پیشنهادهای ژاسپ (٢,٢٨٢)
مدهوش شدن ، بی هوش شدن
گیج ، بیهوش
سِتَر = مدهوش ، گیج ، غش کرده ، ضعف کرده و بر زمین افتاده
ستمه = شدید
سریشَک= توده ، گروه ، دسته
سرو ( sraw ) در پهلوی به معنی آوازه و نام و شهرت است. خسرو/ هسرو = خوشنام دسرو/ دشسرو= بد نام
سپورهیدن = کامل کردن ، تمام کردن سپور = کامل
سپور / اسپور = کامل ، تمام
سپاش / اسپاش = فضا ، فلک ، جهان Space
سنود ( اوستان ) = به معنی ابر است.
سَنوَر = کمان
سهمان = حد و مرز سهمانمند = محدود
مالیات ، باج و خراج
حریص و طماع
غارت کردن ، تاراج کردن
سوی، جهت
روی ، چهره ، صورت
تمسخر استهزا
موی بدن
ریست = نعش و جنازه ی مرده ریس کش = نعش کش
ریخَن = ارثیه ، ثروت
رایِنا / رایِناک = حاکم ، نظم دهنده ، فرمانروا
راز = معمار
رختکی / رختکیه = نا خوشی ، بیماری
رونیدن = به حرکت آوردن ، وادار به رفتن کردن
رادی کردن ، بخشش کردن
رَدی / ردیه = ریاست و سرپرستی
رَشتن = رنگ کردن
قاعده ، نظم، ترتیب ، رسم
خاصیت طبیعی
کسی که بتواند رنج را تحمل کند ، قوی
رَسیک= کودک
از خاطر بردن ، از یاد بردن ، فراموش کردن ، حذف کردن ، پس راندن
رانَکیدن = آزار و اذیت کردن
خوش بودن ، شاد بودن
راذنیدن = آراستن ، نظم دادن ، منظم کردن ، تقسیم کردن ، حرکت دادن راذش = نظم دهی راذناک = منظم راذ= نظم
1 - مخالفت کردن 2 - عقب راندن 3 - جنگیدن
زهدان ، رَحِم
دارای انواع گوناگون ، اقسام بسیار
کفاره ، تنبیه جسمانی به منظور طلب مغفرت ، ریاضت کشیدن
استغفار کردن
پوهلیستن / پوهلیدن = کفاره دادن
پیدا شدن ، آشکار شدن
شاکی ، کسی که به دادگاه شکایت برد
گوهر آگین ، زینت شده با گوهر و سنگ های گران بها
پیمینیدن = شیر دادن پیم = شیر خوراکی
پِن= خسیس
پژم = رنج و غصه
پزامش = بلوغ
پزد = یخ ، شبنم یخ زده