قمبل

لغت نامه دهخدا

قمبل. [ ق ُ ب ُ ] ( اِ ) سرین. ( فرهنگ نامه جدید رازی ).

فرهنگ فارسی

سرین

فرهنگ معین

(قُ بُ ) (اِ. ) کفل ، سرین .

گویش مازنی

/ghombol/ قر دادن

واژه نامه بختیاریکا

( قُمبل ) گمبل؛ باسن

پیشنهاد کاربران

گویا کاربری به نام عبدالرضا در بالا هروقت که دنبالش میکنن همزمان قمبل هم میکنه. آخه قمبول چه ربطی به دنبال دارد. تازه دنبال فارسیه نه مغولی.
امت بی فرهنگ
همون doggy style، و به خم کردن کمر ب برجسته کردن باسن هم میگن arch. آرچ یعنی کمان
قمبل به گمونم با واژه ( کوم ) در ارتباطه.
قمبل کلمه ای تورکی است که در اصل از فعل دونبالماق به معنی knee chet position است و فعل امر ان دونبال میشود که به صورت قمبل وارد فارسی شده است
دنبالماک یعنی قمبل کردن
چهار دست و پا شدن و گود کردن کمر و برجستع کردن باسن برای انجام سکس و لذت بردن از رابطه جنسی برای آقایون
چهار دست و پا شدن و می می به پایین آمدن و لمبون به بالا بردن
به صورت چهار دست وپا شدن وباسن را بالا اوردن
حالتی که شخص از درماندگی چهاردست و پا سرین خود را بالا داده تا به طرف مقابل بالاترین حدضعف خود رادر حد نوازش و حتی سکس نشان دهد
در حالت چهار دست و پا نمایش باسن با برجسته سازی کپل از طریق گود کردن کمر میتواند بهترین شیوه بیان قمبل باشد.
چهار دست و پا شدن به صورت حیونات فقط برای انجام سکس کون به عقب می اید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس