پیشنهادهای عبدالرضا (٨٠٠)
آغا کلمه ای تورکی است که به معنی خاتون و بی بی بکار میرود به افراد خواجه هم آغا می گویند در لغتنامه های دهخدا معین و شاهمرسی تورکی قید شده است
آشرمه کلمه ای تورکی است که در اصل آشیرما بوده و از فعل آشیرماق به معنی رد کردن گرفته شده که ریشه آن آشیر بوده و وقتی پسوند ما بدان اضافه می شود به شک ...
استاد آرش کیانی شما اصلا لغت ها را نمی خوانی و برای همه لغات یک متن تکراری را می فرستی و در اکثر لغات در یکجا می نویسی تورکی است پایین تر پارسی جای د ...
آشامیدن کلمه ای تورکی است که از فعل آشاماق به معنی آش خوردن گرفته شده خود آش هم علاوه بر اینکه در کتیبه اورخون و دیوان العات تورک آمده ا ز فعل آشماق ...
استاد آرش کیانی تعصب چشمهایت را کور کرده من خزیدن را فارسی نوشتم اصلا اینها را نمی خوانی و یک متن تکراری را می فرستی
میانجیگری کلمه ای تورکی است که در اصل موینجلق می باشد که از مویان به معنی ثواب گرفته شده دیوان الغات تورک
موش کلمه ای تورکی است که در اصل به معنی گربه می باشد دیوان الغات تورک
لخت کلمه ای تورکی است که در اصل لوت بوده و به معنی برهنه و خالی می باشد لغت نامه شاهمرسی
لخشک کلمه ای تورکی است که در اصل لاخشاق به معنی شل و ول می باشد لغتنامه شاهمرسی
داروغه کلمه ای تورکی است که در اصل دارغا بوده و به رئیس گزمه ها می گفتند در لغتنامه های معین و دهخدا تورکی گفته شده است
آبجی کلمه ای تورکی است که از دو جزو آغا به معنی بزرگ و باجی به معنی خواهر تشکیل یافته و با هم به شکل آغاباجی و به معنی خواهر بزرگ در آمده که به مرور ...
دخمه کلمه ای تورکی است که در اصل داخما بوده از فعل تاخماق به معنی فرو کردن چپاندن گرفته شده ریشه ان تاخ بوده ووقتی پسوند مه می اید به شکل تاخمه و به ...
خورجین کلمه ای تورکی است که در اصل خورجون می باشد و عبارت از دو کیسه به هم دوخته است که بر روی چهار پایان و دوچرخه می اندازند لغتنامه شاهمرسی
خزیدن کلمه ای فارسی است که از خزه گرفته شده یعنی سر خوردن هر جاندار بدون دست و پا یی برروی خزه لغزنده , خزیدن است که به مرور به این حرکت بر روی هر سط ...
قاتی کلمه ای تورکی است که از فعل قاتماق به معنی مخلوط کردن گرفته شده فات ریشه ان بودی وقتی پسوند ای بدان اضافه می شود به صورت قاتی و به معنی مخلوط در ...
قاتمه کلمه ای تورکی است که از فعل قاتماق به معنی اضافه کردن گرفته شده ریشه آن قات بوده وقتی پسوند مه بدان اضافه میشود به صورت قاتمه و به معنی طنابی د ...
قاپان کلمه ای تورکی است که نوعی ترازو می باشد لغتنامه های دهخدا شاهمرسی تورکی گفته اند
قابوک کلمه ای تورکی است که به معنی پوسته پوشش بیرونی وناودان بیرون عمارت است لغتنامه های دهخدا و شاهمرسی
پریدن کلمه ای فارسی است که از ریشه پر به معنی موی پرندگان گرفته شده و به کمک پراز روی زمین به هوا رفتن است
فشفشه کلمه ای تورکی است که در اصل فیشفیشا می باشد که لوله باریک و درازی است که با ریختن مواد محترقه به آسمان می رود لغتنامه شاهمرسی
شنگله کلمه ای تورکی است که در اصل شینگیله به معنی گیاهی جنگلی با دانه های ریز و قرمز می باشد لغت نامه شاهمرسی همچنین گیله به معنی دانه های حبه مانند ...
شمشک کلمه ای تورکی است که در اصل شیمشک می باشد و به معنی رعد و برق است لغتنامه شاهمرسی
سنقر کلمه ای تورکی است که به معنی نوعی باز شکاری می باشد در لغتنامه دهخدا معین و شاهمرسی تورکی گفته شده است
شمن کلمه ای تورکی است که در اصل شامان می باشد وبه معنی کاهن جادوگر وساحر بود ه که از طریق حرکات و برخی مراسم سعی در ارتباط با دنیای روحانی دارد و به ...
