پیشنهادهای عبدالرضا (٦٥٦)
جلبک واژه ای تورکی است که در پایه جلبق بوده و به چم پلیدی و آلودگی است از آنجا که جلبکها گیاها نی بدون ساقه و دارای سبزینه بوده که بیشتر در جاهایی ما ...
جلبک واژه ای تورکی است که در پایه جلبنک بوده و به چم گلناک می باشد دیوان الغات تورک
چوب واژه ای تورکی است که در پایه جوب می باشد که به چم شاخه باریک و نازک است دیوان الغات تورک ص 267 س 12 ج 1 تصحیح استاد دبیر سیاقی
جل واژه ای تورکی است که در پایه چول بوده و به چم نمد و پوششی است که بر روی خر یا بر روی اسب به هنگام سرما می اندازند و یا زیر زین اسب می گذارند تا پش ...
ترکمان واژه ای تورکی است که در پایه تورکمان بوده و از دو بخش تورک و پسوند مان به چم بزرگ و بالا درست شده و با هم به چم تورک بزرگ است پیشتر به تورکهای ...
چاره کلمه ای تورکی است که از فعل اچماق یعنی باز کردن گرفته شده و به معنی باز کننده و علاج و راه کار است اچار اچمز هم از همین ریشه است
دلقک کلمه ای تورکی است که در اصل دلخک بوده و از لغت دلی به معنی دیوانه گرفته شده است لغتنامه شاهمرسی
درب و داغون کلمه ای تورکی است که در اصل داربا داغین بوده که از دو جزو دارب به معنی ضربه و داغین از فعل داغیلماق به معنی فرو ریختن تشکیل یافته وباهم ی ...
مازیار کلمه ای فارسی است که از دو جزو ماز که همان قوم مازن هست و یار به معنی یاری رساندن تشکیل یافته و با هم به معنی یاری دهنده مازنهاست ایشان با خلف ...
بابک کلمه ای تورکی است که در اصل بایبگ بوده که به معنی بزرگ بزرگان و خان خانان می باشد والا پاپک و پوپک لایق چنین سردار بزرگی نیست و ایشان در روستای ...
اوماج کلمه ای تورکی است که از فعل اووماق به معنی پودر کردن و خرد کردن گرفته شده که ریشه آن اوو بوده وقتی پسوند ماج بدان اضافه می شود به شکل اووماج و ...
اوغور کلمه ای تورکی است که به معنی اقبال شانس ویمن می باشد در لغتنامه دهخدا و شاهمرسی تورکی قید شده است
گذر کلمه ای تورکی است که از گزمق تورکی به معنی گشتن گرفته شده ریشه آن گز بوده وقتی پسوند ار بدان اضافه می شود به شکل گزر و به معنی گردش کننده در می ا ...
بالاش کلمه ای تورکی است که در اصل بالا شاه بوده که از دو جزو بالا یعنی کوچک و شاه تشکیل یافته و معنی شاهزاده می دهد و اسم چند شاه از سلسله تورک اشکان ...
پاشا کلمه ای تورکی است که در اصل باش شاد می باشد که از دو جزو باش به معنی سر و شاد فرمانده سپاه تشکیل یافته و به تدرج ب به پ تبدیل شده و د نیز حذف گر ...
چکمه کلمه ای تورکی است که از فعل چکمق گرفته شده ریشه آن چک بوده وقتی پسوند مه بدان اضافه می شود به شکل چکمه و به معنی کشیدنی در می آید که به همین شکل ...
چک به فتحه چ کلمه ای تورکی است که از فعل چکمق به معنی کشیدن گرفته شده چک یعنی بکش و به معنی کشیده وارد فارسی شده است چکش هم از همان ریشه می باشد
پولاد کلمه ای تورکی است که عبارت از ترکیب آهن با کربن می باشد لغتنامه شاهمرسی
آغشته کلمه ای تورکی است که از فعل آغولاشماق به معنی مسموم شدن گرفته شده ریشه آن آغولاش بوده که به شکل آغشته وبه معنی آلوده وارد فارسی شده است لغتنامه ...
آغوش کلمه ای تورکی است که به معنی بر غلام ونیز سفیدسان است لغتنامه شاهمرسی و عمید
مرال کلمه ای تورکی است که در اصل مارال بوده و به معنی گوزن است
آق سقال کلمه ای تورکی هست که در اصل ]ق ساقال بوده و از دو جزو آق به معنی سفید و ساقال به معنی ریش گرفته شده و با هم به معنی ریش سفید است
ایاق کلمه ای تورکی است که به معنی پا می باشد و در فارسی به معنی همراه همیشگی و هم پیاله وارد شده است
باسدیرما کلمه ای تورکی است که از فعل باستیرماق یعنی چال کردن گرفته شده و نوعی خوراکی هست که معمولا اردک جوجه یا تکه های گوشت گوسفندی را داخل پلو می گ ...
