کک مک

/kakmak/

معنی انگلیسی:
freckle, speck, freckles

لغت نامه دهخدا

ککمک. [ ک َ م َ ] ( اِ ) چیزی باشد سیاه که بر رو و اندام مردم بهم میرسد و آن را ماه گرفت نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). کلف که بر روی و اندام پدید آید و آن را تاش نیز گویند. ( انجمن آرای ناصری ) ( شعوری ). لکه بزرگ و سیاه که بر روی و اندام بهم رسد و آن را ماه گرفته نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). || خالهای سیاه و زرد خرد و بسیار که بر روی و سایر اندام بعض مردم پیدا شود و بماند. نوعی بیماری بشره و آن بیشتر در مردم سپیدپوست پیدا آید. ابرش. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کک مک شدن ؛ خالهای ریز سیاه و زرد در بشره پدید آمدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کک مکی ؛ مبتلای به کک مک ، چنانکه روی کک مکی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

ککمک. [ ک ُ م ُ ] ( ص ) ماکیان که از تخم دادن مانده باشد. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) ( شعوری ). رجوع به کُک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) لکه های کوچک و بزرگ نقطه مانند قهوه یی که بر روی پوست صورت و گردن و دست و پا ( نقاطی از پوست که در معرض تابش نور خورشید قرار میگیرد ) پدید میاید . این عارضه که از سن سه سالگی ببالا در اشخاص سفید پوست که دارای مو های بور هستند دیده میشود بهیچوجه ناراحتی و درد ندارد و ساری نیز نیست و تقریبا معالجه پذیر نمیباشد کنجودک کنجتک .
لکه های سیاه یاقهوهای رنگ که برچهره وپوست بدن انسان پیدامیشود، کلف
ماکیان که از تخم دادن مانده باشد.

فرهنگ معین

(کَ مَ ) (اِمر. ) لکه های ریز قهوه ای یا سیاه که روی صورت یا قسمت های دیگر بدن انسان بوجود می آید.

فرهنگ عمید

لکه های سیاه یا قهوه ای رنگ که بر چهره و پوست بدن انسان پیدا می شود، کلف، ماه گرفته.

دانشنامه آزاد فارسی

کَکْ مَک (freckles)
کَکْ مَک
در پزشکی، تجمع موضعی نقطه های قهوه ای رنگ. غالباً روی بازوها و صورت کسانی دیده می شود که پوست روشن دارند. این لکه ها از تولید بیش از حدّ ملانین، براثر تابش آفتاب، پدید می آیند و در زمستان محو می شوند.

مترادف ها

freckle (اسم)
خال، لکه، کک مک، لک صورت

پیشنهاد کاربران

بپرس