شلغم کلمه ای تورکی است که در اصل شالقام می باشد و نوعی گیاه ریشه ای و غده ای بوده برای سرماخوردگی مفید است لغتنامه شاهمرسی
لپه کلمه ای تورکی است که به نصف نخود گویند لغتنامه شاهمرسی
لچک کلمه ای تورکی است که به معنی روسری ونیز طرحی در قالی می باشد لغتنامه معین و شاهمرسی
روییدن کلمه ای فارسی است که از رو به معنی سطح گرفته شده چون گیاهان در هنگام رشد از زیر خاک به روی خاک می آیند بنابرین رشد کردن آ نها را روییدن می گوی ...
آرش کلمه ای تورکی است که از اوغراش تورکی به معنی پا انداز گرفته شده است لغتنامه شاهمرسی
ارتاق کلمه ای تورکی است که از اورتا به معنی وسط گرفته شده و اورتاق یعنی شریک می باشد لغتنامه شاهمرسی. در دیوان الغات تورک به صورت اورتق امده است
انگ کلمه ای تورکی است که به معنی فک پایین می باشد در ضمن به پلاکی که به گوش چهار پایان می زنند و به علامت بسته های تجاری نیز می گویند در فارسی به معن ...
النگو کلمه ای تورکی است که از دو جزئ الن به معنی به دست و گی به معنی بر تن کن ترکیب شده است و معنی ان بر دست کن می شود
برف کلمه ای فارسی است که از فعل باریدن گرفته شده ریشه آن بار بوده وقتی پسوند ه بدان اضافه می شود به شکل باره در می آید که به مرور ه به ف تبدیل شده و ...
آماج کلمه ای تورکی است که به معنی هدف و نشان می باشد دیوان الغات تورک و لغتنامه شاهمرسی
قزل اوزن کلمه ای تورکی است که از دو جزو قزل به معنی قرمز و اوزن به معنی شناگر گرفته شده وباهم به معنی قرمز روان است به دلیل رسوبات قرمز داخل رود به ا ...
آلا کلمه ای تورکی است که به معنی رنگارنگ و از چند رنگ باهم می باشد در آلا چیق قزل الا آلا بولا بکار می رود لغتنامه شاهمرسی . به بیماری ویتیلیگو یا پی ...
الیجه کلمه ای تورکی است که در اصل آلاجا بوده و از دو جزو آلا به معنی رنگارنگ و پسوند جا تشکیل یافته و باهم به معنی رنگارنگی است و نوعی پارچه پشمی یا ...
شاهسون کلمه ای تورکی است که از دو جزو شاه به معنی بزرگ مملکت و سون یعنی دوستدار تشکیل یافته و باهم به معنی شاه دوست است و در کل اتحادیه ایلی از طوایف ...
عالی قاپو کلمه ای تورکی است که در اصل آلاقاپی بوده و از دو جزو آلا به معنی رنگارنگ و قاپی به معنی درب تشکیل شده و با هم به معنی درب رنگارنگ و تزیین ی ...
البرز کلمه ای تورکی است که در اصل البروز می باشد که از دو جزو آلب به معنی قهرمان و اروز اسم تورکی که در کتاب دده قورقود آمده تشکیل یافته و با هم یعنی ...
الو با فتحه الف کلمه ای تورکی است که به معنی زبانه آتش است فعل الولاماق به معنی زبانه کشیدن آتش الولی به معنی آتشین از همین ریشه است لغتنامه شاهمرسی
یاشیل باش کلمه ای تورکی است که از دو جزو یاشیل به معنی سبز و باش به معنی سر تشکیل یافته و با هم سبز سر معنی می دهد و به ازبکانی گفته می شد که کلاه سب ...
قزلباش کلمه ای تورکی است که از دو جزو قزل به معنی قرمز و باش به معنی سر تشکیل یافته و به معنی سرخ سر است ایشان هفت طایفه از تورکان بودند که شامل رومل ...
غلفتی کلمه ای تورکی است که از قیلیف تورکی به معنی پوست و نیام گرفته شده و به فارسی به شکل غلفتی و به معنی پوست کندن یکباره وارد شده است لغتنامه شاهمر ...
کیان کلمه ای تورکی است که در اصل کاآن بوده وبه معنی خان خانها یا همان خاقان است
آرش کلمه ای تورکی است که در اصل ارشک بوده که جد اشکانیان تورک می باشد و به معنی شکست ناپذیر است لغتنامه شاهمرسی صفحه74
قلی کلمه ای تورکی است که در اصل قول می باشد وبه معنی عبد و نوکر است به تنهایی ویا اکثرا در آخر اسامی خدا و پیغمبر و امامان می اید و نشانه اخلاص و احت ...
تنکه کلمه ای تورکی است که در اصل تونوکه می باشد که از کلمه تون به معنی لباس گرفته شده و به معنی شورت می باشد تنبان هم از همین تون است دیوان الغات تورک
تخماق کلمه ای تورکی است که در اصل تاخماق بوده و از فعل تاخماق به معنی فرو کردن گرفته شده و به معنی هاون و چکش می باشد
توختامیش کلمه ای تورکی است که از فعل توختاماق به معنی بهبود یافتن گرفته شده ریشه ]ن توختا بوده وقتی پسوند میش بدان اضافه می شود به شکل توختامیش و به ...