فرهیختن


معنی انگلیسی:
cultivate, educate, handle, nurture, train

لغت نامه دهخدا

فرهیختن. [ ف َ ت َ ] ( مص ) ادب آموختن و تأدیب و تربیت کردن. ( برهان ). || علم آموختن و تعلیم کردن. ( ناظم الاطباء ). || آویختن. ( برهان ). || شمشیر کشیدن. ( ناظم الاطباء ). آهیختن. فراهیختن. رجوع به فرهختن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ادب کردن تادیب کردن تربیت کردن ۲ - ادب آموختن ۳ - علم آموختن .

فرهنگ معین

(فَ تَ ) (مص م . ) = فرهختن : ۱ - ادب کردن ، تربیت کردن . ۲ - ادب آموختن ، علم آموختن .

فرهنگ عمید

تربیت کردن، ادب آموختن.

مترادف ها

educate (فعل)
تربیت کردن، فرهیختن، تعلیم دادن، دانش اموختن

train (فعل)
تربیت کردن، فرهیختن، تعلیم دادن، ورزیدن

bring up (فعل)
پروردن، پرورش دادن، مطرح کردن، فرهیختن، رشد دادن

فارسی به عربی

تعلم

پیشنهاد کاربران

فرهیختن = فرهنگختین - فرااهیخت برکشید - هختن و هیختن هنگ و سنگ و سنج کشیدن است دایگان کنیزک به سر چاه بودند و آب همی هیختندی. ( کارنامه اردشیر ) .
هختن
کارواژه ( فرهنگ ) ، ( فرهیختن ) بوده است:
واکاویِ واژه یِ ( فرهنگ ) :
1 - پیشوندِ ( فر )
2 - کارواژه ( هیختن ) که بُن کنونیِ آن، ( هَنج/هَنگ ) می باشد.
( هیختن ) همان ( هَنجیدن ) است ( بمانندِ گفتن و گوییدن ) که بواسطه یِ پیشوندها، کارواژگانی با چمهای نو ساخته می شود بمانند: آهیختن/آهنجیدن ( آهنگیدن ) و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژه ( هیختن ) توانایی بالایی در بکارگیری پیشوندها دارد؛ برای نمونه می توان از کارواژگانی همچون:پیش ( آ ) هیختن، پس ( آ ) هیختن، در ( آ ) هیختن، سر ( آ ) هیختن ( برابر با واژه سرهنگ ) ، بر ( آ ) هیختن، هم ( آ ) هیختن و. . . بهره برد.
همچنین:فرهیخته، فرهیختار، فرهنجِش ( فرهنگِش ) ، فرهنجان ( فرهنگان ) و. . .

به ترکی میشود "اویغارماق"

بپرس