پیشنهادهای عبدالرضا (٨٠١)
چوگان واژه ای تورکی است که در ریشه چوغان میباشد و گونه ای ورزش است که دو گروه سوار بر اسب و چوب در دست یک توپ کوچک را به دروازه هم می زنند در دیوان ا ...
قوطی واژه ای تورکی است که به چم جعبه کوچک می باشد واژ ه نامه های معین دهخدا فرهنگ فارسی و شاهمرسی تورکی گفته اند
تر واژه ای تورکی است که به چم عرق می باشد دیوان الغات تورک واژه نامه شاهمرسی
قاشقایی ها یا نام باستانی آنها کاشکارها طبق منابع آشوری در آنا تولی ساکن بوده ودر جنگ با اشوریها و شکست انها وارد آزربایجان شده و به تدریج در خلجستان ...
چمچه واژه ای تورکی است که به چم کفگیر بزرگ است دیوان الغات تورک ص349 س 12 ج1 تصحیح استاد دبیر سیاقی
سبد واژه ای تورکی است که در ریشه سابدیج بوده و به چم ظرفی است که از نی و چوبهای باریک ساخته می شود جمله اول سابدیج اوردی یعنی او سبد بافت در دیوان ال ...
استاد ژ من خواستم شما را بخندانم ولی شما انرا جدی گرفتید همانگونه که دوست گرامی مدیاتک نوشتند این ویروس توسط اپشتاین کشف شده و چون از راه بوسه منتقل ...
ابادیس چرا لایک و دیسلایک بنده را بسته اید به تیکتها هم جواب نمی دهید الان حتا دو لایک در چند ساعت هم نمی توانیم بزنیم
آریا واژ ه ای تورکی است که از کار واژه آرینماق به چم پاک کردن گرفته شده و ریشه آن آری بوده هنگامیکه پسوند آ بدان افزوده می شود به ریخت آریا و به چم پ ...
اوراق واژه ای تورکی است که اوبراق بوده و به چم فرسوده و کهنه می باشد دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص 132
تومروس واژه ای تورکی است از انجا که یونانی ها حرف ش ندارند و انرا سین می خوانند این نام تومروش بوده که از دو بخش تومر به چم اهن و پسوند ش درست شده و ...
ایل قشقایی تاریخچه درخشانی دارد در منابع آشوری به قاشقارها اشاره شده که با آشوریها جنگیده و انها راشکست دادند بانیان امپراطوری عثمانی از ایل قایی با ...
آلو واژه ای تورکی است که آلوچ بوده و به شفتالو گفته می شود دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص 134 کتاب همزه
اردک واژه ای تورکی است که به چم مرغابی می باشد در دهخدا معین شاهمرسی و دیوان الغات تورک هم تورکی گفته شده است
آغشته واژه ای تورکی است که از آغو به چم زهر و سم گرفته شده است دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق کتاب همزه ص120 agu
خواب واژه ای تورکی است که از کارواژه اویماق به چم خوابیدن گرفته شده ریشه آن اوی بوده هنگامیکه پسوند خو بدان افزوده می شود به ریخت اویخو و به چم خواب ...
بالاش نامی تورکی است که از بالا به چم کوچک گرفته شده است
گونه ای بیماری ویروسی است که از واژه تورکی اپشتین به چم بوسیدی گرفته شده و بیماری بوسه نامیده می شود چون از راه بوسه منتقل می شود myo clinic
آخوند واژه ای تورکی است که از کار واژه اوخوندی به چم خوانده شد گرفته شده که به مرور او به آ تبدیل شده و ی اخر نیز افتاده و به ریخت آخوند در امده و با ...
نام پیشین شاخاب پارس شاخاب کنگر بوده که در نوشته های سومری و اکدی نوشته شده و کنگر نامی بود که سومرها به خویشتن می گفتند همچنین نام یکی از ایلهای باس ...
کنه واژه ای تورکی است که به چم حشره کوچک خونخواری است که به گوسفند و غیره می چسبدو خون انرا می مکد وازه نامه شاهمرسی
کلم وازه ای تورکی است که به چم گونه ای سبزی برگدار است واژه نامه شاهمرسی واژگانی مانند داش کلم به چم کلم قمری یارپاق کلم به چم کلم برگدار و کلملیک به ...
کلبه واژه ای تورکی است به چم خانه کوچک و محقر واژه نامه شاهمرسی
کره واژه ای تورکی است که در اصل به چم بار و دفعه است که چون کره را یکبار از ماست و شیر می گیرند بدان کره می گویند واژه نامه شاهمرسی
کرنا واژه ای تورکی است که در اصل قره نی به چم نی بزرگ می باشد که با گذشت زمان قره نی به کرنا تبدیل شده است واژه نامه شاهمرسی
کرج واژه ای تورکی است که به چم چاقو می باشد واژه نامه شاهمرسی از آنجا که رود کرج چون چاقو میان کوه را شکافته بدین نام نامیده شده و نام شهر کرج از نام ...
