پیشنهادهای عبدالرضا (٧٣٧)
بالاش نامی تورکی است که از بالا به چم کوچک گرفته شده است
گونه ای بیماری ویروسی است که از واژه تورکی اپشمق به چم بوسیدن گرفته شده و بیماری بوسه نامیده می شود چون از راه بوسه منتقل می شود myo clinic
آخوند واژه ای تورکی است که از کار واژه اوخوندی به چم خوانده شد گرفته شده که به مرور او به آ تبدیل شده و ی اخر نیز افتاده و به ریخت آخوند در امده و با ...
نام پیشین شاخاب پارس شاخاب کنگر بوده که در نوشته های سومری و اکدی نوشته شده و کنگر نامی بود که سومرها به خویشتن می گفتند همچنین نام یکی از ایلهای باس ...
کنه واژه ای تورکی است که به چم حشره کوچک خونخواری است که به گوسفند و غیره می چسبدو خون انرا می مکد وازه نامه شاهمرسی
کلم وازه ای تورکی است که به چم گونه ای سبزی برگدار است واژه نامه شاهمرسی واژگانی مانند داش کلم به چم کلم قمری یارپاق کلم به چم کلم برگدار و کلملیک به ...
کلبه واژه ای تورکی است به چم خانه کوچک و محقر واژه نامه شاهمرسی
کره واژه ای تورکی است که در اصل به چم بار و دفعه است که چون کره را یکبار از ماست و شیر می گیرند بدان کره می گویند واژه نامه شاهمرسی
کرنا واژه ای تورکی است که در اصل قره نی به چم نی بزرگ می باشد که با گذشت زمان قره نی به کرنا تبدیل شده است واژه نامه شاهمرسی
کرج واژه ای تورکی است که به چم چاقو می باشد واژه نامه شاهمرسی از آنجا که رود کرج چون چاقو میان کوه را شکافته بدین نام نامیده شده و نام شهر کرج از نام ...
کته واژه ای تورکی است که به چم برنج دم پختک است واژه نامه شاهمرسی
کتل واژه ای تورکی است که به چم اسب زین شده ای می باشد که در جلوی شاهان و بزرگان برود واژه نامه های دهخدا و شاهمرسی
کابین واژه ای تورکی است که کبین بوده و به چم مهر و صداق زن می باشد واژه نامه شاهمرسی
دنیا واژه ای تورکی است که از کار واژه دونمق به چم چرخیدن گرفته شده که ریشه آن دون بوده هنگامیکه پسوند آ بدان افزوده می شود به ریخت دونا و به چم چرخند ...
بلقیس واژه ای تورکی است که از دو بخش بیل به چم دانستن و قیز به چم دختر درست شده و با هم دختر داننده است
اشکان واژه ای تورکی است که ارشاکخان بوده از سه بخش ار به چم قهرمان شاک یا ساک نام قوم ساکا و خان به چم بزرگ و شاه درست شده و باهم به چم ساکای قهرمان ...
قشقه واژه ای تورکی است که به نشان پیشانی گاو ویا اسب می گویند واژه نامه شاهمرسی
زاغه واژه ای تورکی است که زاغا بوده و به چم آشیانه و آغل می باشد وازه نامه شاهمرسی
زاری واژهای تورکی است که از کار واژه زاریماق به چم گریستن و نالیدن گرفته شده که ریشه آن زاری بوده و به همین ریخت و چم در پارسی بکار می رود در واژه نا ...
سقراق واژه ای تورکی است که به چم کاسه و کوزه دسته دار است واژه نامه های دهخدا معین و شاهمرسی
سنبه واژه ای تورکی است که به چم آلت دراز برای پاک کردن لوله تفنگ می باشد واژه نامه شاهمرسی
سنبل واژه ای تورکی است که سونبول به چم خوشه گندم می باشد واژه نامه شاهمرسی
سومار واژه ای تورکی است که به چم مشک آب می باشد واژه نامه شاهمرسی
سوزمه واژه ای تورکی است که از کار واژه سوزمق به چم پالودن و آبگیری کردن گرفته شده ریشه آن سوز بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ریخت سوزمه ...
سقلمه واژه ای تورکی است که از کار وازه سوخولماق به چم نفوذ کردن و ضربه زدن گرفته شده ریشه آن سوخول بودهنگامیکه پسوند ما بدان افزوده می شود به ریخت سو ...
سخمه واژه ای تورکی است که از کار واژه سوخماق به چم فرو کردن گرفته شده که ریشه آن سوخ بوده هنگامیکه پسوندمه بدان افزوده می گردد به ریخت سوخمه و به چم ...
بوق واژه ای تورکی است که از کار واژه بورماق به چم پیچاندن گرفته شده که ریشه آن بور بوده هنگامیکه پسوند اوق بدان افزوده می شود به ریخت بوروق و به چم پ ...
