پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٥٨)

بازدید
٢,٥٣٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو دادی رخنه در قلب بشرها فَن ِ ابلیس را بهر تنیدن آن لگدکی دفع خار او کند حاذقی باید که بر مرکز تَنَد. شگفتا چگونه در نیافته اند که این تنیدن بچم ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

باز بلبل چنگ زد در پرده های تنگ گل در اصول فاخته بلبل پریشان گشت باز. امیرخسرو بلبل از اوراق گل کرده درست منطق الطیر و اصول فاخته . امیرخسرو انرا س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندواف چلچله و چکاوک و بلبل و قمری و سار نیست چرا که همه اینها را جدا کرده اند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زندواف نه چلچله و نه قمری و نه بلبل و نه سار است چرا که همه اینها را از زندواف جدا گفته اند زندواف به چم زندگو است و واف گویه ای از گو و گفتن اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محرف نیست همان زندواف است اینها گویه دیگر است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بنشاستند درست است خوردند خوراندند رهیدند رهاندند برگشتند برگاشتند بنشستند بنشاستند روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند کبکان بر کوه به تک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چرخ دوتاست بس کهن نیست نوایی اندراو کو صنمی که بهر ما ساز ستای تو زند گویی ستاو دوتا که امروز انرا سه تار و دوتار میخوانیم نامش ستاو دوتا باشد و ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ستاری که امروز انرا گمان میکنیم سه تاراست نامش ستا است ودر شعر دری بسیار امده ستای باربرد برداشت آواز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوستی که گفتند نام پسرشان ستار است اری اگر انرا بدون تشدید بخوانید استار و ستاره میشود اما نامها نیز در پارسی نخست جنسیت داشتند و اینکه ستاره و منیژه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شاهنامه رامش فزا اورده شور افزا شور انگیز رامش انگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاهنامه رامش فزا اورده - توان افزا - جوش افزا - شور افزا - شورانگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شاهنامه انرا گفته است رامش افزا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نوشته از مادی گرفته شده ؟ مگر ماد زبانی از انها مانده ؟ به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خُرگ در فارسی فارس و کرمان و کهکیلویه وجاهایی دیگر بچم اخگر و زغال سرخ و اتشین است انچه در عربی انرا جمره گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شگفتا از پارسی ندانی ما - خورد خوراند برگشت برگاشت - - هشت هلد گشت گلد ( گرَد ) گاشت گالد ز کالیدن یک تن از رزمگاه شکست اندر آید به پشت سپاه ( لب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به اوردگه رفت نیزه بکفت بچم کف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوستان که هریک از بان خود گفتند بسیار عالیست این بسیار خوب است که اگاهی گروهی را بیشتر میکند اما دانستن پیوندها و ریشه ان را به زبان دانان باید گذاشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

همان گالیدن و اغاریدن و اغالش و غریدن است و دیگر گالدن و گالیدن چون هشت و هلد است گاشت و گالد ز کالیدن یک تن از رزمگاه شکست اندرآید به پشت سپاه. ل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکنجیده ازرده انجده کاسه ٔ سر بازرگان بگماز شراب است گوشت تن مجتازان انجیده کباب است. منوچهری. زمین خسته از خون انجیدگان هوا بسته از آه رنجیدگان. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چویل کِـرّ کمر باد اوشنیده دل کر کاردین تر غم انجنیده کاسه ٔ سر بازرگان بگماز شراب است گوشت تن مجتازان انجیده کباب است. منوچهری. زمین خسته از خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشور و بابل ماد را مید و میت میگفتند و هیچ یک از نوشته های اشوری و بابلی و ایلامی و اراراتی و پارسی و عبری و یونانی ماد را قوم ننامیده بلکه انرا به گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاخوره به چم شاه کوره است توتیاگران خاک از معدن می اورند و در شاخوره می نهند نزهه القلوب مستوفی قزوینی ۲۰۵ ذکر معادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گریو و گریب و گرد و گریپ و جریب و گریوگ و گریوه نیز گفته میشده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گریب و جریب و گریو و گری پارسی است گریب و جریب بچم گردن است و گریبان از ان اید و پیمانه زمین و دگر چیزهاست و جفت نیز گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گریو یعنی گردن و گریوه گردنه است گریب نیز می گویند و گریوبان و گریبان و جریب نیز از انست ارا گرد نیز میگفتند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اغیل همان اغالرو اغالیدن است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راوک روَک - رو کرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

