نزد همه ایرانیان وازگانی که میانشان ب و ف هست بویژه سه حرفی در زبان همه ایرانیان به او میگردد مانند کفش کوش کبک کوک ابر ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه اور سومری به چم شهر است و نه پارسی و نه کردی است کلدانیان سامی هستند اخر کردان مگر سامی زبانند؟ اما ترک زبانان آذربایجان و یونان ایرانی و یونانی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الکنداکِر را اقرب الموارد از محیط المحیط بستانی از فریتغ گرفته و گویا ان فریتغ کنت عکا /کنت اکر را که کنداکر نوشته اند دیده بوده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرسه به هر زیارت و عیادت و پرسه رفتگان و مردگان گفته میشود همچنین پرسه نگهبانی و کشیک وپرهه داری است واژه پارسا و پارسی نیز از ان گرفته شده - همچنین ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قیاس عربی و میانه پارسی انست

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

خان /کان/خانی/خین= چشمه و کان پارسی خان = کاروان سرا هتل منزل در راه و ازق این رو هفت خان رستم را باید خان نوشت و نه خوان خان/خاقان/خان خان همانگون ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرویزن را اردغیز/اردگیز نیز گویند غربال/غربیل نیز گویند گویا امیختن ویختن امودن امیتن یکی بوده و گل ویتن/غر وید/غربیل/غرویز شده گل ولای را نیز غلیز ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترخون پارسی است و ان تلخونی بوده از تلخی اندک ان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنچه زیر زانو تا پاچه است به پارسی پهلوی زنگ گویند انچه ساغ/ساق گویند و ترکان به کار ببرند از پارسی گرفته اند و ساز و ساغ چون فروز و فروغ است این وا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنگ به پارسی و پهلوی ساق پا باشد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرو ( سروچمن ) در سومری و ایلامی شرمن/سرون در پارسی سرو/سلو/سلب/سرب/سلبک/سولک/سلوک و در اروپایی ( سبر/ کپر/سپر یس ) در انگلیسی cypress در فرانسه ، cy ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرو اروپایی و میل عربی است میل یعنی کج شدن بفرمایید خوراک کج کنید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

روش/روژ/روج/روز/روخش گویه های پارسی پهلوی این واژه اند بچم روشنایی و فروغ و روز و آفتاب و خوشید بفر مردم ایرج نژادان جهان روشا کند خور بامدادان روشا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرپه واژی پارسی است در همه انرا بکار میبرند کرپه نورس نونهال نوزاد نوجوان است اینکه دیر زا و دیر کشت گمان کرده اید همان کوچکتری بوده و نه نارسی - کرپ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه مغولی است چنانکه واژه نوکر در پارسی برابر اینها دها واژه زیباست

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیان را باید با زبر گفت امدن عربی از انجا که در عربی نمونه این واژگان را با زیر میگویند همه چیز را به هم زده کیان/کدان /کدا/کیا بچم بزرگ سرور است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از تک اسپ و بانگ و نعره مرد کوه پرنوف شد هوا پرگرد. عنصری وز چکاوک نوف بینی رستخیز دشت برگیرد بدان آوای تیز رودکی قلادید در لشکر افتاده نوف از آن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرپه نورس نونهال نوزاد نوجوان است اینکه دیر زا و دیر کشت گمان کرده اید همان کوچکتری بوده و نه نارسی - کرپه نوزادی و کودکی است و بزرگی و رسیدگی را کلر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کرو /غرو ( و را میتوان هر گونه خواندش هم بر سنگ سرو هم هم بر سنگ سبو ) چیز میان تهی را گویند چون نی چون دندان کرو چون کشتی و هر کشتی را می توان گ گفت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

کندن= حرکت در کارنامک ارتشیر بابکان میخوانیم ardaxšīr ka - š pad ān ēwēnag dīd spāh az ānōh kand beraft. اردشیر کش پدآن آیین دید، سپاه از آنجا کند ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگشته/انبشته در راه نشابور دهی دیدم بس خوب انگشته او را نه عدد بود و نه مره. رودکی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستی که درباره گویش سنخواستی گفت ( نام زبانتان را باید پهلوی گفت و نه تاتی - نام تاتی را ترکان مغول به غیر مغولان میگفتند - این زبان را در نوشته های ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس میگویند شاندن را شوندن میگویند شوندمش سر جاش بشین بشون درخت شوندن - در استان فارس پیش از نوروز برای کاشت درخت انگور که به ان رز شوندن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاندن دراین سرود ویس و رامین افشاندن نیست گردو بر گنبد نشاندن است تو گفتی گوز بر گنبد همی شاند و یا در بادیه کشتی همی راند - در بختیاری هم شند در ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از نمونه ها ریک کوتاهه اریک / اریغ است اگر شاخ برخیزد از بیخ نیک تو با شاخ تندی میاغاز و ریک ( اریغ ) فردوسی ریگ/ریک/ریو/ریچ همان ارث و غنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریگ/ریک/ همان ارث و غنی /ثروت/نعمت است انرا در مرده ریگ میبینیم اینکه گفته اند ریگ/ریک خوشبخت است از این میاید و نه ویک عربی که در انگلیسی نیز ریچ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فزون=فزا/فزود/برفزود/افزایش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ز نیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی کاستی در این بیت ستم است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سرای از سروا به چم سرویدن درجایی بسر بردن است هنرمند بزرگ ایران حسن زیرک بزرگ میخواند جیم نیه تی بسروم خاکم بسر بیلانه خوم مستحق تیر و طعنه ی اشنا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرات را در پارسی پالات و ارنگ میگفتند was tāzēnd ō ēn ērān dehān ī man ohrmazd dād tā arang bār, hād būd kē frāt rōd guft; tā ō gawrān ī asūrestān m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوژنیدن هم اکنون نیز بکار میرود انرا اوشنیدن گویند چویل کِر کمر باد اوژنیدش دل کر کاردین تر غم انجنیدش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارده یا کاردین گونه ای گیاه است و از ان اش درست میکنند در ایران بویژه استانهای فارس و کهکیلویه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جان سپوز حیات بخش نیست سپوز یعنی دفع درنگ هل دادن و خورش جان سپوز به چم بخور و نمیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دهخدا عربی پرست واژه رایش پارسی رای رایش که نام دانش ریاضی است را نیاورده و رایش عربی که در پارسی هیچ کاربری ندارد اورده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شوره و شورش = انقلاب آشوب = اغتشاش بر ستمکاران بشورید و بر اندازیدشان شوره مردان کو و کو شوره زنان روزگار ـ هنگام شور دیگر است ای دوست برخیز گیتی ...