پیشنهاد‌های محمود اقبالی (٣,٢٢٩)

بازدید
٩١٥
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرق. [ ف َ ] ( ع اِ ) تار سر که راهی است میان موی سر. ( منتهی الارب ) . راهی در موی سر. ( اقرب الموارد ) . || به کنایت سر را نیز گویند : کیست کز دست ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکاتی که در متن بالا مطرح شده، چند بخش دارد: یک بخش تحریف اسامی تُرکی در دوره پهلوی، بخش دوم ادعای ریشه ی ترکی واژه �منور�، و بخش سوم استفاده از لغت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به این گونه تحریفات که بدون دانش زبان شناسی تاریخی، ریشه شناسی علمی و شواهد معتبر مطرح می شوند، بهتر است با دلایل مستند و تحلیلی پاسخ داده شو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

شما دوستان برویدحرف این شخص ببینید ایشان رکورد دارحرف ساختگی هستند ادعایی که در مورد واژه ی �قواره� مطرح شده مبنی بر این که این واژه �ترکی� است و در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخر زبان شناسی پایین دوستان ببینند فقط جای تاسف دارد ادعایی که در متن بالا مطرح شده، ترکیبی از تحریف های زبانی، ناآگاهی از زبان شناسی تاریخی، و تفسی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🟥 ۱. �خسته� یعنی ژ خستگی ناشی از آگاه شدن از دروغ های تاریخی؟ ❌ نادرست از دیدگاه زبان شناسی 🔹 واژه ی �خسته� از فارسی میانه xastag ( به معنی آسیب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشک. [ ت َ ] ( اِ ) طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند، یعنی اجرت. ( مفاتیح خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جود. ( ع اِمص ) گرسنگی. مجدالدین گوید این معنی غریب است و جز در بیت هذلی در جای دیگر دیده نشده است. ( منتهی الارب ) . || بخشش. ( اقرب الموارد ) ( منت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حذر. [ ح َ ذَ ] ( ع مص ) پرهیز. ( دهار ) . پرهیز کردن. ( ناظم الأطباء ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) . اجتناب. ترس. ( دهار ) . ترسیدن. ( دهار ) ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کماندو. [ ک ُ دُوْ] ( فرانسوی ، اِ ) گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فراگیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند. ( فرهنگ فارسی معین ) . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمام. [ ت َ / ت ُ / ت ِ ] ( ع مص ) بمعنی تَمامه و تِمامه و تم [ ت َ م م / ت ُ م م / ت ِ م م ]. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوئل. [ ءِ ] ( فرانسوی ، اِ ) جنگ تن به تن که دو تن به تلافی توهین و اعاده حیثیت کنندبا شمشیر یا طپانچه یا شلاق و غیره و این رسم سابقاًدر ممالک غربی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثقال. [ م ِ ] ( ع اِ ) هم سنگ چیزی. ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیطالمحیط ) . هم سنگ. مقدار. ج ، مثاقی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منظور. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) دیده شده. ( آنندراج ) . دیده شده و نگریسته شده و به تأمل نگریسته شده. ( ناظم الاطباء ) . - منظور شدن ؛ دیده شدن. ( ناظ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرخ. [ ش َ ] ( ع اِ ) ج ِ شارخ و در حدیث است : اقتلوا شیوخ المشرکین و استحیوا شرخهم ؛ اراد بالشیوخ اهل القوةعلی القتال. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لغو. [ ل َغ ْوْ ] ( ع ص ، اِ ) سخن بیهوده. ( منتهی الارب ) . لغی . لغوی. سخن نافرجام. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) . باطل. ( مهذب الاسماء ) . اف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاهده. [ م ُ هََ دَ / م ُ هَِ دِ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) عهد و سوگند و پیمان و شرط. ( ناظم الاطباء ) . معاقده. میثاق. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاهد. [ م َ هَِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَعهَد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) . ج ِ معهد به معنی منزلی که همیشه به وی بازگردند از هر کجا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پورسان. ( فرانسوی ، اِ ) بمعنی درصد. و سنجش را بکار رود. صد چند. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مواظبت. [ م ُ ظَ / ظِ ب َ ] ( از ع ، اِمص ) پیوستگی و مراقبت و همیشگی و مداومت. ملازمت و توجه و اشتغال. ( ناظم الاطباء ) . پیوسته بودن بر کاری. لازم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعاهای جنجالی، ولی بی پشتوانه ی علمی روشنه. من اینجا تلاش می کنم با منابع معتبر تاریخی، زبان شناسی و منطقی پاسخ بدم. بعضی بخش ها درست اشاره کرده، ول ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تحقیر قومی، تحریف تاریخی و تعمیم های نژادی بدون سند است که نه در راستای دفاع از هویت ترک هاست، نه کمکی به روشنگری تاریخی می کند. من در این پاسخ، با ر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابلیس. [ اِ ] ( اِخ ) ( ظ. از کلمه یونانی دیابلس ) لغویون عرب آنرا از ماده ابلاس به معنی نومید کردن یا کلمه اجنبی شمرده اند، و آن نام مهتر دیوان است ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انصاف. [ اِ ] ( ع مص ) داد دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ) . عدل کردن. ( از اقرب الموارد ) . داد کردن. ( تاج الم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتلاف. [ اِ ] ( ع مص ) هلاک کردن. ( تاج المصادر ) . نیست کردن. هلاک یافتن. ( مؤید ) . نابود کردن. تلف کردن. افناء : او را بغرامت آن اتلاف و تضییع مو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشاهدت. [ م ُ هََ / هَِ دَ ] ( از ع ، اِمص ) نگریستن. به چشم دیدن. مشاهدة. مشاهده : و کسری را به مشاهدت اثر رنجی که در بشره برزویه هرچند پیداتر بود ر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشاهدات. [ م ُ هََ ] ( ع اِ ) محسوسات. ( محیطالمحیط ) ( اقرب الموارد ) . ملاحظات و معاینات و هر آنچه با چشم درک می شود و مبرهن و مدلل می گردد. ( ناظم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشاهد. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) بیننده و معاینه کننده. ( آنندراج ) . آن که می بیند و می نگرد و مشاهده می کند و ناظر. ( ناظم الاطباء ) . گواه. ج ، شواهد. ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشاهده. [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] ( از ع ، اِمص ) دیدن. ( غیاث ) . مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. ( ناظم الاطباء ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوع. [ طُوْ وَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طائع. ( منتهی الارب ) . رجوع به طائع شود. طوع. [ طَ ] ( ع مص ، اِمص ) فرمان برداری. فرمان برداری کردن. ( زوزنی ) ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ید. [ ی َ ] ( ع اِ ) دست یعنی از منکب تا انگشتان و یا کف دست و مؤنث آید و اصل آن یَدْی ٌ می باشد و یَدان تثنیه آن. ج ، اَیدی ، یدی [ ی ُ / ی َ / ی ِ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( طولاً ) طولاً. [ لَن ْ ] ( ع ق ) بطول. بدرازا. مقابل عرضاً. بدرازی :. . . آن دیار تا روم و از جانب دیگر تا مصر طولاً و عرضاً بضبط ما آراسته گردد. ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بوریا. ( اِ ) مأخوذ از آرامی. حصیری که از نی شکافته مخصوص سازند. معرب آن باری است. ( ابن درید ) . در این زبانها از سومری بعاریت گرفته شده. ( حاشیه ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلب. [ طِ ] ( ع ص ، اِ ) مرد خواهان زنان. || زن خواسته مرد و معشوق او. گویند: هو طلب النساء و هی طلبه. ج ، اَطلاب ، طِلبة. ( منتهی الارب ) . طلب. [ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

