پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٢٩٢)

بازدید
١,٥٩١
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

to be easy for someone to do راحت بودنِ کاری [برای کسی] آسان بودن کاری [برای کسی] مثال: Public speaking does not come easily to most people صحبت کرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به مرور زمان با گذشت زمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مسائل عاطفی امور عاطفی مسائل عاشقانه مسائل عشقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دارای متقاضیِ زیاد دارایِ متقاضیِ بسیار در معرض تقاضای بسیار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

پرتراکم از لحاظ جمعیتی پرجمعیت و متراکم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بریتانیا [ محاوره ای] انگلستان [محاوره ای] Blighty" is a British English slang term for Great Britain or often specifically England

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به طور مشخص مشخصاً

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازی کردنِ نقشِ مشارکت کردن در شرکت داشتن در

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

طبق معمول نوعاً

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

to provide things that someone or something needs برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها مرتفع کردن نیازها رفع کردن نیازها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هیجان برانگیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به خودم مربوطه!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه آهن خطوط ریلی خطوط آهن خطوط راه آهن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

راه آهن خطوط ریلی خطوط راه آهن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از صفر شروع کردن از هیچ شروع کردن از دوباره شروع کردن با هیچی شروع کردن با صفر شروع کردن دست خالی شروع کردن دست خالی کاری را آغاز کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

make someone feel more energetic and cheerful به کسی نیرو بخشیدن به کسی انرژی دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

to think about something or someone much more than is necessary or sensible لانگمن به چیزی بیش از حد فکر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

روی موضوعی قفل کردن توی موضوعی گیر کردن به موضوعی گیر دادن و دنبالش رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از کمبریج دیکشنری: the best or only way to achieve something بهترین راه برای رسیدن به چیزی بهترین یا تنها شیوه برای دستیابی به چیزی بهترین یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بالا زدن [درباره ی دامن و لباس]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در این حوالی در این اطراف در این گوشه و کنار در این دور و بر حوالیِ اینجا در این نزدیکی در این نزدیکی ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] برنامه ریزی شده است که [نقل از فرهنگ هزاره] تصور می شود که فکر می کنند که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

امرار معاش کردن درآمدزایی کردن گذراندن زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان محاوره [slang] خطاب به زنان هم به کار می رود. بنابراین، در فارسی شاید بتوان این معادل ها را صرفاً برای کاربرد در ترجمه ی زبان محاوره به کار ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

"a certain age" is a phrase "used to avoid saying that a person, usually a woman, is no longer young but is not yet old" of an unspecified age, but n ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شروط استلزامات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

bounded محدود محصور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

British English spoken used to say that you are very hungry or thirsty and want a particular food or drink خوردن پیتزا یکجا این اصطلاح در زمانی به کا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زیاد روشنایی پرنور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Not wearing clothing; not covered by clothing, hair, feathers, etc. ( of an activity or event ) In which participants do not wear clothing برهنه لخت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در نظر داشتنِ ایده ای در نظر گرفتنِ ایده ای بررسی کردنِ ایده ای فکر کردن به ایده ای : we're playing with the idea of emigrating ما در حال بررسی ایده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

to consider without giving deep thought to or coming to a conclusion concerning در نظر داشتن در نظر گرفتن بررسی کردن مثال: : we're playing with the i ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

having strong feelings of sadness or sympathy, because of something someone has said or done متأثر تحت تأثیر احساساتی مثال: When she told me about ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

cause someone to start doing something, especially laughing or talking کسی را به آغاز کاری برانگیختن کسی را به حرف کشاندن یا به خنده و گریه انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

be/mean everything ( to somebody ) From Longman Dictionary of Contemporary English be/mean everything ( to somebody ) to be the most important thing ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

be/mean everything ( to somebody ) From Longman Dictionary of Contemporary English be/mean everything ( to somebody ) to be the most important thing ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Definition of weigh on. : to make ( someone or something ) sad, depressed, or worried The bad news is really weighing on me. I can tell that somethin ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

not relaxing, difficult. Examples I have been having really rough nights lately. I can barely sleep شب سخت شب ناآرام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

To have a lesson means to be occupied with a lesson دوره دیدن درس گرفتن آموزش دیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی واسطه [تجربه] مستقیم [تجربه] دست اول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

it is or was necessary or unavoidable ضروری است لازم است گریزناپذیر است مثال: "if needs must, they will eat any food" اگر لازم باشد، آنها هر غذایی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

an artwork a work of art قطعه ای هنری اثری هنری کاری هنری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

artwork work of art اثر هنری کار هنری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

لذت جویانه لذت طلبانه کامجویانه خوشباشانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

A pleasure quarter is an area of a city where drinking, gambling, prostitution, and other similar entertainments ( depending on local laws ) are conc ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناشناختنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نیروبخش انرژی بخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ویژه خاص دربسته و خاص عده ای محدود [مکان]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در تماس بودن در ارتباط بودن associate or come into contact with another person

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

چغر بد بدن ( وقتی درباره ی افراد به کار می رود ) I’ve grappled with mountainous sumos با سوموکارهای چغر دست به گریبان شده ام.