پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٧٠)
عشق:اشق، اشک. و اشک ریزی. مهر:مهریه ای باید. دوستی. گرایش. خواهان. شیفته. دلداده. جور. و. . . . .
خوی شیفتگان. خوی دوستداران. خوی مهرورزان:انیس العشاق
" خوی مهر ورزان ":انیس العشاق.
" خوی خواهان و سیاههء روند گان": انیس الطالبین وعده السالکین.
انیس الطالبین و عده السلکین: کنار خواهان وبستهء روندگان.
" آیین آموزندگان ":آداب المتعلمین. آموزندگان:۱_کسانی که آموزش می بینند. ۲_ کسانی که آموزش می دهند. روشهای آموزش:آداب المتعلمین.
دیروز پیشن. دیروز پسین. پسین دیروز. پیسین امروز. پسین پاس :عصر بخیر. پیشین پیش:صبح بخیر.
"تفسیر یاتشریح:":مانند شرح که همان شُر کردِ ویا شُرنمودن و مانند شر شره آوردن باشد. که شُر سبکی از ریخت و پاش است.
شاید پایهء تفسیر در فارسی باشد به دریافت پَسِرَه کا همان پیسر یا پی سر هم باشد.
۱_اما:در لری امانه گفته می شده است که به پنداشت ودریافت آیا می ماند مانند امانت است که به معنی آیا می ماند آیا نزدشان می ماند که به روند روند یافته ...
"دل پسند. دلخواه. گرامی دل. دوست داشتهء دل. دوست داشتنی دل": محبوب القلوب.
" دوست داشتنی فرزانگان ": محبوب الحکما. , نوشتهء ( ابوعبدالله معصومی ) " پدر بنده خدا پاکی" شاگرد پورسینا " دوست داشتنی فرزانگان ویا گرامی فرزانگان. ...
" داده. آمده. دستاورد. نتیجه ":data
" قاف ":مسخره. قاف به زبانش لری ویا فرس ( فارسی ) کهن.
پیش گویی پذیر:قابل پیش گویی
پیشگویی پذیر: قابل پیش بینی.
پیش بینی ناپذیر:غیرقابل پیش بینی.
ظرفیت:گنجایش. ظرفیت:ژرفیت. ظرف:ژرف.
ذهن:دان. دانایی. ذهنم را کور نکنید به لری :مخم را نزنید. دان:زان. زبان.
سیاهی لشکر: سواد اعظم، که به هر انبوهی گفته می شود. در فیلم. در گروه و جمعیت ودر دیگر آورده ها. شلوغی.
مغان :مهان. نیکان. به روند هزاره ها واژگان نیز جابجا می گردند. و در یافت وپنداشت را از نو می خواهند.
معاینه: دیدن. پزشک ببیند: پزشک معاینه کند.
احتمال عقلی:شاید خردی. شاید اندیشی. احتمال آماری:شاید آماری. توانش آماری.
خوشامد. خوش آمد:خیر مقدم. قدمت خیر.
زحل :زهره به لری زَلَه منی زله سوزه :به زهرهء سبز می ماند. ( کهنسالان سبز را آبی و یا کبود هم می گویند. ) پس زحل فارسی است.
تفسیر به رای:خودپژوهانه. خود سرانه. خودپیسرانه.
پَسانه. جان کشی. شیره کشی:عصاره کشی. در لری عصاره را پسانه گویند.
لا تعد ولاتحصی:بیشمار و بی اندازه.
آپایش: مکانیزه.
پایه و ناپایه:معرب و مبنی.
ساختار :ریختار. رُختار.
هوشنگ. هوشنده. هوشندگی:هوش مصنوعی. هوش ساختگی. تاتوان.
نا خدا مَر خدا:لا اله الا الله.
سِبُن. سه بانگ :تریبون.
خاطر:خط آر. در خط.
دِ کِرِّش بی در خطش بود. دکر:در یادش بود؛ذکر.
قلیان:از قل زدن. مانند غل زدن آب کتری است و هر دو فارسی اند.
گاهاً:احیانا.
تکثیر:افزایه.
انقباض:بست. #انبساط=باز. قبض و بسط:بست و باز.
خویشانی:نفسانی. خودانی.
گوینده:متکلم وحده. گویندگان:متکلم مع الغیر.
فرا دل و فرا دیده. فرا دل ودیده. فراسوی دل ودیده. خود فرا. فرا خود.
مجاز :جازده=حقیقت:حاق. پایه . ریشه
ناکجا آباد که از سهروردی است وبه باختر زمین کوچ نمود و به ریخت outopia=out upon , دور است از. در آمد واوتوپی ناماوری جهانی یافت.
گراها و گرایشها. گروههاو گرایشها. گروه و گرایش. گرایش و گرایش. گروهش و گراهش. گراهش و گرا و گرای. گرایی وگروی. گراهیان و گرویان.
انگیزهء انگیزه که خود ریخته ای. انگیزه بگویدم که انگیخته ای. وین را ز ازل تا به ابد پنداریم. انگیخته و انگیزه که آمیخته ای. شهرام ص
تاریخ نگر که خود تمدن سازی است. بنگر تو تمدن را به مردم رازی است. بنگر تو به مردم جاودان باور هست. نیکو نگری هر پایان را آغازی است. شهرام ص
پیشی، پیشاپاییز به لری پیشا پاییز:قاصدک.
مژده به سرایندگان؛ گاهی سرودی را سروده ای وپس از چند سال یا چند دهه واژگان یا بیتهایی از آن را دگرش می دهی تا باب منش گردد.