پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٢٨٠)

بازدید
١,٧٩٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چم به پارسی رفتن است و چمک پیشروی و پیشدستی است و رقص را نیز چمک گویند

پیشنهاد
٠

هم از اوست پایگه سخنوری یافتم از قبول تو خود ز ازل بعون تو دست مراست این چمک چند شوم صداع کش گرد بساط خسروان کز در تست عالمی رزق پذیر بی کلک نور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیبه در پهلوی سیوک و سیبگ است و در تاریخ سیستان امده و اندر بیابان سیوک سایه بیش بود که بر بساط او -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گُرم در تاریخ سیستان نیز امده چگونه عوامانه است ؟ اصیلترین واژگان پارسی را باید نزد پامیریان و پشتوها و بلوچان و کردان و لزان و دیلمیان و مردم روستاه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

من در مغولی و قزقیزی و قزاقی و ایغوری و ازبکی و تاتاری و ترکی استامبولی جستجو کردم همگی یا باشی بود یا بشلانشی و ایخیل و این دست واژه های بود و هیچ ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرم را ازیرا طرم نوشته اند و ترم ننوشته اند که در پهلوی ت را ط مینوشتند و پارسیان پس از کوفی گرداندن خط هرجا که واژه ای نزدیک بود و گمان بد خوانی میر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیخو زمینی که از گیاه هرزه پاک شده باشد جهان از بدان پاک بیخو کنی بکوشی و آرایش نو کنی فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین پاک از گیاه هرزه و زیان اور - و هرچیز پیرایش شده از بدی جهان از بدان پاک بی خو کنی بکوشی و آرایشی نو کنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

این وازه در پارسی باستان یگ و یو و یی بوده و کنون نیز یگانه می گوییم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

و تگین و تکین به چم تکاور و تازانده به تگ است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سباسی و سباشی گویه ای از سپاهی است در پارسی سین و ه بهم دگر شوند و این واژه پیش از امدن ترکان از فارسی به عربی رفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نرگ و نرگه هم به گونه ای دره در کوه های میگویند و هم به پرهون و جرگه که به عربی ان را حلقه و به انگلیسی ان را رینگ میگویند و ریشه این واژه نرجه و نرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ناو جوی بادغیس خرم ترین چراخوارهای خراسان و عراق است قریب هزار ناو هست پر آب و علف که هر یکی لشکری را تمام باشد. چهارمقاله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نیمهٔ نخست سدهٔ ۵ه‍. ق/ ابومنصور هروی در الابنیه عن حقائق الادویه خُلر را به زبان پهلوی اذربایجان �گلول� نوشته که گویه دیگر خلر است خلر = خُلُل =گلول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گسی در فارس و کرمان انرا وسی و بسی می گویند - صلوات وسی کن در پهلوی انرا وسی و بسیج و گسی و گسیل و وسیل میگفتند و عربی انرا وسیله گفته بدین گس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چال هر سپید پیشانی را گویند پیشانی هرچه پیش باشد - چال هر گودی و خانه جانواران وچال هوبره است و هردو پارسی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سی باهنگ کی سی کن کاکو سی کن دلم او شد شیرازی در بیشتر جاهای ایران و افغانستان انرا میگویند سی بر اهنگ شمار سی که در فارس و بوشهر و هرمزگان و کرم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوستان بختیاری که گفتند - زد = زَی در گویه ای پارسی دال و ی بهم دگرش میبابندمانند ماده مایه - زدی =زیی - جدا= جیا - ابدار =ابیار - باید = بایه =بویه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوپای . دیوَه - تنندو. تننده . تنند. کارتنک، تارتاب - توربفک - تورتنک تارتن، تارتنک، تارتنه تاربفک، جشیر ، تَنَک - تَند - کارتنک، کارتنه، کراتن - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیوپای . تنندو. تننده . تنند. دیوه تارتن - تاربر بدو مرد جنگی به دیوار بر همی تاخت چون غنده بر تار بر. اسدی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آونگ - آونگان - آویج - آویزه - آهنگ - آخته - گلاویزان - اویخته - فرازده بر طراز آخته پویه کند چون عنکبوت بر بدستی جای بر، جولان کند چون بابزن ستای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اخته و بخته بخمه بچم خایه بیرون کشیده انکه خایه اش اهیخته اند و انچه ثروتیان گفته درست نمی باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو دادی رخنه در قلب بشرها فَن ِ ابلیس را بهر تنیدن آن لگدکی دفع خار او کند حاذقی باید که بر مرکز تَنَد. شگفتا چگونه در نیافته اند که این تنیدن بچم ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

