پیشنهادهای عبدالرضا (٦٢٧)
آقا داداش واژه ای تورکی است که از دو بخش آقا به چم بزرگ و داداش به چم برادر درست شده و با هم به چم برادر بزرگ می باشد
آقاخان واژه ای تورکی است که از دو بخش آقا به چم بزرگ و سرور و نیز خان به چم شاه وحاکم درست شده و با هم به چم حاکم بزرگوار می باشد و عنوان پیشوایان اس ...
گنج واژه ای تورکی است که به ریخت گمج بوده دیوان الغات تورک
داداش واژه ای تورکی است که در پایه دده داش بوده که از دو بخش دده به چم پدر و داش به چم همراه درست شده و با هم به چم کسانی که از یک پدر می باشند هست ب ...
جیک وبوک واژه ای تورکی است که به چم چگونه نشستن قاپ بر روی تخته است که در گفتگو ی کوچه و بازار به چم اطلاعات شخصی می باشد دیوان الغات تورک
سرکه واژه ای تورکی است که در پایه سیرکا می باشد و مایعی ترش می باشد که از تخمیر هوازی انگور خرما و مانند آنها بدست می آید دیوان الغات تورک درست سازی ...
برداشتن سنگ کلیه از سه بخش nephro به چم کلیه litho به چم سنگ وtomy به چم بریدن و برداشتن درست شده است
تکه با کسره ت و تشدید کاف واژه ای تورکی است که در پایه تیکو و تیکه می باشد و به چم پاره و بخش بوده تیکو در دیوان الغات تورک و تیکه در واژه نامه شاهمر ...
جناغ واژه ای تورکی است که در پایه جناق می باشد و به چم کاسه بوده و از انجا که جای این استخوان در میانه سینه فرو رفته ومانند کاسه بوده بدینسان نام گذا ...
چوب واژه ای تورکی است که در پایه جوب می باشد که به چم شاخه باریک و نازک است دیوان الغات تورک ص 267 س 12 ج 1 تصحیح استاد دبیر سیاقی
ترکمان واژه ای تورکی است که در پایه تورکمان بوده و از دو بخش تورک و پسوند مان به چم بزرگ و بالا درست شده و با هم به چم تورک بزرگ است پیشتر به تورکهای ...
چاره کلمه ای تورکی است که از فعل اچماق یعنی باز کردن گرفته شده و به معنی باز کننده و علاج و راه کار است اچار اچمز هم از همین ریشه است
دلقک کلمه ای تورکی است که در اصل دلخک بوده و از لغت دلی به معنی دیوانه گرفته شده است لغتنامه شاهمرسی
درب و داغون کلمه ای تورکی است که در اصل داربا داغین بوده که از دو جزو دارب به معنی ضربه و داغین از فعل داغیلماق به معنی فرو ریختن تشکیل یافته وباهم ی ...
مازیار کلمه ای فارسی است که از دو جزو ماز که همان قوم مازن هست و یار به معنی یاری رساندن تشکیل یافته و با هم به معنی یاری دهنده مازنهاست ایشان با خلف ...
اوماج کلمه ای تورکی است که از فعل اووماق به معنی پودر کردن و خرد کردن گرفته شده که ریشه آن اوو بوده وقتی پسوند ماج بدان اضافه می شود به شکل اووماج و ...
اوغور کلمه ای تورکی است که به معنی اقبال شانس ویمن می باشد در لغتنامه دهخدا و شاهمرسی تورکی قید شده است
گذر کلمه ای تورکی است که از گزمق تورکی به معنی گشتن گرفته شده ریشه آن گز بوده وقتی پسوند ار بدان اضافه می شود به شکل گزر و به معنی گردش کننده در می ا ...
پاشا کلمه ای تورکی است که در اصل باش شاد می باشد که از دو جزو باش به معنی سر و شاد فرمانده سپاه تشکیل یافته و به تدرج ب به پ تبدیل شده و د نیز حذف گر ...
چکمه کلمه ای تورکی است که از فعل چکمق گرفته شده ریشه آن چک بوده وقتی پسوند مه بدان اضافه می شود به شکل چکمه و به معنی کشیدنی در می آید که به همین شکل ...
چک به فتحه چ کلمه ای تورکی است که از فعل چکمق به معنی کشیدن گرفته شده چک یعنی بکش و به معنی کشیده وارد فارسی شده است چکش هم از همان ریشه می باشد
پولاد کلمه ای تورکی است که عبارت از ترکیب آهن با کربن می باشد لغتنامه شاهمرسی
آغشته کلمه ای تورکی است که از فعل آغولاشماق به معنی مسموم شدن گرفته شده ریشه آن آغولاش بوده که به شکل آغشته وبه معنی آلوده وارد فارسی شده است لغتنامه ...
