پیشنهادهای ژاسپ (٢,٣٦١)
پزاویدن = پزیدن ، پختن
سَنجَنِه = ترازو ، هر وسیله ی سنجش
ترجمه ی knowledge به دانش یکی از بزرگ ترین اشتباهات مترجم ایرانی بوده! جوری که سال ها سردرگمی به ویژه در علوم انسانی به وجود آورده، اگر نباید Science ...
زاییچ = زادگاه و وطن زای ( زاییدن ) ایچ ( ریشه ) زائیچ و خهر آمد وطن گور است و مدفن مرغزن پندار بد شید اهرمن آه و فسوس آوخ بود عنصر الممالک
ناچخ
هیدَخ = اسب جنگی
نعش = جسد نشوه = سرخوش نشوگی درست است نه نعشه گی ریشه ی نعشه ، عیش نیست!
لاد بر این / بنا بر این
میر ( مُردن / مرگ و میر ) راث ( تعلق / ارث = فارسی است ) = میراث میرات = متعلقات یک مرده
برنشاستن / ابرنشاستن = نصب کردن
ویزورد = واقعی
پسازش = ویرایش ، اصلاح ر. ک پساختن / پسازیدن
ویسوفتن = ویران کردن
فرایادیدن = کمک کردن ، یاری کردن
ویدادن = پیدا کردن ، یافتن
آباگِنیدن = همراهی کردن
نیابَگ / نیبَگ = متناسب ، درخور نِبیگ = کتاب ، خط ، نوشته
نیابَگ / نیبَگ = متناسب ، درخور
نِویاندن / نویستن = خبر دادن
اُوست / اُوستا / اُستا = معتبر ، استوار ، قابل اعتماد
اُستایی = استواری ، پایداری
نِویستن/ نِویاندن = خبر دادن ، اعلام کردن
کوهیدن = صحبت کردن ، گفتن ، فریاد زدن
نقالی = گیوَری
کژپیمان
فروبستن = عقد کردن ، منعقد کردن ، انعقاد کردن
ریاست = فرنشینی
میهن نیز از ریشه ی میه به معنی ماندن و اقامت کردن است نه مَه به معنی بزرگ از این ریشه واژه ی "میهمان" را داریم
پسوند فارسی "ایست" به معنی ترین، که امروزه در انگلیسی نیز به کار برده می شود مانند BEST به صورت "اِست" هم تلفظ میشود. پس تلفظ مهِستان ( مه اِست آن ) ...
حتی = فایَد
سروا = افسانه
لیت/لوت = لخت و برهنه
شیلیدن ، همان شَهلیدن است.
ناجی = بُختِگار
شیانیدن = جبران کردن
هایستن = تایید کردن
ژیرایی = فعالیت
فرنایش
بدرکشی = استخراج بدرکشیدن = استخراج کردن
هادن / هیدن = قرار دادن
هیدَن / هادن = قرار دادن
آسندیدن= موافقت کردن
آزانیدن = تولید کردن ، ساختن
To shift = کیبیدن / الشیدن
بُزهیدن/ بوزهیدن = مقابله کردن
بوزهش / بُزهِش= مقابله
مارگ = طعنه ، زخم زبان ، نیش و کنایه ، شکوه و گلایه در لفافه
دژیدن / دزیدن = افراشتن استحکامات برای جنگ ، آماده ی جنگ شدن
برگیدن / برجیدن = خوش آمد گفتن
فریوریدن = اعتبار دادن