باز بلبل چنگ زد در پرده های تنگ گل در اصول فاخته بلبل پریشان گشت باز. امیرخسرو بلبل از اوراق گل کرده درست منطق الطیر و اصول فاخته . امیرخسرو انرا س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندواف چلچله و چکاوک و بلبل و قمری و سار نیست چرا که همه اینها را جدا کرده اند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زندواف نه چلچله و نه قمری و نه بلبل و نه سار است چرا که همه اینها را از زندواف جدا گفته اند زندواف به چم زندگو است و واف گویه ای از گو و گفتن اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محرف نیست همان زندواف است اینها گویه دیگر است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بنشاستند درست است خوردند خوراندند رهیدند رهاندند برگشتند برگاشتند بنشستند بنشاستند روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند کبکان بر کوه به تک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چرخ دوتاست بس کهن نیست نوایی اندراو کو صنمی که بهر ما ساز ستای تو زند گویی ستاو دوتا که امروز انرا سه تار و دوتار میخوانیم نامش ستاو دوتا باشد و ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ستاری که امروز انرا گمان میکنیم سه تاراست نامش ستا است ودر شعر دری بسیار امده ستای باربرد برداشت آواز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوستی که گفتند نام پسرشان ستار است اری اگر انرا بدون تشدید بخوانید استار و ستاره میشود اما نامها نیز در پارسی نخست جنسیت داشتند و اینکه ستاره و منیژه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شاهنامه رامش فزا اورده شور افزا شور انگیز رامش انگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاهنامه رامش فزا اورده - توان افزا - جوش افزا - شور افزا - شورانگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شاهنامه انرا گفته است رامش افزا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نوشته از مادی گرفته شده ؟ مگر ماد زبانی از انها مانده ؟ به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خُرگ در فارسی فارس و کرمان و کهکیلویه وجاهایی دیگر بچم اخگر و زغال سرخ و اتشین است انچه در عربی انرا جمره گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شگفتا از پارسی ندانی ما - خورد خوراند برگشت برگاشت - - هشت هلد گشت گلد ( گرَد ) گاشت گالد ز کالیدن یک تن از رزمگاه شکست اندر آید به پشت سپاه ( لب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به اوردگه رفت نیزه بکفت بچم کف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوستان که هریک از بان خود گفتند بسیار عالیست این بسیار خوب است که اگاهی گروهی را بیشتر میکند اما دانستن پیوندها و ریشه ان را به زبان دانان باید گذاشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

همان گالیدن و اغاریدن و اغالش و غریدن است و دیگر گالدن و گالیدن چون هشت و هلد است گاشت و گالد ز کالیدن یک تن از رزمگاه شکست اندرآید به پشت سپاه. ل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکنجیده ازرده انجده کاسه ٔ سر بازرگان بگماز شراب است گوشت تن مجتازان انجیده کباب است. منوچهری. زمین خسته از خون انجیدگان هوا بسته از آه رنجیدگان. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چویل کِـرّ کمر باد اوشنیده دل کر کاردین تر غم انجنیده کاسه ٔ سر بازرگان بگماز شراب است گوشت تن مجتازان انجیده کباب است. منوچهری. زمین خسته از خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشور و بابل ماد را مید و میت میگفتند و هیچ یک از نوشته های اشوری و بابلی و ایلامی و اراراتی و پارسی و عبری و یونانی ماد را قوم ننامیده بلکه انرا به گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاخوره به چم شاه کوره است توتیاگران خاک از معدن می اورند و در شاخوره می نهند نزهه القلوب مستوفی قزوینی ۲۰۵ ذکر معادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گریو و گریب و گرد و گریپ و جریب و گریوگ و گریوه نیز گفته میشده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گریب و جریب و گریو و گری پارسی است گریب و جریب بچم گردن است و گریبان از ان اید و پیمانه زمین و دگر چیزهاست و جفت نیز گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گریو یعنی گردن و گریوه گردنه است گریب نیز می گویند و گریوبان و گریبان و جریب نیز از انست ارا گرد نیز میگفتند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اغیل همان اغالرو اغالیدن است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راوک روَک - رو کرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

ساوج و ساوه نامی فارسی است و دریای ساوه پیش از امدن ترکان در عراق مشهور بوده - کرج و کره برنامج و برنامه - حتی ساوه شاه نیز انچنان که دانشمندان غربی ...