ساوج و ساوه نامی فارسی است و دریای ساوه پیش از امدن ترکان در عراق مشهور بوده - کرج و کره برنامج و برنامه - حتی ساوه شاه نیز انچنان که دانشمندان غربی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

نهال که ریشه اش از هلیدن و نهادن است همچون بستر که از گستردن است به بستر گویند تن مرده را خاک باشد نهال تو از کشتن من بدین سان منال. فردوسی. به روز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

همانگونه که در معجم الادبا گفته شده این تحریف شده طره است و چون به شکل طره بود به ان طره میگفتند و ترکان به ان طغرا گفتند وهی کلمة اعجمیة محرفة من ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فر و بزرگی جهان خرم از فر و اورند او هم از میر محمود فرزند او اسدی طوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمانم اینجا اروند رود باشد رود تیز و بسیار فشار که دجله را نیز برای همین تگره گفته اند چو شاه فریدون کز اروند رود گذشت و نیامد بکشتی فرود. در این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واکنون که خوانده ای تو و لبیک گفته ای بر کار خود چو مرد پشیمان چرا شمی؟ سپاه جاودان از تو رمیده نگار چینیان از تو شمیده. ( ویس و رامین ) . اگر شم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستوه رنجور غراب بین نایزن شده ست و من سته شدم ز استماع نای او منوچهری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برذون وازه پارسی است و لغویان عرب انرا پارسی دانسته اند و پیوسته هنگامی این واژه را به کار برده اند با واژه ای عربی انرا تعریف کرده اند و پیداست که د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریز و پروز ستردن موی از سر و پاچه با اتش و فریش نیز گویند - فریش کردن ؛ بریان کردن : ز فربهی به کمالی که گر فریش کنم رود دونایژه روغن از آن دو لخت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تن اسانی مرغ و ماهی از اوست پرورش مرغ و ماهی از او است در اوهرکه گویی تن آسانتر است همو بیش با رنج و دردسر است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بجکم هر استان و ایوان و زمینه را بجکم گویند کمان بجکم تیر است استین بجکم دست است بیکم و پچکم و پچکم پشکم بسی رفتم پی آز، اندرین پیروزه گون بیکم کم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بجکم هر استان و ایوان و زمینه را بجکم گویند کمان بجکم تیر است استین بجکم دست است بیکم و پچکم و پچکم پشکم بسی رفتم پی آز، اندرین پیروزه گون بیکم کم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بجکم هر استان و ایوان و زمینه را بجکم گویند کمان بجکم تیر است استین بجکم دست است بیکم و پچکم و پچکم پشکم بسی رفتم پی آز، اندرین پیروزه گون بیکم کم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگونه که شادروان دهخدا گفته است بدخوانی نیست بیکم گویه ای از بجکم است و ان در پارسی باستانی بسیار بوده چون یسن و جشن بجکم هر استان و ایوان و زمینه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بجکم هر استان و ایوان و زمینه را بجکم گویند کمان بجکم تیر است استین بجکم دست است بیکم و پچکم و پچکم پشکم پدید آرد سخن در خلق عالم بیشی و کمّی چو فر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خن ستاک خنیدن و خنیا و خندیدن است وبه چم اوازه و خوشی و رامش است واین خ پیشتر واجی میان خ و ش بوده است و اکنون خند سند شند در واژگان فرخنده و خشنود و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ستاگ ان خن است در پارسی باستانی واجی بوده میان خ وش امروز در پاره ای واژگان انرا با دو واج خ و ش در پاره ای واژگان میگوییم و در پاره ای تنها به یکی ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بایرام به معنی عید را از بهرام و به رام گرفته اند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دوستی که گفتند بوی میشنوم - برادر نخست باید بدانید که شنودن از کجا امده شنودن واژه ای پارسی است و ان از خشنود است و در پارسی باستانی واجی بوده میان خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسا بچم گونه امده و در نوشته های کهن همه تن اسان امده گمانم اینگونه باشد دراو هرکه گویی تن اسانتراست چرا که تن اسان بچم تن پروری است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تن اسانی مرغ و ماهی از اوست پرورش مرغ و ماهی از او است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انچه دوستمان هنرزاده گفت در همه فارس گفته میشود و انرا خنگ و فن و فنگو فین نیز میگویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگونه که شادروان دهخدا گفته است بدخوانی نیست بیکم گویه ای از بجکم است و ان در پارسی باستانی بسیار بوده چون یسن و جشن