پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٥٨)

بازدید
٢,٥٠٩
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوراق نا درست است اوگار درست است

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پین/بند هردو از یک ریشه و بنواژ آن پد/بد/پت است دیده اید برخی جای چیدن چیندن میگویند ریشه چیدن چد و ریشه زدن نیز زد/جت است چد، جت، وید، افشادن، مادن، ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که میگویند فلات پارسی است و عربها هضبه میگویند برادر من فلات از بیخ پارسی نیست یک واژه عربی است به معنی بیابان و مترجمین انرا به جای پلاتو نه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریده برنده رسیده رسنده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوزنده را در پارسی درزی بنامند. ابزار درزی چیست؟ درز ن=درزن نامابزار هرچیز را در پارسی با ریشه ن یا ریشه نه میسازند مانند پوش، پوشن. روز، روزن/ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درز شکاف نیست. اگر شکاف بود شکافنده را درزی میگفتند نه دوزنده را درز بخیه است است و ابزار بخیه زدن را درزن گویند بنگریم به سرود پارسی کیسه ای دوز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دهخدا و دگران درباره واژگانی چون مادیان و دانایان بیراه رفته اند در پارسی هیچگاه هیچ چیزی را با یان جمع نمیبندند دانایان و توانایان و مادیان و کاویان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل انگیز نیز مانند دلخواه میتواند دو چم داشته باشد هزار سوار گسیل شاه و بفرمان، و پانصد سوار نیز دلخواهان امدند هزار سوار فرستاده شاه بود و پانصد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل انگیز =داوطلب زیر همین واژه نمونه های بیهقی را بنگرید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویی برخی از قزل باشان بنشت ترک نداشتند مانند همین استاج لو . استاج استاگ - استاگ باید واژی پارسی باشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهمورث که برابر واژه ذهن خواست بابرهای پهلوی در پهلوی با درون سر و کار دارند مینویسم ōš ud wīr ud bōy ud axw ud mārišn ud sōhišn ud šnāsag ud warm ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناوه همان است که در تازی انرا سطل میگویند و ناوه کشی را میدانیم. با اینهمه ناوه در این سروده تواند که تاوه نیز باشد و تاوه کشی و توه کشی تا کنون از ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی انچه را که واژگان یک زبان را با ان مینویسند دبیره نام دارد و انچه که با کشیدن گچ یا خامه پدید میاید نامش به پارسی. کشه و کشگ است از ان رو وا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستانی که گفتند خیلی پارسی است چون در عربی جدا میگویند نخست انکه جدا بچم بسیار نیست و در عربی وازگانی دیگر مانند واجد ، کثیر برابر ان است دیگر انکه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عارف طاهری برادر کسی که چیزی نمیداند باید پژوهش کند انگاه سخن گوید فرمودید حرارت از حر است و چون حر دوواژی است عربی نیست با تو چه میتوان گفت حر دو وا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمستر پد Demister Pad برابر پارسش همان دم ستر پد است دم ستردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروای همان اندروای است بچم درهوا کوس را دل نی و دردی نه ، چرا نالد زار ناله زار ز درد دل دروا شنوند. دیگر دروای نیز دربای/دربایه/دربایست است گر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وای/واد/باد بچم هوا است واژه باد که انرا وای/واد/وات نیز میگفتند پارسی هوا است باد=هوا اگر بوزد ( وزش یعنی حرکت برای هرچیز - در پهلوی داریم بسم وزید ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوتام بس کن تو از خوردنی شاهنامه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهاپت/نافاپد/ناواپت واژی پهلویست ناها دگر گشته ناوا ناف/ناو/نوه، ا بچم ناف نوه و نسل و ملت و مرکز است ا است و پت هم همان پت/پد/بد پهلویست که در دنبال ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنرا اذر خرّین و آذرفرنبغ و اذرخرداد و آذر کاریان نیز گویند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرو نی میان تهی است و غنگ چوب پر و صلب است میگوید این ناله از غرو نیست از غنگ است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می فرستاد فرود سرای بدست من و من به اغاچی خادم میدادم و خیرخیر جواب می آوردم و امیر را هیچ نمیدیدمی سریع در کردی میگویند خیرایی روناکی =سرعت نور

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه چرتها که جنیدی گفته هزوارش تنها در زبانهای باستانی بود مانند اینکه بنویسیم � من and تو � و یا �من and یار � و میخوانیم من و تو و من و یار و نمی خو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرهی/ناراهی بیچارگی براه میگوید درست میگوید

