تشابه

/taSAboh/

مترادف تشابه: تجانس، شباهت، مانندگی، مشابهت، همانندی، همسانی، یکسانی، شبیه بودن، همانند بودن

متضاد تشابه: تخالف، اختلاف، تفاوت

برابر پارسی: همانندی، همگونی، همسانی، مانندگی

معنی انگلیسی:
approximation, commonality, comparison, correspondence, equality, likeness, parallel, parallelism, parity, resemblance n., semblance, similitude, similarity, jolly - boat

لغت نامه دهخدا

تشابه. [ت َ ب ُ ه ْ ] ( ع مص ) بهم مانیدن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). بیکدیگر مانند شدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بهمدیگر مانند شدن. ( آنندراج ) ( از متن اللغة ). بیکدیگر مانند شدن به حدی که موجب اشتباه گردد. ( از اقرب الموارد ). بیکدیگر شبیه بودن. ( از المنجد ). || پوشیده شدن. ( مجمل اللغة ). || متشابه یعنی غیرمحکم شدن کار. ( از المنجد ). || نزد متکلمان اتحاد در کیفیت است که آن را مشابهت نیز گویند همچنین است در شرح مواقف و در اطول آمده است که در اصطلاح علم کلام تشابه اتحاد در اعراض است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و تشابه اطراف ، نزد بلغا قسمتی از تناسب است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به تناسب شود.

فرهنگ فارسی

به یکدیگرشبیه شدن، بهم مانندبودن، مانندهم بودن
۱- ( مصدر ) بهم مانند بودن بیکدیگر شبیه بودن . ۲ -( اسم ) همانندی . جمع : تشابهات .

فرهنگ معین

(تَ بُ ) (مص ل . ) به هم مانند بودن .

فرهنگ عمید

۱. به یکدیگر شبیه شدن.
۲. مانند هم بودن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَشَابَهَ: شبیه به هم است(منظور این است که با معانی دیگری غیر از قصد اصلی نیز می توان آن را معنی کرد ولی با کمک گرفتن از آیاتی که فقط یک معنی از آنها استنباط می شود و محکمات می باشند معنی اصلی آیات متشابه نیز آشکار می گردد مثلاً ممکن است کسی با توجه به عبارت "ی...
معنی تَشَابَهَ عَلی: مشتبه شده بر
ریشه کلمه:
شبه (۱۲ بار)

دانشنامه عمومی

تشابه (هندسه). هنگامی دو شکل هندسی متشابه هستند که هم شکل باشند؛ یعنی در صورتی دو شکل هندسی را متشابه می نامیم که با استفاده از عملیاتی چون تغییر مقیاس، دوران، انتقال یا بازتاب بتوان یکی را به دیگری تبدیل کرد.
گاهی تشخیص تشابه دو شکل هندسی دشوار است؛ زیرا ممکن است نیاز به اعمال دوران، انتقال یا بازتاب محوری نیز باشد.
دو مثلث △ABC و △A′B′C′ متشابه هستند اگر و تنها اگر اندازهٔ زوایای متناظر برابر باشد:از این می توان نتیجه گرفت که ان دو مثلث همنهشت هستند اگر و تنها اگر اضلاع متناظر متناسب باشند. [ ۱] می توان نشان داد دو مثلث که با زوایای برابر متشابه هستند و می توان ثابت کرد که اضلاع متناظر نیز در این صورت متناسب هستند. این حالت به عنوان قضیهٔ تشابه ززز شناخته می شود. [ ۲] توجه شود که «ززز» تنها یک یادیار است و هر ز یه یکی از سه «زاویهٔ» مثلث اشاره دارد. با توجه به این قضیه گاهی برای ساده سازی در تعریف مثلث متشابه، انطباق زوایای متناظر دو مثلث را کافی می دانند. [ ۳] گزاره های زیادی هستند که شرط لازم و کافی برای تشابه دو مثلث را بیان می کنند:
• مثلث هایی که زوایای برابر داشته باشند[ ۴] که در هندسهٔ اقلیدسی بر همنهشت بودن تمام زوایای آن دلالت دارد. [ ۵] به عبارت دیگر:
• اضلاع متناظر متناسب باشند:[ ۶]
• نسبت دو ضلع برابر باشد و اندازهٔ زاویهٔ بین دو ضلع برابر باشد. [ ۷] مثلا:
هرگاه دو چند ضلعی متشابه باشند:
• زوایای متناظر برابر هستند.
• اضلاع متناظر نیز دارای تناسب مشخصی هستند.
به ازای هر n عضو اعداد طبیعی، تمام n - ضلعی های منتظم با یکدیگر متشابه اند.
چندین نوع منحنی وجود دارد که تمام نمونه های آن ها با یکدیگر متشابه هستند:
دایره ها
• سهمی ها[ ۹]
هذلولی هایی که برون مرکزی برابر دارند. [ ۱۰]
بیضی هایی که برون مرکزی برابر دارند. [ ۱۰]
• زنجیرواره[ ۱۱]
• نمودار تابع لگاریتم برای پایه های مختلف
• نمودار تابع نمایی برای پایه های مختلف
مارپیچ لگاریتمی ها خود متشابه هستند.
عکس تشابه (هندسه)عکس تشابه (هندسه)عکس تشابه (هندسه)عکس تشابه (هندسه)عکس تشابه (هندسه)عکس تشابه (هندسه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

همانندی

مترادف ها

likeness (اسم)
تطابق، شبیه، شباهت، همانندی، پیکر، شکل، تشابه، تصویر، مشابهت

symmetry (اسم)
همسازی، تناسب، قرینه، تشابه، تقارن، هم جور، هم اراستگی، مراعات نظیر

resemblance (اسم)
شباهت، همانندی، تشابه، همشکلی

similarity (اسم)
همانندی، مطابقت، تشابه، همسانی، مشابهت، مانند بودن، همگونگی

homogeny (اسم)
همانندی، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود، همانندی در نتیجه داشتن یک اصل

simile (اسم)
تشبیه، استعاره، تشابه، صنعت تشبیه

correspondence (اسم)
ارتباط، مکاتبه، مطابقت، مکاتبات، تناظر، مراسلات، تشابه

correspondency (اسم)
ارتباط، مراسلات، تشابه

فارسی به عربی

تشابه , مراسلة

پیشنهاد کاربران

واژه تشابه
معادل ابجد 708
تعداد حروف 5
تلفظ tašāboh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ بُ ) ( مص ل . )
آواشناسی taSAboh
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و
ناژین
مو نزدن
[عا. ] ذرّه ای عدم تشابه و اختلاف نداشتن. عینهو چیزی بودن. کپی چیزی بودن�"ایوان هو" هنرمندی است که نقاشی های او با واقعیت مو نمی زنند. [باشگاه خبرنگاران، ۱۶ مهر ۱۳۹۳ خورشیدی]�
مانستگی

بپرس