برغو واژه ای تورکی است که از کار واژه بورماق به جم پیچاندن گرفته شده ریشه ان بور بوده هنگامیکه پسوند غو بدان افزوده می شود به ریخت بورغو و به چم پیچی ...
بنچاق وازه ای تورکی است که به چم قباله و سند می باشد واژه نامه های دهخدا معین شاهمرسی
بیغوش واژه ای تورکی است که بیقوش بوده از دو بخش بی به چم بزرگ وقوش به چم پرنده گرفته شده و با هم به چم پرنده بزرگ و بزرگ پرندگان است و به جغد گفته می ...
بیرق واژه ای تورکی است که از بایراق تورکی گرفته شده در واژه نامه های دهخدا معین تورکی گفته شده است
پارس واژه ای تورکی است که از بارس تورکی به چم پلنگ گرفته شده از انجا که پارسها در ورود به ایران در کنار دریاچه ارومو در سرزمین بارسها یا بارسیلها از ...
سالار واژه ای تورکی است که از کار واژه سالماق به چم انداختن گرفته شده ریشه آن سال بوده هنگامیکه پسوند آر بدان افزوده می شود به چم افکن و اندازنده در ...
آسمان واژه ای تورکی است که از کار واژه اسماق به چم آویزان کردن گرفته شده که ریشه آن آس بوده هنگامیکه پسوند بزرگنمای مان بدان افزوده می شود به ریخت آس ...
سنجاقک واژه ای تورکی است که از سنجاق به چم سوزن ته گرد و نشان تصغیر پارسی اک درست شده و نام حشره ای باریک اندام دراز مانند سنجاق است که چهار بال دارد
سنجاق واژه ای تورکی است که از کارواژه سانجماق به چم نیش زدن سوزن زدن گرفته شده ریشه آن سانج بوده هنگامیکه پسوند آق بدان افزوده می شود به ریخت سانجاق ...
سلانه سلانه واژه ای تورکی است که از کار واژه ساللانماق به چم آویزان شدن گرفته شده ریشه ]ن ساللان بوده و هنگامیکه پسوند آ بدان افزوده می شود به ریخت س ...
ساسی واژه ای تورکی است که به چم گمراه و فاسد است واژه نامه شاهمرسی
سازمان واژه ای تورکی است که از دو بخش ساز به چم آماده مرتب روبراه مجهز و پسوند بزرگنمایی مان درست شده و با هم به ریخت سازمان و به چم بسیار مجهز و مرت ...
سبلان واژه ای تورکی است که از دو بخش ساب یا ساو به چم پیام و آلان به چم گیرنده درست شده و با هم به ریخت سابالان یا ساوالان وبه چم پیام گیر و پیامبر د ...
دلو واژه ای تورکی است که از کارواژه دولماق به چم پر شدن گرفته شده که ریشه آن دول بوده و به چم پر شده و ظرف می باشد دولچا نیز ظرف کوچک معنی می دهد در ...
سطل واژه ای تورکی است که از دو بخش سو به چم آب و دول به چم ظرف که از کار واژه دولماق همان پر شدن است درست شده وبا هم به ریخت سودول و به چم ظرف آب در ...
استاد ژ بازار تبریز به عنوان نخستین و بزرکترین بازار جهان ثبت شده است یعنی پیش از آن چنین بازاری نبوده حالا این دلیل انکار تمدنهایی مانند چین و هند و ...
استاد ژ منظور من این شکل محل دادو ستد و به این نام در دوران هخامنشی و ساسانی نبوده وگرنه محل داد وستد و غیره را نگفتم اگر اینگونه بازار در انزمان بود ...
شنیدی واژه ای تورکی است که از کار واژه اشیتمق به چم شنیدن گرفته شده و مضارع مفعولی آن اشیندی می باشد که به چم شنیده شد بوده و الف ان افتاده و جای نون ...
آغروق واژه ای تورکی است که از دو بخش آغیر به چم سنگین وپسونداق درست شده و با هم به ریخت آغیریق و به چم سنگینی در آمده و به ریخت آغروق و به چم بار و ب ...
ساوالان واژه ای تورکی است که از دو بخش ساو به چم وحی و سخن و آلان بچم گیرنده درست شده و با هم به چم گیرنده وحی است از آنجا که زرتشت در اردبیل زاده شد ...
تبریز واژه ای تورکی است که در اصل تربیز بوده که از دو بخش تر به چم تازه و بیز به چم نوک تیز درست شده که ویژگیهای درخت تربیزی می باشد که در این ناحیه ...
آهسته واژه ای تورکی است که در اصل آستا بوده و از دو بخش آست به چم پایین و پسوند آ درست شده و به چم یواش می باشد دیوان الغات تورک واژه نامه شاهمرسی
آستانه واژه ای تورکی است که از کار واژه آستانماق به چم اویزان شدن گرفته شده ریشه آن آستان بوده هنگامیکه پسوند آ بدان افزوده می شود به ریخت آستانا و ب ...