پیشنهادهای محمود اقبالی (٣,٢٢٩)
واحد. [ ح ِ ] ( ع عدد، اِ ) یک. نخستین عدد. هو اول عدد الحساب. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . یکی. ( آنندراج ) ( ناظ ...
( ذیلاً ) ذیلاً. [ ذَ لَن ْ ] ( ع ق ) در ذیل. در زیر. در پائین. بعد از این. کمی بعد، پس از این. بعد. سپس. بعید هذا. منبع. لغت نامه دهخدا
محزن. [ م ُ زِ ] ( ع ص ) اندوهگین کننده. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) . هر آنچه سبب اندوه و آزردگی میگردد. ( ناظم الاطباء ) . غم انگیز. غم آور. اند ...
هضم. [ هَُ ض ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هضوم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || ج ِ هضماء. ( اقرب الموارد ) . هضم. [ هََ ] ( ع مص ) انبوهی کردن بر گرو ...
مساوات. [ م ُ ] ( ع اِمص ) مساواة. برابری و همواری و برابرکردگی و برابرآمدگی و همسری و عدالت. ( ناظم الاطباء ) . معادله. یکسانی. مماثله. تساوی. برابر ...
در مورد جمله ی ببین طفلکی به چه روزی افتاده� و جمله ی مشابه �به چه روزی افتادن�، باید چند نکته ی زبانی، اصطلاحی و ریشه شناختی رو روشن کنیم. - - - ...
بررسی نکات مطرح شده از دیدگاه زبان شناسی تاریخی، ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) ، و منابع معتبر می پردازم: - - - 🟩 ۱. �به چه روزی افتادن� یعنی چه؟ ا ...
بررسی نکات مطرح شده از دیدگاه زبان شناسی تاریخی، ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) ، و منابع معتبر می پردازم: - - - 🟩 ۱. �به چه روزی افتادن� یعنی چه؟ ا ...
جواب هوش مصنوعی به دوست عزیز سعید سرور با حساب دیگرش برداشت من از حرف هاتون اینه که دارید به تفاوت بین �درک انسانی از واقعیت� و �درکی که هوش مصنوعی ...
در مورد واژه ی �کار� و این که آیا ریشه ی آن از زبان های ایرانی ( مثل اوستایی و پهلوی ) است یا از زبان ترکی ( و به ویژه از فعل �قاییرماق� یا �قایرماق� ...
دربارهٔ ریشه واژه �بنده� از منظر زبان شناسی تورکی می پردازم، سپس بررسی می کنم که آیا چنین واژه ای یا فعل �بندمک� در دیوان لغات الترک آمده است یا نه، ...
ولید. [ وَ] ( ع ص ، اِ ) زاده. ( منتهی الارب ) . مولود هنگامی که تولد میشود. ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) . || کودک. ( منتهی الارب ) ( اقرب المو ...
ولی عهد. [ وَ لی ی ِ ع َ ] ( اِخ ) ولی العهد. لقب حضرت شیث پیغمبر علیه السلام. ( مهذب الاسماء ) . ولی عهد. [ وَ لی ی ِ ع َ / وَ ع َ ] ( ترکیب اضافی ...
ولیکن. [ وَ ک ِ ] ( حرف ربط ) اماله ولکن ( عربی ) به واو عطف است که افاده معنی استدراک می کند. برخی فارسیان را که در لغت عرب چندان تعمق نیست واو مذکو ...
ولی. [ وَ ] ( حرف ربط ) مخفف ولیکن. صاحب المعجم گوید: اصل آن ولیک است و ولیک اصلش لیک. ولیک اصلش بیک به پارسی قدیم میرسد که امروز مهجورالاستعمال است. ...
متوسط. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] ( ع ص ) میانه. ( واژه های نو فرهنگستان ایران ) . در میان واقع شده و میانه. نه خوب و نه بد. و میانه گیرنده از چیزی که نه ...
مخصب. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) جای فراخ سال و بسیارغله. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . شهر فراخ و بسیار غله. ( ناظم الاطباء ) . و رج ...
مخصل. [ م ِ ص َ ] ( ع ص ) شمشیر بران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا
مخصص. [ م ُ خ َص ْ ص ِ ] ( ع ص ) خاص کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . آنکه خاص می گرداند. ( ناظم الاطباء ) . || ( اصطلاح ف ...
مخصوص. [ م َ ] ( ع ص ) خاص کرده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) : و مخصوص ساخت او را به رسم های برگ ...
وصی. [ وَص ْی ْ] ( ع مص ) خوار گردیدن بعدِ رفعت و منزلت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || گران سنگ شدن سپس ِ سبکی. ( منتهی ا ...
مخصر. [ م ُ خ َص ْ ص َ ] ( ع ص ) باریک. یقال کشح مخصر؛ میان باریک : و رجل مخصرالقدمین ؛مرد که اخمص او به زمین نرسد از باریکی. و رجل مخصرالبطن ؛ مرد ب ...
وصال. [ وِ ] ( ع مص ) مواصله. دوستی بی آمیغ و بی غرض کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || پیوسته داشتن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی ا ...
ممانعت. [ م ُ ن َ / ن ِ ع َ ] ( از ع ، اِمص ) بازداشتگی و منع و نهی و تعرض و مزاحمت و اعتراض و دفع. ( ناظم الاطباء ) . بازداشتن کسی از چیزی. جلوگیری. ...
تعلل. [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) مشغول داشتن در کار یابسنده کردن به آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . مشغول شدن به کاری. ( ...
اکتفا. [ اِ ت ِ ] ( از ع ، اِمص ) بسنده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( یادداشت مؤلف ) . بس کردن به. بسندگی. ( از یادداشت مؤلف ) : چه گر خانه او را ب ...
