پیشنهادهای عبدالرضا (٦٢٨)
چغرمه واژه ای تورکی است که از کارواژه چغرماق به چم پختن خوراکی با آب کم گرفته شده که ریشه آن چیغیر بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ریخت ...
چغرتمه واژه ای تورکی است که از کار واژه چغرتماق به چم جوشاندن خوراکی باآب کم گرفته شده ریشه آن چیغیرت بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ری ...
قسر واژه ای تورکی است که از کار واژه قیسیرماق به چم کوتاه کردن فشردن کم کردن گرفته شده که ریشه ان قیسیر بوده و در زبان پارسی به چم قسر در رفتن یعنی ب ...
کفل واژه ای تورکی است که به چم بلند بالا می باشد که در پارسی به بالای ران می گویند دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص243
یاس واژه ای تورکی است که به مراسم عزاداری می گویند و به چم اندوه و نا امیدی در پارسی بکار می رود
قلاش واژه ای تورکی است که به چم کلک باز و حیله گر می باشد واژه نامه معین و شاهمرسی
قیل و قال واژه ای تورکی است که قالماقال بوده و از دو بخش قال به چم بمان و قالما به چم نمان درست شده و با هم وضعیتی را نشان می دهد که شخص در ماندن و ن ...
قلاب واژه ای تورکی است که قوللاب بوده و به چم چنگک می باشد واژه نامه شاهمرسی
قلاده از کار واژه تورکی قالماق به چم ماندن گرفته شده که ریشه آن قال بوده هنگامیکه پسوند آر بدان افزوده می شود به ریخت قالار و به چم نگهدارنده در می ا ...
استاد ژ دیدی ریشه یابی واژه ها توسط من جهانی شد اکنون همه دنبال پرونده اپشتاین ترامپ هستند که ریشه در اپشتین یعنی همدیگر را بوسیدی دارد
قوطی واژه ای تورکی است که به چم جعبه کوچک می باشد واژ ه نامه های معین دهخدا فرهنگ فارسی و شاهمرسی تورکی گفته اند
تر واژه ای تورکی است که به چم عرق می باشد دیوان الغات تورک واژه نامه شاهمرسی
اوراق واژه ای تورکی است که اوبراق بوده و به چم فرسوده و کهنه می باشد دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص 132
ایل قشقایی تاریخچه درخشانی دارد در منابع آشوری به قاشقارها اشاره شده که با آشوریها جنگیده و انها راشکست دادند بانیان امپراطوری عثمانی از ایل قایی با ...
آلو واژه ای تورکی است که آلوچ بوده و به شفتالو گفته می شود دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص 134 کتاب همزه
بالاش نامی تورکی است که از بالا به چم کوچک گرفته شده است
گونه ای بیماری ویروسی است که از واژه تورکی اپشتین به چم بوسیدی گرفته شده و بیماری بوسه نامیده می شود چون از راه بوسه منتقل می شود myo clinic
کنه واژه ای تورکی است که به چم حشره کوچک خونخواری است که به گوسفند و غیره می چسبدو خون انرا می مکد وازه نامه شاهمرسی
بلقیس واژه ای تورکی است که از دو بخش بیل به چم دانستن و قیز به چم دختر درست شده و با هم دختر داننده است
قشقه واژه ای تورکی است که به نشان پیشانی گاو ویا اسب می گویند واژه نامه شاهمرسی
زاغه واژه ای تورکی است که زاغا بوده و به چم آشیانه و آغل می باشد وازه نامه شاهمرسی
زاری واژهای تورکی است که از کار واژه زاریماق به چم گریستن و نالیدن گرفته شده که ریشه آن زاری بوده و به همین ریخت و چم در پارسی بکار می رود در واژه نا ...
سقراق واژه ای تورکی است که به چم کاسه و کوزه دسته دار است واژه نامه های دهخدا معین و شاهمرسی
سنبه واژه ای تورکی است که به چم آلت دراز برای پاک کردن لوله تفنگ می باشد واژه نامه شاهمرسی
سومار واژه ای تورکی است که به چم مشک آب می باشد واژه نامه شاهمرسی
سوزمه واژه ای تورکی است که از کار واژه سوزمق به چم پالودن و آبگیری کردن گرفته شده ریشه آن سوز بوده هنگامیکه پسوند مه بدان افزوده می شود به ریخت سوزمه ...