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انچه را امروز زبان پارسی می نامیم براستی زبان پارسی دری تنها یک شاخه از پارسی است و باید پارسی را گسترده تر دانست ایرانیان یک مردمند و زبانششان زبان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسا=شخص /باسا =شخیص

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پهلوی اپرناگان و اپورناگان نوشته اند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرنا جوان = جوان بالغ اپرنای رهیگ= کودک نابالغ

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستایش بچم ستودگی و منقبت هم هست و تنها ستودن کسی نیست که هر شاه کو را ستایش بود همه کارش اندر فزایش بود بپرسید کس را از آموختن ستایش ندیدم و افرو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بیدادگر ، بی دادگر نیست بیداد گر است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی و اری بسیاری د ها به ل میگردند مانند درد/لرت. دمبه/لمبه . بدست/بلست اینک بنگریم در پارسی دری بلوچی پشتو سورانی کرمانجی و دگر زبانهای اریا. و ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بهشتم بفرمود تا تاج زر زمین کورستان و زرین کمر زمین کَوَرْستان بُد از پیشتر که خوانی همی ماوراءالنهر در - - زمین کورشان وُرا داد شاه که بود از ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بودن در پهلوی و اغاز پارسی دری به چم شدن است انچه اکنون شدن میگوییم به چم رفتن است فرو بود رستم ببوسید تخت که ای نامور خسرو نیکبخت -

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویا یاکت/یاکوت واژ کهن تر یاکند است و همان واژ کهن را عربان گرفته اند چرا که در پارسی بسیاری واژگان سپستر بدان ن افزوده اند مانند افشاند که در پهلوی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استی یعنی بود اگر کار بدست منستی اگر کار بدست من بود راست اینست که بود در پارسی به چم شد است وما در پارسی کنونی بود را به نادرست و ناراست به کار م ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنیز یعنی حتی تنها بنیز پارسی میان سخن یا پایانش میاید حتی عربی نخست کسی را که درویش باشد بنیز ز گنج نهاده ببخشیم چیز. فردوسی. یعنی حتی کسی را ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توره به پارسی به چم لگام و عنان اسب است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غلاف /کلاف پارسی پهلوی است در شایست نشایست امده xormā ka - š kulāfag nē ē ( w ) - kardag, xormā rēman ud kulāfag astag pāk خرما، اگر [با] غلاف خود ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تور /دود/توره/دوده واژی اریایی است بچم رسم و سنت است د در پهلوی به ویژه در اران و اذربایجان وارمنستان خراسان به ت و ر میگردد مانند شنید/شنیر. جهود/جه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

kulāfag واژ پارسی است به چم غلاف xormā ka - š kulāfag nē ē ( w ) - kardag, xormā rēman ud kulāfag astag pāk; خرما کش کلافگ نه یکپارچه خرما ریمن و ه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حلوان شهری ایرانی بود و نام ان هوروان است خوب روان

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آخشیج ضد است دریغا که دهخدا و معین نادانسته انرا گوهر پنداشته اند چهار گوهر که اخشیجان=ضدان همند مایه گمراهی او شده - اخشیج تنها معنی ضد میدهد بنگریم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نهنگ در پارسی به معنی تمساح است انچه در دریا و اقیانوس است نامش به پارسی وال ماهی است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشبل =دش/دژ که در اغاز وازگان است و بل که دگر گشته بد به چم بند است واژه بند نخست بد بوده و در پارسی باستان بنده ، بدگ امده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشگال/دشکار به گیاهان هرز که در کشته پدید میاید میگویند برای نمونه دانه های گیاهی که در برنج به همراه برنج است دشگال/دشکار میگویند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برم در پهلوی به گونه ورم/وارم امده haštom, druz az wārom brīdan rāy, kēn az menišn ōgārdan ud az wināh tēz petītīg būdan. ( Anklesaria, 1964, p. 98 ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب بستی که انگور بر ان اندازند ترم و تارم است است و نه برم ترم یا همان تارم زنجان که انرا به نادرست طارم مینویسند ترم است پس چه شد جستان وهسودان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت عربی واژه گزاره است و نیازی به ساختن واژه ندارد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهان و مال جهان سر بسر خنیده تست بشهریاری و فیروزی از خنیده بچر فرخی