پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٦١٠)
" تشنهء دیدار ". چند آبی تشنه ات بودم :مشتاق دیدار.
" وادارِ فَرا " :تشویق بلیغ. فراوادار.
*این چار هزار رباعی وبیش شد گفته به چل سال کم و بیش گر کار دگر نبود در کار افزونه شدی ویا کم وبیش شهرام*
*بنگر به خدا که یار ما خواهد بود اندیشه نگر بازار ما خواهد بود از روز ازل تا به ابد تا سرمد انگار چنین نگار ما خواهد بود شهرام*
" سَرکلاس ": مبصر . مراقب.
" سَرکلاس ":مراقب. مبصر.
گرا و گرایش: سمت. سو. به سویی گراییده ویا به سمتی گرایش یافتن. گرامی یعنی گرای من هستی گرایش وسمتم تویی به سوی تو می گرایم. گرامیم. گرامیت. گرامیش. ...
" گزینش "؛ ( کنکور ) ۱ - آموزش وپرورش. ۲ - حوزه. ۳ - دانشگاه. تا برای؛ الف:آموزش و پرورش. ب:حوزه . پ:دانشگاه. ت:. . . . . آزمون گردد و داوطل ...
دروغ:دوروغ . دورو ، دو نشانِ گِرد ( جمع ) است و جمع هر اندازه که بوده باشد.
لهجه لوجهِ جهش لو یا لب که سخن را میسازد. لفظ لب بازی بازی لب که سخن را درست مکند.
تلف:تلیدن . زیر پی و پا افتادن.
"گرا و گرایش":"ایزم وایست به انگلیسیism and ist. " . "مآب و مآبی بالعربی. المآب. المآبی. والمآبیه. "
" مرز اندازه ":حدّ نصاب.
تارِفت:تعارف ( تارفت آمد ( ها ) . مانند تکلیف که تک ولیف ( لف لفی . چند و چندین ) است.
گریزه ؛ ۱ - مردمی:گریزهء مردمان مردمی و خردی است ۲ - جانوری:گریزهء جانوران جانوری و گریزی است.
*پاییز به رفت و ما نکردیم چیزی چیزی که بود چیز شگفت انگیزی چیزی که به جاودان به ارزش باشد چیزی که بود به فرزانش آمیزی شهرام*
" کم. کمتر. کمترین داور ( داوری ) " :معدود داور ( ی ) .
" ایستایه ( ها ) ":استادیوم ( ها ) .
بِیگُدار. بِیگُدار ها ( ان ) :متجاسر. متجاسرین. گدار ندارند. گدار است:جسارت است. باگدار. گدار داشته باش.
" بی آداب. بی آدابها " ( ان ) :متجاسر. متجاسرین
" بِیگَردَنکِش ":بی رقیب.
" بی هماورد ":بلامنازع.
" رنگ ها " و " ریخت رنگها "
سرو کوتاه و بلند ندارد؛ به گمان خود. به کمان خود. به چمان خود . به زمان خود . به خمان خود. به دهان خود . به جهان خود. . . . . . به زبان خود. ...
چه جنسی از همایه و جامعه باید که ؛ " دگماتیسم نقابدار " باشند. الف: نرینه ها. ب :مادینه ها. پ: هردو. ت: هیچکدام.
فناوری رایانه ای #سررشتهءشخصی.
برق ماند:statelight برق راند:maintain light.
برق یکجا و برق چندجا:الکتریک استاتیک والکتریک دینامیک. برق یکجا:الکتریک استاتیک. برق چند جا: الکتریک دینامیک. .
" دوبرق ":dielectric.
" سیمک کیهانپردازی ". آنتن تلسکوپی. سیمک صدا. سیمک سیما. سیمک بی سیم. سیمک ماهواره. . . . . . . . .
" ولتار ( ولت آر ) ":ولتاژ.
" نمادهای برقی به موجهای برقامکی" :سیگنالهای الکتریکی به امواج الکترو مغناطیسی.
سنجش:بازشناسی. نوشناسی. درست شناسی. راست شناسی. هر سنجشگر باید سنجش پذیر هم باشد.
" تَک نُمُودِی " : تک ساحتی.
" تلفن خانگی ":باسیم . باسیمِ خانگی. تلفن باسیم ثابت ( خانگی ) .
" سِیمَک " :آنتن.
دوره ها؛ پیشین. میانین. پسین.
" باز زیست جانور ان ". " باز زیست گیاهان ":تجدید حیات حیوانات. تجدید حیات نباتات.
غارچ:لری. گِلی و چتری. گلی زیر زمین می روید. چتری در روی زمین می روید :قارچ.
" یافتش مینوی ":کشف معنوی.
یافتم.
" یافتش و گواهش " :کشف و شهود .
کاری نداشته باش که ویا چه کسانی فیلم را کارگردانی وبازی و . . . . کرده اند بلکه کار داشته باش با پردازش فیلم ، فیلم هرچه باشد ؛ رازمانی. ستیزمانی. ...
زبانها و لهجه ها در کابرد بسیار یابشی به شمار می روند ، تا آنجا که یک جنبش زیر زبر و سکون و مانند آن دریافت و پنداشت واژه را در زبان دگرش می دهد ، در ...
" زادروز ( روز زاد ) ":برای پیدایش و تاریخ آن. " مُرد روز ( روزمُرد ) ":برای در گذشت و تاریخ آن.
سفیده#سیاهه. بی بار وبُنه. سفیده:بی همراه. بی بار بی بنه. سیاهه:باهمراه. بابار وبنه.
روش پژوهش؛ ۱ - همین جوری؛برای خودش گفت ( بر پایهء پنداره ها و پنداشته ها ) . ۲ - یک جوری؛ یک جوری رساند ( بر پایهء دانستها ) .
جدول تاریخی. جدول جغرافیایی. جدول مکانی . جدول زمانی. جدول جایگاهی ( تاریخی جغرافیایی ) . جدول پخش. جدول نمایش. جدول گزارش. جدول کیهانی. جدو ...
سخت. سخت کَمان. سخت قلم. سَخت زبان.
" پیش از این. پیشترها. زودتر. از گذشته ":" سابق بر این ".