کته واژه ای تورکی است که به چم برنج دم پختک است واژه نامه شاهمرسی
کتل واژه ای تورکی است که به چم اسب زین شده ای می باشد که در جلوی شاهان و بزرگان برود واژه نامه های دهخدا و شاهمرسی
کابین واژه ای تورکی است که کبین بوده و به چم مهر و صداق زن می باشد واژه نامه شاهمرسی
دنیا واژه ای تورکی است که از کار واژه دونمق به چم چرخیدن گرفته شده که ریشه آن دون بوده هنگامیکه پسوند آ بدان افزوده می شود به ریخت دونا و به چم چرخند ...
بلقیس واژه ای تورکی است که از دو بخش بیل به چم دانستن و قیز به چم دختر درست شده و با هم دختر داننده است
اشکان واژه ای تورکی است که ارشاکخان بوده از سه بخش ار به چم قهرمان شاک یا ساک نام قوم ساکا و خان به چم بزرگ و شاه درست شده و باهم به چم ساکای قهرمان ...
قشقه واژه ای تورکی است که به نشان پیشانی گاو ویا اسب می گویند واژه نامه شاهمرسی
زاغه واژه ای تورکی است که زاغا بوده و به چم آشیانه و آغل می باشد وازه نامه شاهمرسی
زاری واژهای تورکی است که از کار واژه زاریماق به چم گریستن و نالیدن گرفته شده که ریشه آن زاری بوده و به همین ریخت و چم در پارسی بکار می رود در واژه نا ...
سقراق واژه ای تورکی است که به چم کاسه و کوزه دسته دار است واژه نامه های دهخدا معین و شاهمرسی
سنبه واژه ای تورکی است که به چم آلت دراز برای پاک کردن لوله تفنگ می باشد واژه نامه شاهمرسی
سنبل واژه ای تورکی است که سونبول به چم خوشه گندم می باشد واژه نامه شاهمرسی
سومار واژه ای تورکی است که به چم مشک آب می باشد واژه نامه شاهمرسی
سوزمه واژه ای تورکی است که از کار واژه سوزمق به چم پالودن و آبگیری کردن گرفته شده ریشه آن سوز بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ریخت سوزمه ...
سقلمه واژه ای تورکی است که از کار وازه سوخولماق به چم نفوذ کردن و ضربه زدن گرفته شده ریشه آن سوخول بودهنگامیکه پسوند ما بدان افزوده می شود به ریخت سو ...
سخمه واژه ای تورکی است که از کار واژه سوخماق به چم فرو کردن گرفته شده که ریشه آن سوخ بوده هنگامیکه پسوندمه بدان افزوده می گردد به ریخت سوخمه و به چم ...
بوق واژه ای تورکی است که از کار واژه بورماق به چم پیچاندن گرفته شده که ریشه آن بور بوده هنگامیکه پسوند اوق بدان افزوده می شود به ریخت بوروق و به چم پ ...
برغو واژه ای تورکی است که از کار واژه بورماق به جم پیچاندن گرفته شده ریشه ان بور بوده هنگامیکه پسوند غو بدان افزوده می شود به ریخت بورغو و به چم پیچی ...
بنچاق وازه ای تورکی است که به چم قباله و سند می باشد واژه نامه های دهخدا معین شاهمرسی
بیغوش واژه ای تورکی است که بیقوش بوده از دو بخش بی به چم بزرگ وقوش به چم پرنده گرفته شده و با هم به چم پرنده بزرگ و بزرگ پرندگان است و به جغد گفته می ...
بیرق واژه ای تورکی است که از بایراق تورکی گرفته شده در واژه نامه های دهخدا معین تورکی گفته شده است
پارس واژه ای تورکی است که از بارس تورکی به چم پلنگ گرفته شده از انجا که پارسها در ورود به ایران در کنار دریاچه ارومو در سرزمین بارسها یا بارسیلها از ...
سالار واژه ای تورکی است که از کار واژه سالماق به چم انداختن گرفته شده ریشه آن سال بوده هنگامیکه پسوند آر بدان افزوده می شود به چم افکن و اندازنده در ...
آسمان واژه ای تورکی است که از کار واژه اسماق به چم آویزان کردن گرفته شده که ریشه آن آس بوده هنگامیکه پسوند بزرگنمای مان بدان افزوده می شود به ریخت آس ...