برات کلمه ای تورکی است که در اصل بارات بوده و به معنی حواله می باشد ریشه انهم به لاشه گوسفند بر می گردد که توسط گرگ خورده شده و انر ا چوپان برای برائ ...
باروت کلمه ای تورکی است که در اصل باریت بوده و گرده سیاه و ماده منفجره ای است که از گوگرد شوره و زغال درست میشود درلغتنامه معین و شاهمرسی تورکی قید ش ...
ابگرم معدنی واقع در سرعین اردبیل می باشد
قوتور سو کلمه ای تورکی است که از دو جزو قوتور به معنی جرب و سو به معنی آب تشکیل یافته و اسم آبگرمی می باشد که در استان اردبیل شهرستان خیو و دامنه ساو ...
قرص مکمل برای پیشگیری از ارتروز و بهبود علایم ان ونیز حفظ سلامت عضلات و استخوانهاست که حاوی گلوکوزآمین کندروایتین سولفات کلاژن کلسیم روی مس منگنز ویت ...
جغجغه کلمه ای تورکی است که در اصل جیغجیغا می باشد و به معنی زیور الات و طلای سر عروس می باشد لغتنامه شاهمرسی
جوخه کلمه ای تورکی است که در اصل جووقا بوده و به معنی فوج هشت نفره است لغتنامه معین و شاهمرسی
سنگر کلمه ای تورکی است که در اصل سنگیر می باشد که از دو جزو سن به معنی تو و گیر به معنی داخل شو تشکیل یافته و با هم به معنی مکان پناه گرفتن سربازان ا ...
سیاق کلمه ای تورکی است که در اصل سایاق می باشد و به معنی اسلوب و روش بکار می رود لغتنامه شاهمرسی
سرنا کلمه ای تورکی است که در اصل زیرنابوده ونوعی الت موسیقی بادی است لغتنامه شاهمرسی
چوخه کلمه ای تورکی است که در اصل چوخابوده و به معنی لباس پشمی می باشد لغتنامه شاهمرسی
چپق کلمه ای تورکی است که از چوبوق گرفته شده که به معنی شاخه های خشک شده درخت است و به صورت چوب در فارسی وارد شده و اصلا چوبک در فارسی معنی و کاربردی ...
چپق کلمه ای تورکی است که در اصل چوبوق بوده و به معنی وسیله تدخین است که از یک لوله و یک سر سفالی تشکیل یافته و توتون یا تنباکو را داخل ان گذاشته و می ...
تپق کلمه ای تورکی است که به معنی مفصل مچ پاست و تپق زدن یعنی لنگیدن به دلیل مشکل مچ پاست وقتی هم زبان دچار لنگش یعنی لکنت می شود می گویند تپق می زند ...
کلمه ای تورکی است که به معنی مامور حمل توپخانه و شلیک با ان است در لغتنامه های دهخدا معین و شاهمرسی تورکی قید شده است
گوجه کلمه ای تورکی است که از فعل گویرمق به معنی جوانه زدن گرفته شده ریشه ان گوی بوده وقتی پسوند جه بدان اضافه می شود به شکل گویجه در می اید که به معن ...
آشامیدن کلمه ای تورکی است که از فعل ایشمق به معنی آب خوردن گرفته شده است
توپ کلمه ای تورکی است که از فعل توپلاماق به معنی گرد اوردن گرفته شده کلمه تپاله هم از این ریشه است لغتنامه شاهمرسی
آغا کلمه ای تورکی است که به معنی خاتون و بی بی بکار میرود به افراد خواجه هم آغا می گویند در لغتنامه های دهخدا معین و شاهمرسی تورکی قید شده است
آشرمه کلمه ای تورکی است که در اصل آشیرما بوده و از فعل آشیرماق به معنی رد کردن گرفته شده که ریشه آن آشیر بوده و وقتی پسوند ما بدان اضافه می شود به شک ...
استاد آرش کیانی شما اصلا لغت ها را نمی خوانی و برای همه لغات یک متن تکراری را می فرستی و در اکثر لغات در یکجا می نویسی تورکی است پایین تر پارسی جای د ...
آشامیدن کلمه ای تورکی است که از فعل آشاماق به معنی آش خوردن گرفته شده خود آش هم علاوه بر اینکه در کتیبه اورخون و دیوان العات تورک آمده ا ز فعل آشماق ...
استاد آرش کیانی تعصب چشمهایت را کور کرده من خزیدن را فارسی نوشتم اصلا اینها را نمی خوانی و یک متن تکراری را می فرستی
استاد آرش کیانی اصلا تعصب چشمهایت را کور کرده پریدن خزیدن روییدن را فارسی نوشتم لغتنامه های تورکیه و آزربایجان نمی خواهد که اینها ریشه فارسی دارد
طارم کلمه ای تورکی است که در اصل تاریم به معنی کشت و زرع است دیوان الغات تورک در تورکیستان هم ناحیه ای به اسم تاریم وجود دارد
میانجیگری کلمه ای تورکی است که در اصل موینجلق می باشد که از مویان به معنی ثواب گرفته شده دیوان الغات تورک