مرکب. [م َ ک َ ] ( ع مص ) مصدر رُکوب است در تمام معانی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . رجوع به رکوب شود. - یوم المرکب ؛ روزی که خلیفه با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ربح. [ رِ ] ( ع اِ ) نفع و سود که از تجارت حاصل می آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) . نفع و سود. ( ناظم الاطباء ) . سود. ( ترجمان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصالح. [ م َ ل ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصلحة. نیکیها. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ مصلحت به معنی صلاح و خیر کار. آنچه موجب آسایش و سود با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدوع. [ م َ ] ( ع ص ) دردسرگرفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . دردمند سر. ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصداء. [ م ُص َدْ دَءْ ] ( ع ص ) درمی زنگ گرفته. ( مهذب الاسماء ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( مصدة ) مصدة. [ م َ دَ ] ( ع اِ ) باران. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . || سرما. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدح. [ م ِ دَ ] ( ع ص ) بسیار بانگ کننده از مردم و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدغ. [ م ُ ص َدْ دَ ] ( ع ص ) شتر که بر صدغ وی داغ و نشان نهاده باشند. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) : بعیر مصدغ ؛ شتری که مابین چشم و گوش وی را دا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصد. [ م َ ] ( ع مص ) شیر دادن. ( منتهی الارب ) . || آرامیدن با کنیزک. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . مجامعت کردن. ( تاج الم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدقین. [ م ُ ص َدْ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصدق. که بر راستی کسی یا چیزی را گواهی دهند. ( از یادداشت مؤلف ) . مصدقین. [م ُ ص َدْ دِ ] ( ع ص ، اِ ) کسانی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدری. [ م َ دَ ] ( ص نسبی ) متعلق ومنسوب به مصدر. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مصدر شود. - وجه مصدری ؛ در دستورهای قدیم ، فعلی را می گفتند که به صور ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدوق. [ م َ ] ( ع ص ) تصدیق کرده شده و راست. ( ناظم الاطباء ) . || راست گفته شده. سخن که به راستی گفته شده است. || موافق وعده بجا آورده شده. منبع. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدور. [ م َ ] ( ع ص ) دردمند سینه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . سینه گرفته. ( مهذب الاسماء ) . آنکه بیماری سینه دارد. مبتلا به درد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدوم. [ م َ ] ( ع ص ) کوفته. ( ناظم الاطباء ) . کوفته شده. || صدمه دیده. صدمه خورده. زخم خورده. ضرب دیده. ضربت دیده. آزرده. آسیب دیده از برخورد چیزی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصدع. [ م َ دَ ] ( ع اِ ) راه نرم در زمین درشت. ج ، مصادع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . مصدع. [ م ِ دَ ] ( ع اِ ) پیکان پهن دراز. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصداق. [ م ِ ] ( ع اِ ) آلت صدق چیزی. ( ناظم الاطباء ) . آلة صدق. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ) . چیزی که صدق دیگری از او دریافت شود. نمونه. ( ...