پیشنهادهای عبدالرضا (٦٢٧)
شغال کلمه ای تورکی است و در اصل به صورت چاققال می باشد که به شکل شغال وارد فارسی و به شکل jackal وارد انگلیسی شده است
چاقچور کلمه ای تورکی است که به معنی شلوار گشادی است که خانمها دوره قاجار می پوشیدند و از کمر تا کف پا را می پوشاند لغتنامه شاهمرسی
چاغالا کلمه ای تورکی است که از چاغا به معنی طفل گرفته شده و چاغالا هم به نارس هر میوه از جمله بادام و زرد الو می گویند لغتنامه شاهمرسی
بچاپ بچاپ کلمه ای تورکی است که از فعل چاپاق به معنی تاختن و غارت کردن گرفته شده ریشه ان چاپ بوده و به صورت بچاپ به معنی غارت کن وارد فارسی شده است و ...
جیغ کلمه ای تورکی است به معنی غوغا در دیوان الغات تورک امده است چیغیرماق هم به معنی جیغ زدن و داد زدن در تورکی می باشد که ریشه ان چیغیر بوده و به صور ...
چلو کلمه ای تورکی است که در اصل چیلوو می باشد و به برنج اب کشیده بدون مخلوط گفته می شود لغتنامه شاهمرسی
چمن کلمه ای تورکی است که در اصل چیمن می باشد لغتنامه شاهمرسی
آلاچیق کلمه ای تورکی است که از دو جزو آلا به معنی رنگارنگ در لغتنامه شاهمرسی وچیغ به معنی حصار نیین در دیوان الغات تورک تشکیل یافته و با هم به معنی ح ...
قزل الا کلمه ای تورکی است که از دو جزو قزل به معنی قرمز وآلا به معنی لکه لکه گرفته شده واسم یک ماهی است که لکه های قرمز در زمینه خاکستری دارد
سکو کلمه ای تورکی است که در اصل به صورت سکی و به معنی زانو می باشد دیوان الغات تورک و به معنی برامدگی کنار دیوار بکار می رود لغتنامه شاهمرسی و به شکل ...
سرتق کلمه ای تورکی است که به صورت سیرتیق تلفظ می شود د ر قدیم سرتغ بوده با فتحه سین و کسره ت و به معنی کسی هست که همه حرفها را به جز برخی از آنها نمی ...
اتابک کلمه ای تورکی است که از دو جزو آتا به معنی پدر و بک به معنی بزرگ تشکیل شده و باهم به معنی پدر بزر گ است و بعنوان صدر اعظم بکار می رود و عینا به ...
سقز گلمه ای تورکی است که در اصل ساققیز می باشد و به معنی ماده ای لزج وچسبناک است دیوان الغات تورکی لغتنامه شاهمرسی لغتنامه دهخدا
شیشلیک کلمه ای تورکی است که از دو جزو شیش به معنی سیخ و پسوند لیک تشکیل یافته و به معنی تکه های گوشت سیخ شده ای است که بر روی اتش کباب می شود وعینا ب ...
سنجر کلمه ای تورکی است که از فعل سانجماق به معنی سوراخ کردن نیش زدن گرفته شده ریشه ان سانج بوده وقتی پسوند فاعلی آر می اید به شکل سانجار و به معنی سو ...
طاس کلمه ای تورکی است که در تورکی به صورت داز و به معنی سر کاملا بدون مو است ودر دیوان الغت تورک به شکل تاز ثبت شده است
دوش کلمه ای تورکی است در معنی دیشب در اصل رویا و خواب است نه دیشب در معنی دوشیدن و دوش آب از دوش تورکی به معنی پستان گرفته شده است دیوان الغات تورک ص ...
توش کلمه ای تورکی است به معنی حس و حرکت که به مفهوم توان وارد فارسی شده است توشه هم یعنی جیزی که برای حس و حرکت لازم است دیوان الغات تورک
تغار کلمه ای تورکی است که به جوال گندم و جو گویند دیوان الغات تورک
توتک کلمهای تورکی است که در اصل به معنی لوله آفتابه می باشد و به معنی نوعی ساز دهنی لوله مانند بکار می رود دیوان الغات تورک
یارا کلمه ای تورکی است که به معنی زخم می باشد و منظور از یارا نداشتن یعنی تاب نداشتن و هردو معنی زخم می دهند ومنظور تحمل زخم را نداری ودر کل در فارسی ...
تاب کلمه ای تورکی است که به معنی محل زخم در اثر ضربه است دیوان اللغات تور ک و به شکل تاب نیاوردن وارد فارسی شده و منظور اینست که یارای زخمی در اثر چن ...
چلاق کلمه ای تورکی است که در اصل جولق بوده و به معنی دست بریده است به صورت چلاق و به معنی دست یا پای فلج و معیوب وارد فارسی شده است لغتنامه های شاهمر ...