برغو واژه ای تورکی است که از کار واژه بورماق به جم پیچاندن گرفته شده ریشه ان بور بوده هنگامیکه پسوند غو بدان افزوده می شود به ریخت بورغو و به چم پیچی ...
بنچاق وازه ای تورکی است که به چم قباله و سند می باشد واژه نامه های دهخدا معین شاهمرسی
بیغوش واژه ای تورکی است که بیقوش بوده از دو بخش بی به چم بزرگ وقوش به چم پرنده گرفته شده و با هم به چم پرنده بزرگ و بزرگ پرندگان است و به جغد گفته می ...
بیرق واژه ای تورکی است که از بایراق تورکی گرفته شده در واژه نامه های دهخدا معین تورکی گفته شده است
سنجاقک واژه ای تورکی است که از سنجاق به چم سوزن ته گرد و نشان تصغیر پارسی اک درست شده و نام حشره ای باریک اندام دراز مانند سنجاق است که چهار بال دارد
سنجاق واژه ای تورکی است که از کارواژه سانجماق به چم نیش زدن سوزن زدن گرفته شده ریشه آن سانج بوده هنگامیکه پسوند آق بدان افزوده می شود به ریخت سانجاق ...
سلانه سلانه واژه ای تورکی است که از کار واژه ساللانماق به چم آویزان شدن گرفته شده ریشه ]ن ساللان بوده و هنگامیکه پسوند آ بدان افزوده می شود به ریخت س ...
ساسی واژه ای تورکی است که به چم گمراه و فاسد است واژه نامه شاهمرسی
دلو واژه ای تورکی است که از کارواژه دولماق به چم پر شدن گرفته شده که ریشه آن دول بوده و به چم پر شده و ظرف می باشد دولچا نیز ظرف کوچک معنی می دهد در ...
سطل واژه ای تورکی است که از دو بخش سو به چم آب و دول به چم ظرف که از کار واژه دولماق همان پر شدن است درست شده وبا هم به ریخت سودول و به چم ظرف آب در ...
ساوالان واژه ای تورکی است که از دو بخش ساو به چم وحی و سخن و آلان بچم گیرنده درست شده و با هم به چم گیرنده وحی است از آنجا که زرتشت در اردبیل زاده شد ...
آستر واژه ای تورکی است که از دو بخش آست به چم پایین و پسوند ار درست شده و باهم به چم لایه پایین پوشاک می باشد وازه نامه شاهمرسی
سرا کلمه ای تورکی است و در اصل سارای می باشد و از فعل ساریماق یعنی پیچیدن و احاطه کردن گرفته شده است و چون قصرها دراطرافش با دیوار احاطه می شوند به خ ...
ارس واژه ای تورکی است که به ریخت آراز بوده و از دو بخش آر به چم مرد و قهرمان و نیز آز به چم یکی از طوایف تورک درسته شده و با هم به چم مر د آز و طایفه ...
دوز و کلک واژه ای تورکی است که از دو بخش دوز از کارواژه دوزمق به چم چیدن و کلک سنگهایی که برای مرز بندی زمینهای کشاورزی بکار می رود درست شده وبا هم ب ...
تنگ با ضمه ت واژه ای تورکی است که به ریخت تونگ بوده و به چم پارچ می باشد واژه نامه شاهمرسی
تنبک واژه ای تورکی است که به ریخت تونبک بوده و سازی ضربی مانند دهل و نقاره است واژه نامه شاهمرسی
تنک واژه ای تورکی است که به چم نازک و کم پشت است واژه نامه شاهمرسی
توپیدن واژه ای تورکی است که از توپارلاماق تورکی به چم سرزنش و سر کوفت گرفته شده است واژه نامه شاهمرسی
تف واژه ای تورکی است که از توف تورکی به چم بیرون دادن هوا یا آب درون دهان گرفته شده است واژه نامه شاهمرسی
طغان واژه ای تورکی است که به چم بیشه کنار رود و برکه نیز هلال ماه همچنین شاهین می باشد واژه نامه شاهمرسی معین و دهخدا تورکی گفته اند
توشمال باشی واژهای تورکی است که در دوران صفویه به ناظر آشپزخانه شاهی می گفتند که وظیفه اش چشیدن خوراک پیش از شاه بود واژه نامه شاهمرسی
تور واژه ای تورکی است که به چم تور ماهیگیری و صید پرنده می باشد واژه نامه شاهمرسی