قیل و قال

/qiloqAl/

برابر پارسی: هیاهو، داد و فریاد، هنگامه، جیغ و داد

معنی انگلیسی:
ado, babel, battle royal pl battles royal, bustle, controversy, din, discord, fracas, jangle, noise, shindy
noise
, din, fuss

لغت نامه دهخدا

قیل وقال. [ ل ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) قال و قیل. گفت و شنید. مباحثه. ( انجمن آرای ناصری ) :
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم.
حافظ.
|| سر و صدا. جنجال. ( فرهنگ فارسی معین ) : قیل و قال و اعتراض بی مزه باعث آن شد که نواب مهد علیا در آذربایجان توقف نفرمود. ( عالم آرا ص 238 ). رجوع به قال و قیل شود.

فرهنگ فارسی

گفت و شنید گفتگو مباحثه : در عالم نجات خرامید و بازرست از ننگ نفس ناطقه و قیل و قال او .

فرهنگ معین

(لُ ) [ ازع . ] (اِ. ) ۱ - گفت و شنید، مباحثه . ۲ - سر و صدا، جنجال .

واژه نامه بختیاریکا

پک و پوک؛ تَپ تخار

مترادف ها

noise (اسم)
فریاد، سر و صدا، صدا، شلوغ، بانگ، طنین، اختلال، قیل و قال، خش خش، پارازیت، امد و رفته، شایعه و تهمت

row (اسم)
صف، خط، سطر، رده، ریسه، ردیف، قطار، قیل و قال، راسته، رج، ردیف چند خانه

fracas (اسم)
زد و خورد، قیل و قال، بلوا

jangle (اسم)
غوغا، بهی، داد و بیداد، جنجال، قیل و قال

ruction (اسم)
همهمه، قیل و قال، داد

فارسی به عربی

شجار

پیشنهاد کاربران

جار و جنجال
قال ما قال یا غالماغال در گویش فارسی دری گویند

بپرس