آغوش کلمه ای تورکی است که به معنی بر غلام ونیز سفیدسان است لغتنامه شاهمرسی و عمید
آق سقال کلمه ای تورکی هست که در اصل ]ق ساقال بوده و از دو جزو آق به معنی سفید و ساقال به معنی ریش گرفته شده و با هم به معنی ریش سفید است
ایاق کلمه ای تورکی است که به معنی پا می باشد و در فارسی به معنی همراه همیشگی و هم پیاله وارد شده است
باسدیرما کلمه ای تورکی است که از فعل باستیرماق یعنی چال کردن گرفته شده و نوعی خوراکی هست که معمولا اردک جوجه یا تکه های گوشت گوسفندی را داخل پلو می گ ...
برات کلمه ای تورکی است که در اصل بارات بوده و به معنی حواله می باشد ریشه انهم به لاشه گوسفند بر می گردد که توسط گرگ خورده شده و انر ا چوپان برای برائ ...
باروت کلمه ای تورکی است که در اصل باریت بوده و گرده سیاه و ماده منفجره ای است که از گوگرد شوره و زغال درست میشود درلغتنامه معین و شاهمرسی تورکی قید ش ...
ابگرم معدنی واقع در سرعین اردبیل می باشد
قوتور سو کلمه ای تورکی است که از دو جزو قوتور به معنی جرب و سو به معنی آب تشکیل یافته و اسم آبگرمی می باشد که در استان اردبیل شهرستان خیو و دامنه ساو ...
قرص مکمل برای پیشگیری از ارتروز و بهبود علایم ان ونیز حفظ سلامت عضلات و استخوانهاست که حاوی گلوکوزآمین کندروایتین سولفات کلاژن کلسیم روی مس منگنز ویت ...
جغجغه کلمه ای تورکی است که در اصل جیغجیغا می باشد و به معنی زیور الات و طلای سر عروس می باشد لغتنامه شاهمرسی
جوخه کلمه ای تورکی است که در اصل جووقا بوده و به معنی فوج هشت نفره است لغتنامه معین و شاهمرسی
سنگر کلمه ای تورکی است که در اصل سنگیر می باشد که از دو جزو سن به معنی تو و گیر به معنی داخل شو تشکیل یافته و با هم به معنی مکان پناه گرفتن سربازان ا ...
سرنا کلمه ای تورکی است که در اصل زیرنابوده ونوعی الت موسیقی بادی است لغتنامه شاهمرسی
چوخه کلمه ای تورکی است که در اصل چوخابوده و به معنی لباس پشمی می باشد لغتنامه شاهمرسی
تپق کلمه ای تورکی است که به معنی مفصل مچ پاست و تپق زدن یعنی لنگیدن به دلیل مشکل مچ پاست وقتی هم زبان دچار لنگش یعنی لکنت می شود می گویند تپق می زند ...
کلمه ای تورکی است که به معنی مامور حمل توپخانه و شلیک با ان است در لغتنامه های دهخدا معین و شاهمرسی تورکی قید شده است
آشامیدن کلمه ای تورکی است که از فعل ایشمق به معنی آب خوردن گرفته شده است
آغا کلمه ای تورکی است که به معنی خاتون و بی بی بکار میرود به افراد خواجه هم آغا می گویند در لغتنامه های دهخدا معین و شاهمرسی تورکی قید شده است
آشرمه کلمه ای تورکی است که در اصل آشیرما بوده و از فعل آشیرماق به معنی رد کردن گرفته شده که ریشه آن آشیر بوده و وقتی پسوند ما بدان اضافه می شود به شک ...
استاد آرش کیانی شما اصلا لغت ها را نمی خوانی و برای همه لغات یک متن تکراری را می فرستی و در اکثر لغات در یکجا می نویسی تورکی است پایین تر پارسی جای د ...
آشامیدن کلمه ای تورکی است که از فعل آشاماق به معنی آش خوردن گرفته شده خود آش هم علاوه بر اینکه در کتیبه اورخون و دیوان العات تورک آمده ا ز فعل آشماق ...
استاد آرش کیانی تعصب چشمهایت را کور کرده من خزیدن را فارسی نوشتم اصلا اینها را نمی خوانی و یک متن تکراری را می فرستی
میانجیگری کلمه ای تورکی است که در اصل موینجلق می باشد که از مویان به معنی ثواب گرفته شده دیوان الغات تورک
موش کلمه ای تورکی است که در اصل به معنی گربه می باشد دیوان الغات تورک
لخت کلمه ای تورکی است که در اصل لوت بوده و به معنی برهنه و خالی می باشد لغت نامه شاهمرسی
لخشک کلمه ای تورکی است که در اصل لاخشاق به معنی شل و ول می باشد لغتنامه شاهمرسی
داروغه کلمه ای تورکی است که در اصل دارغا بوده و به رئیس گزمه ها می گفتند در لغتنامه های معین و دهخدا تورکی گفته شده است