پیشنهادهای عبدالرضا (٨٠١)
قورمه واژه ای تورکی است که از کارواژه قوورماق به چم تفت دادن گرفته شده قوور ریشه ان بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ریخت قوورمه و به چم ...
جاجیم واژه ای تورکی است که در اصل ججیم بوده و به چم گونه ای دستبافت رنگارنگ همانند گلیم است که پشمی یا ابریشمین می باشد واژه نامه شاهمرسی
جاتاغ واژه ای تورکی است که جاتاق بوده و به چم کلیجه یا همان تخته سوراخ داری است که بر ستون چادر می گذارند واژه نامه شاهمرسی
بلغور واژه ای تورکی است که به چم غلات نیم کوب شده است واژه نامه شاهمرسی
جار واژه ای تورکی است که به چم ندا و صدا زدن می باشد واژ ه نامه های دهخدا و شاهمرسی
بند واژه ای تورکی است که از کار واژه بندی به چم بست گرفته شده است دیوان الغات تورک ص 308
او واژه ای تورکی است که به ریخت اول بوده و اولار جمع آن می باشد د ر پارسی ما او نداریم و جمع اوها هم ایشان یا آنهاست که به او اصلا نمی خورد دیوان الغ ...
قاپیدن واژه ای تورکی است که از کار واژه قاپماق به چم ربودن گرفته شده ریشه آن قاپ بوده و به ریخت قاپیدن در پارسی بکار می رود در تورکی به گاز گرفتن جان ...
بالاترین از واژه تورکی تپه به چم کوه مانند گرفته شده است tapa
تپه واژه ای تورکی است که از کار واژه تپمق به چم فرو بردن لگد مالی کردن گرفته شده ریشه آن تپ بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ریخت تپمه و ...
باقرقره واژه ای تورکی است که باغیر قره می باشدو از دو بخش باغیر به چم جگر و نیز سینه وقره به چم سیاه درست شده و با هم به ریخت باغیرقره وبه چم سینه سی ...
سوجوق واژه ای تورکی است که به چم خوشمزه می باشد دیوان الغات تورک ص 249 تصحیح استاد صدیق به ریخت سوجیک
تاریک واژه ای تورکی است که به ریخت تونریک بوده و به جای بدون روشنایی و نیز گور گفته می شود دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص281
کبک واژه ای تورکی است که از ککلیک گرفته شده که به ریخت کهلیک هم بکار می رود و پرندهای کوچک در اندازه کبوتر می باشد دیوان الغات تورک و واژه نامه شاهمر ...
کسر واژه ای تورکی است که از کار واژه کسمق به چم بریدن گرفته شده ریشه آن کس بوده هنگامیکه پسوند ار بدان افزوده می شود به ریخت کسر و به چم برنده در می ...
آخور واژه ای تورکی است که آقور بوده و به چم محل ریختن خوراک دام است دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص 92
قلاج واژه ای تورکی است که از دو بخش قل به چم بازو و آج یا آچ از کار واژه آچماق به چم باز کردن درست شده و با هم به چم باز کردن بازوست در کمان کشیدن هم ...
جیر واژه ای تورکی است که به چم روغن و چربی می باشد دیوان الغات تورک ص 214 تصحیح استاد دکتر صدیق از انجا که در آماده سازی این چرم از گونه ای روغن ماهی ...
قم واژه ای تورکی است که قوم به چم شن بوده چون این شهر در ابتدای بیابان و شنزار می باشد قوم نامیده شده و به ریخت قم در پارسی بکار می رود
غول واژ ه ای تورکی است که قول بوده و به چم بنده می باشد و به ریخت غول و به چم دیو و هیولا در پارسی بکار می رود
قشقون واژه ای تورکی است که به چم پاردم بوده و از دو بخش قش با ضمه قاف به چم وصل کن و پسوند قون درست شده و با هم به چم وصل شده در می آید
قوشباز واژه ای تورکی است که از دو بخش قوش به چم پرنده و باز به چم علاقه درست شده و باهم به چم نگهدارنده پرنده می باشد در گذشته به کسانی گفته می شد که ...
قوش واژ ه ای تورکی است که به چم پرنده می باشد ودر پارسی به گونه ای پرنده شکاری گویند واژه نامه توده مردم
غوزه واژه ای تورکی است که قوزا به چم پنبه پاک نشده بوده و از دو بخش قوز به چم گردو و پسوند آ درست شده و با هم به ریخت قوزا و به چم مانند گردو در امده ...
غنچه واژه ای تورکی است که از قونچا به چم دختر خاقان گرفته شده و به چم گل نو شکفته بکار می رود واژه نامه شاهمرسی
غوره وازه ای تورکی است که از قورای تورکی به چم انگور نارس گرفته شده است واژه نامه شاهمرسی
تیرک واژه ای تورکی است که از کار واژه تورماق به چم ایستادن در زبان تورکی خاوری گرفته شده ریشه آن تور بوده هنگامیکه پسوند اک بدان افزوده می شود به ریخ ...
