پیشنهاد‌های محمود اقبالی (٣,٢٢٩)

بازدید
٩١٥
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در بخش پارسی جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که حساب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولی جواب جدیری یا سعید سرور یک دوستان می توانند برود و استاد هزار چهره پدر ساخته ساز توهین همه چی ببینید در پارس جدیری از حساب قدیمی سعید سرور که حسا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاسخ به ادعا که زبان فارسی �در دربار ساخته شده� و �ربطی به غیر تُرک ندارد�، نیازمند بررسی تاریخی، زبان شناسی و متنی دقیق است. در ادامه پاسخ علمی و مس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفان. [ اَ ] ( ع ص ) بلندبینی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاش. [ اِ ] ( ع مص ) شب به چرا ماندن ستور را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . شب بچرا گذاشتن گوسفند و شتر را. ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاه. [ اِ ] ( ع مص ) مانده گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . مانده گردانیدن اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ) . || کم دادن کسی را ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاض. [ اِ ] ( ع مص ) بچه دادن شتر. || درویش گردیدن قوم و مردن ستور آنها و سپری شدن توشه یا سپری گردانیدن آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاج. [ اِ ] ( ع مص ) جدا کردن آوند از پستان وقت دوشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . جدا کردن ظرف از پستان هنگام دوشیدن. ( از اقر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاط. [ اِ ] ( ع مص ) آبله انداختن کار در دست یا شوخگین کردن آن را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . آبله دار کردن کار دست را. ( از ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاز. [ اِ ] ( ع مص ) تیر بر ناخن گردانیدن تاکجی از راستی معلوم گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . تیر بر ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاص. [ اِ ] ( ع مص ) بشتاب سخن گفتن. || بسیار خندیدن. || دفعه دفعه کمیز انداختن گوسفند. || بلب اشاره کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاع. [ اِ ] ( ع مص ) تجارت به عصا کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . تجارت کردن در نفعات ( عصاها ) ( از اقرب الموارد ) . منبع. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاد. [ اِ ] ( ع مص ) نابود گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . نیست کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( آنند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفار. [ اِ ] ( ع مص ) رمانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) . || یاری دادن. ( منتهی الارب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( آنفاً ) آنفاً. [ ن ِ فَن ْ ] ( ع ق ) الاَّن. اکنون. ( مهذب الاسماء ) . هم اکنون. دیگربار. پیش ترک از. اخیراً. سالفاً. اندکی پیش. ( انفاً ) انفاً. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاس. [ اِ ] ( ع مص ) در شگفت آوردن کسی را. || ترغیب نمودن کسی را در کاری. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاذ. [ اِ ] ( ع مص ) تیر و جز آن بر چیزی گذرانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . بفرستادن تیر و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفال. [ اِ ] ( ع مص ) غنیمت دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . نَفَل ( غنیمت ) دادن. ( از اقرب الموارد ) . || تبر گرفتن جهت بریدن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاق. [ اِ ] ( ع مص ) درویش گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . درویش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ) . بی چیز شدن و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاش. [ م َ ] ( ع مص ) زیستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) . زندگانی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( نفقة ) نفقة. [ ن َ ف َ ق َ ] ( ع اِ ) هزینه. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) . آنچه از درم و امثال آن صرف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلام. [ اِ طِ ] ( ع مص ) از بیخ برکندن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . از بن برکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) . استیصال. ( اقر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مؤلف. [ م ُءْ ل ِ ] ( ع ص ) آنکه مصاحبت میکند و سبب می شود آمیزش و دوستی و رفاقت را. || آنکه انس و الفت می گیرد. || آنکه هزار را کامل می گرداند. ( ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبلیغ. [ ت َ ] ( ع مص ) رسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( آنند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوارح. [ ج َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جارحة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . اندامها. اندام مردم که بدان کار کنند. دست و پا و دیگر اعضای آدمی. ( غیاث ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعضاد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَضد، بمعنی ناحیه و کرانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ عَضد، ناحیه. || یاران. یاوران. کمک کنندگان : اولاد و اعض ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعضاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عُضو، اندام و هر گوشت فراهم آمده در استخوان. ( منتهی الارب ) . ج ِ عُضوو عِضو، اندام و هر گوشت فراهم آمده در استخوان. ( آن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخاع. [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] ( ع اِ ) مغز مهره پشت. حرام مغز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . مغز میان مهره پشت. مغز حرام. ( فرهنگ نظام ) . و آن رشته مانن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنتور. [ ک ُ تُرْ ] ( فرانسوی ، اِ ) آلتی که مقدار مصرف برق ، آب ، گاز و غیره را در یک خانه یا یک مؤسسه تعیین کند: کنتور پنج آمپر. کنتور ده آمپر. ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منعقد. [ م ُ ع َ ق ِ] ( ع ص ) بسته شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . بسته شده و بسته و بند کرده و گره زده و بسته شده. ( ناظم الاطباء ) . - منعقداللسان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالق. [ ] ( اِخ ) پادشاه عمالقه در شهر بلقا. معاصر یوشعبن نون. صاحب حبیب السیر می نویسد: دارالملک عمالقه در آن زمان ( زمان یوشع ) بلقا بود و پادشاه ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( موثقة ) موثقة. [ م َ ث َ ق َ ] ( ع مص ) اعتماد کردن. ( آنندراج ) . ثقة. موثق. رجوع به موثق شود. موثقة. [ م ُ وَث ْ ث َ ق َ ] ( ع ص ) ماده شتر استو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موثان. [ م َ وَ ] ( ع مص ) درآمیختن چیزی را. || در آب سودن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . و رجوع به موث شود. || اندر آب آغشتن. ( تاج المصادر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موثخ. [ م ُ وَث ْ ث َ ] ( ع ص ) مرد سست اندام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . موثوخ الخلق. ( منتهی الارب ) . منبع . لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موث. [ م َ وَ ] ( ع مص ) مَوَثان. ( منتهی الارب ) . آمیخته شدن چیزی در آب. ( ناظم الاطباء ) . مرث. ( از المصادر زوزنی ) . و رجوع به مرث شود. || در آب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استغفار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) آمرزش خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . غفران طلبیدن. مغفرت طلبیدن. طلب مغفرت. ( غیاث ) . توبه کردن : استغفر من ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( استعارة ) استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] ( ع مص ) استعارت. بعاریت خواستن چیزی را. ( منتهی الارب ) . عاریت خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) . || تنها شدن. انفر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرب. [ ق ُ ] ( ع مص ) نزدیک شدن. نزدیک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . گویند: قَرُب َ منه قرباً و قُرباناً. ( منتهی الارب ) . قرب. [ ق ُ ] ( ع ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقد. [ ع َ ] ( ع مص ) پناه بردن به کسی. ( از منتهی الارب ) : عقد عنقه اًلیه ؛ به وی پناه برد. ( از اقرب الموارد ) . || بستن ریسمان و بیع. ( از منتهی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفارقت. [ م ُ رَ / رِ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) از یکدیگر جدا شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . مفارقة. و رجوع به مفارقة شود. || ( اِمص ) مأخوذ از تا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرقد. [ ف َ ق َ ] ( ع اِ ) گاوساله. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || گاوساله دشتی. ( منتهی الارب ) . گوساله وحشی. ( اقرب الموارد ) . || ( اِخ ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرقدان. [ ف َ ق َ ] ( اِخ ) فرقدین. دو ستاره درخشان در صورت دب اصغر و به فارسی دو برادران گویند. ( یادداشت به خط مؤلف ) . و بدان دو در مساوات و عدم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرقت. [ف ُ ق َ ] ( ع اِمص ) فرقة. جدایی و مفارقت. ( ناظم الاطباء ) . مقابل وصل. ( یادداشت به خط مؤلف ) : کیست کز وصل تو ندارد سود کیست کش فرقت تو نگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرقان. [ ف ُ ] ( ع اِ ) ج ِ فَرْق ، به معنی رطل و پیمانه معروف مدینه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به فَرْق شود. فرقان. [ ف ُ ] ( ع اِ ) ...