شباب. [ ش َ ] ( ع اِ ) جمع شاب به معنی مرد جوان است و آن از سن بلوغ تا سی سالگی باشد. ( از اقرب الموارد ) : الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة. ( از ...
مدعا. [ م ُدْ دَ ] ( ع ص ، اِ ) هرآنچه ادعا کرده می شود و طلب کرده می شود. ( ناظم الاطباء ) . دعوی کرده شده. ( فرهنگ فارسی معین ) . موضوع ادعا. موضوع ...
مدعو. [ م َ ع ُوو ] ( ع ص ) خواهانی نموده شده. خوانده شده. ( آنندراج ) . دعوت شده. طلبیده. مهمان و کسی که آن را برای اطعام خوانده باشند. || نامیده شد ...
ماشعیر. [ ش َ ] ( ع اِ مرکب ) مخفف ماءالشعیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . رجوع به ماءالشعیر ذیل ترکیبهای ماء شود. منبع. لغت نامه دهخدا
واجب. [ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) لازم. ( اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . حتمی. ناگزیر. ( ناظم الاطباء ) . گرور . ( برهان ) ( ...
مطلا. [ م ُ طَل ْ لا ] ( از ع ، ص ) مأخوذاز تازی ، زرنگار و مذهب و پوشیده شده از طلا. ( ناظم الاطباء ) . . . طلا که لفظ فارسی است آن را فارسی زبانان ...
دربارهٔ واژهٔ �نگون� یا �نگون بخت� مطرح کردید و ادعایی را نقل کردید که گویای آن است که این واژه ( و حتی زبان فارسی امروز ) از زبان ترکی گرفته شده و ر ...
دربارهٔ واژهٔ �نگون� یا �نگون بخت� مطرح کردید و ادعایی را نقل کردید که گویای آن است که این واژه ( و حتی زبان فارسی امروز ) از زبان ترکی گرفته شده و ر ...
دربارهٔ واژهٔ �نگون� یا �نگون بخت� مطرح کردید و ادعایی را نقل کردید که گویای آن است که این واژه ( و حتی زبان فارسی امروز ) از زبان ترکی گرفته شده و ر ...
دربارهٔ واژهٔ �نگون� یا �نگون بخت� مطرح کردید و ادعایی را نقل کردید که گویای آن است که این واژه ( و حتی زبان فارسی امروز ) از زبان ترکی گرفته شده و ر ...
نظر هوش مصنوعی هوش مصنوعی مثل یه محقق بی خلاقیت نیست، ولی داده هاش از قبل اومده، و گاهی اوقات نمی تونه خلاقیت یا شهود زبانی یک انسان رو داشته باشه. ...
نظر هوش مصنوعی هوش مصنوعی مثل یه محقق بی خلاقیت نیست، ولی داده هاش از قبل اومده، و گاهی اوقات نمی تونه خلاقیت یا شهود زبانی یک انسان رو داشته باشه. ...
خدا ببینید کار به کجا رسیده پشت سر یک انسان شریف چطور حرف می زنند انسان شریفی که خیلی وقت رفت بیش شما خدایا خیلی دوست تمام - - - ✅ نکات درست در ص ...
ادعای اینکه واژه �گنبد� ( در فارسی ) یا �گونبذ� ریشه ای ترکی دارد و از دو جزء �گون� ( خورشید ) و �بذ� ( مثل، شبیه ) ساخته شده، در منابع معتبر زبان شن ...
درباره واژه ی �سرمه� از منظر ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) بسیار جالب است، و چون اختلاف نظرهایی میان منابع وجود دارد، بیایید بررسی دقیقی از هر دو دیدگاه ( ...
درباره ی واژه ی �آجیل� و ریشه ی آن، توضیحاتی که دادید جالب هستند، اما بیایید بر اساس منابع زبان شناسی و فرهنگ های معتبر فارسی بررسی کنیم: - - - ...
حرف های پرفسور زرتشت ستوده استاد دانشگاه لندن ایران شناس، زرتشتشناش، ترک شناس ، زبان شناس، اوستا شناس، فرهنگ شناس، فلسفه و تاریخدان از اینستاگرام خ ...
اتمام. [ اِ ] ( ع مص ) انجام دادن. به پایان رسانیدن. پرداختن. اکمال. تمام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . فرجامانیدن : واﷲ الموفق لاتمام ما ف ...
رطوبت. [ رُ ب َ ] ( ع اِمص ، اِ ) تر شدن. مرطوب گشتن. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت مؤلف ) . تری. بلل. نم. مقابل یبوست. مقابل خشکی. ( یادداشت مؤلف ...
محول. [ م ُح ْ وِ ] ( ع ص ) نعت است از اِحْوال. - صبی محول ؛ کودک یک ساله. - ناقة محول ؛ ماده شتری که پس از کره ماده ، نر زاید و بالعکس. مُحَوِّل ...
منفور. [ م َ ] ( ع ص ) مغلوب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || دورگردیده. ( آنندراج ) . || ترسیده. ( آنندراج ) . ...
منور. [ م ُ ن َوْوَ ] ( ع ص ) روشن. ( آنندراج ) . روشن و تابدار و درخشان. روشن شده و روشن کرده شده. ( ناظم الاطباء ) . باروشنی. بانور. فروغمند. ( یاد ...
مسبب. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیب. رجوع به تسبیب شود. || سبب سازنده. ( آنندراج ) . سبب پدیدآرنده. مؤثر. علت : گفتم که بی مسبب ...
تمول. [ ت َ م َوْ وُ ] ( ع مص ) مالدار شدن. ( زوزنی ) . مال داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) . بسیارمال شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب ا ...