بطری کلمه ای تورکی است که در اصل به صورت بوتیق وبه معنی مشک کوچک است دیوان الغات تورک
سال از لغت تورکی ییل گرفته شده است yil
سال کلمه ای تورکی است که ازفعل سایماق به معنی شمردن گرفته شده که ریشه آن سای بوده وقتی پسوند ایل بدان اضافه می شود به شکل ساییل و به معنی شمرده شده د ...
من کلمه ای تورکی است که در تمام زبانهای تورکی بکار می رود سن به معنی تو با من هم وزن است ولی تو با من نمی خواند بیز نیز همان جمع قدیمی بن یا من است ک ...
ایلچی کلمه ای تورکی است که از دو جزو ایل به معنی طایفه و پسوند چی شغلی تشکیل یافته و با هم به معنی شخصی است که مابین طوایف رفت و امد کرده و پیامها را ...
ایل کلمه ای تورکی است که به معنی طایفه و عشایر بکار می رود و در اصل به صورت ال می باشد کلماتی مثل المان الخان الدنیز السون الدار الچی وغیره از همین ک ...
جر کلمه ای تورکی است که از فعل جیرماق به معنی پاره کردن گرفته شده ریشه ان جیر بوده وبه همین معنی وارد فارسی شده است دیوان الغات تورک ص271 سطر16ج 1
تنبان کلمه ای تورکی است که در اصل تومان به معنی لباس زیر است و از تون به معنی لباس گرفته شده است
باشلق کلمه ای تورکی است که از دو جزو باش به معنی سر و پسوند لق تشکیل یافته و منظور کلاه باشد به معنی شیر بها هم است
یراق کلمه ای تورکی است که از فعل یارماق یعنی شکافتن گرفته شده است یار ریشه ان بوده وقتی پسوند آق بدان اضافه می شود به شکل یاراق و به معنی شکافنده در ...
تالان کلمه ای تورکی است که از فعل تالاماق به معنی غارت کردن گرفته شده است ریشه ان تالا بوده وقتی پسوند آن بد ان اضافه می شود به شکل تالان و به معنی غ ...
غلام کلمه ای تورکی است که از قولوق به معنی خدمت گرفته شده است قول معنی بنده و نوکر می دهد به صورت غول در فارسی معنی دیو می دهد و قولام یعنی بنده هستم
قال کلمه ای تورکی است که از فعل قالماق به معنی ماندن گرفته شده و قال گذاشتن یعنی کسی را بدون اطلاع در میانه راه و کار ترک کردن
قلدر کلمه ای تورکی است که از دو جزو قول به معنی بازو و دور از فعل دورماق به معنی بلند شدن درست شده و با هم به شکل قولدور و به معنی دست بلند در امده و ...
چماق واژه ای تورکی است که در پایه جومق بوده و به چم گرز و چوب دستی می باشد دیوان الغات تورک
قلچماق کلمه ای تورکی است که از دو جزو قول به معنی بازو و چماق به معنی چوب دستی گرفته شده و با هم به معنی چماق در دست است که در مفهوم بزن بهادر بکار م ...
اوق کلمه ای تورکی است که از فعل اوگومق به معنی حالت تهوع امدن گرفته شده است
اوق زدن کلمه ای تورکی است که از فعل اوگومق به معنی حالت تهوع امدن گرفته شده است
اقوشقه کلمه ای تورکی است که در اصل آچوشقا بوده که از فعل آچماق به معنی باز کردن گرفته شده آچیش باز شده بوده وقتی پسوند قا بدان اضافه می شود به شکل آچ ...
ورنی کلمه ای تورکی است که نوعی گلیم قالی مانند بوده و در تورکی باستان به اژدها می گویند لغتنامه شاهمرسی
بین کلمه ای تورکی است که از بیین تورکی به معنی مغز گرفته شده از انجا که مغز بین استخوانهای جمجمه است به معنی داخل و وسط وارد عربی و از انجا وارد فارس ...
برابر کلمه ای تورکی است که از بیره بیر تورکی به معنی یک به یک گرفته شده است و معنی مساوی را می رساند
دیلاق کلمه ای تورکی است که به شتر جوان می گویند لغتنامه شاهمرسی
دماغ کلمه ای تورکی است که در اصل داماق می باشد که به معنی کام بوده ودر فارسی به جای بینی به کار می رود
داغون کلمه ای تورگی است که از فعل داغیماق به معنی پراکندن گرفته شده که ریشه ان داغی بوده وقتی پسوند این بدان اضافه می شود به شکل داغین و به معنی پراک ...
تیمار کلمه ای تورکی است که از فعل تومارلاماق گرفته شده است که معنی نوازش به ویژه در حیوانات را می دهد و در اسب با شانه مخصوص انجام می شود به خاطر همی ...
تیماج کلمه ای تورکی است که در اصل توماج و به معنی پوست دباغی شده بز است