دیرک واژه ای تورکی است که از کار واژه دورماق به چم ایستادن گرفته شده ریشه آن دور بوده هنگامیکه پسوند اک بدان افزوده می گردد به ریخت دورک و به چم ایست ...
دیرک واژه ای تورکی است که تیرگو بوده وبه چم ستون و تکیه گاه است دیوان الغات تورک ص265 تصحیح استاد دکتر صدیق اکنون نیز به ریخت دیره در تورکی بکار می ر ...
خرگوش واژه ای تورکی است که از دو بخش خر که همان قره تورکی به چم بزرگ و گوش همان گولاغ تورکی درست شده است وبا هم به چم جانوری دراز گوش و جونده می باشد ...
خر واژه ای تورکی است که از قره به چم بزرگ گرفته شده که به ریخت خره و خر وبه چم بزرگ در پارسی بکار می رود در پارسی دو جانور خرگوش داریم که یکی گوش آن ...
ارک واژه ای تورکی است که به چم سلطنت می باشد دیوان الغات تورک ص101 تصحیح استاد ممد زاده صدیق
قاتق وازه ای تورکی است که به چم نانخورش و چاشنی است که در تتماج قرار دهند مانند سرکه و دوغ و غیر ان و اکنون در تورکی به چم ماست بکار می رود دیوان الغ ...
کوک واژه ای تورکی است که به چم وزن شعر و نیز آهنگ و لحن است دیوان الغات تورک ص95س12 و 10 ج 3 تصحیح استاد دبیر سیاقی
کنجد واژه ای تورکی است که کوج می باشد دیوان الغات تورک ص86 س 12 ج 3 تصحیح استاد دبیر سیاقی
انگار واژه ای تورکی است که انکار با فتحه الف بوده و به چم گمان بردن است دیوان الغات تورک ص94 س5 ج2 تصحیح استاد دبیر سیاقی در جمله بو ایشیغ انکار سیرک ...
امل با ضمه الف و میم واژه ای تورکی است که به چم آرام و ساکت است دیوان الغات تورک ص71 س3 ج1
جیره واژه ای تورکی است که از جرک به چم نان گرفته شده است و برابر مقداری خوراکی می باشد که در یک زمان مشخض می دهند سهمیه روزانه ماهانه و غیره دیوان ال ...
جرس واژه ای تورکی است که صدای زدن دست بر پوست کسی است و به چم زنگوله به عربی و فارسی وارد شده است دیوانالغات تورک ص291 س10ج 1 تصحیح استاد دبیر سیاقی
چاه واژه ای تورکی است که از جات تورکی به چم چاه گرفته شده است دیوان العات تورک
دانه واژه ای تورکی است که تنه بوده و اکنون نیز به ریخت دنه بکار می رود و به ریخت دانه در پارسی بکار می رود دیوان الغا ت تورک
قرص واژه ای تورکی است که قرج بوده و به چم چیز تو پر و محکم است دیوان الغات تورک ص287 س 15 جلد 1 تصحیح استاد دبیر سیاقی چنانچه قرج تمور به چم فولاد اس ...
قرحه واژه ای تورکی است که قرت بوده و به چم زخم می باشد دیوان الغات تورک ص 287 س 4 جلد 1 تصحیح استاد دبیر قیاسی
چرخ واژه ای تورکی است که از کار واژه چورمک به چم برگرداندن گرفته شده ریشه آن چور بوده هنگامیکه پسوند رک بدان افزوده می شود به ریخت چورک و به چم برگرد ...
قندوز واژه ای تورکی است که به چم سگ آبی بوده همچنین نام یک شهر افغانستان می باشد دیوان الغات تورک واژه نامه شاهمرسی
قمیز واژه ای تورکی است که به شیر مادیان ترشیده می گویند و مست کننده است واژه نامه های معین شاهمرسی و دیوان الغات تورک
چر با کسره چ وازه ای تورکی است که به چم لوچی چشم می باشد
ککمک واژه ای تورکی است که به چم سختی می باشد و در پارسی به چم لکه های قهوه ای بر روی صورت و دست و پاهابکار می رود دیوان الغات تورک
گنده واژه ای ترکی است که نخست گندی بوده که از دو بخش گن به چم پهن و پسوند دی به چم هست درست شده و با هم به چم بزرگ و پهن بودن است
قمقمه واژه ای تورکی است به چم ظرف چرمین آب . و ایشان یعنی غزان چون با فارسها امیختند برخی واژگان خود را فراموش کرده و از واژگان انها استفاده کردند هم ...