پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٧٠)
" در خورِ چرخ و زنجیره است ":مستلزم دور وتسلسل است.
" نُوِش های آموخت ":بدایع انشاء.
" فَن و نُوِش ":صنع و ابداع.
" پُشتک ":خلفک.
" سوگند به آفریدگان ":قسم به مخلوقات.
فَنها:صنایع.
" نوآوریها ":بدایع.
" فن نو آوری ":صنعت ابداع.
" نوفناوریها ":بدایع صنایع.
لمعات الهیه : " خدای نامه ". علامه عبدالله زنوزی. ویراست سید جلاالدین آشتیانی.
بردگی هم بر غزل جای دارد؛ زبندگان خداوندگار خود باشم.
" به برابرش ". به تساوی " برابرش ":تساوی. متساوی :" برابرش مند . "
" ترازش ":معادله. معادلات: " ترازش ها. " تعادل:" تراز ".
زمین شهرآورد. نگاه به شهرآورد. تماشاچیان شهرآورد. داورشهرآورد. شهرآوردهای آینده و پیش رو. شهرآوردهای جام جهانی. شهرآوردهای المپیک. شهرآوردهای ...
" اندیش استوار پذیری ":منطق اثبات پذیری.
" راست پاکش ":مصداق کامل.
" برای این است که. و برای همین است که":" به مصداق".
" آن جور. همان جور که. همان طور. از نگاه ":به مصداق.
انام و امام:پسوا و پیشوا. امام:پیشدار. جلودار.
" درخور یاد است. شایسته است. شایستهء یاد است ":قابل توجه.
" یادمندانه ":قابل توجه. *یادمندانه است: قابل توجه است. * توجه کنید:ببینید. بنگرید. توجه کن:ببین. بنگر. توجه نمایید. . و . . . .
جلب توجه :"چشمگیر بود. جلب توجه می کرد. دیدآیند؛دیدایند است، میباشد.
جلب توجه:" چشمگیری. "چشمگیر. "
بَست. بستی. :دیپلماتی. و. . . . از نگاه بست و بستی : از نگاه دیپلماتی و دیپلماتیک و . . . .
آیا بهتر نیست که؛ " رسا " :نام پسران. و؛ " شیوا " : نام دختران باشد.
" ویراستار . ویراینده . ویراستگر. ویراستکار:مصحِح" . تصحیح: ویراست. ویرایش. ویراسته. مصحَح:ویراسته.
پرچیدن: در لری به پنداشت ودریافت برسر کسی ریختن برای نمونه بر سر فروشنده برای خرید ریختن . جانوران نیز برای چریدن گیاه و آب ، مردم می گویند حیوانات پ ...
شیوا:راحت می فهمی. سخنی که راحت فهمیده شود. رسا:راحت می شنوی. سخنی که راحت شنیده گردد. " آیین رسایی و شیوایی سخن. " " آیین سخن شیوا ورسا. " " سخن ر ...
تنزیه و تشبیه:ناهمانند و هماند. تنزیه:ناهمانند. تشبیه:همانند.
" آرمان ابزار را به دست می دهد ":هدف وسیله را توجیح می کند.
" پرتوهای الهی ":روشنای خدایی. روشنای الهی. پرتوهای خدایی " :لمعات الهیه
تشبیه : " همانند ". تعطیل:" گذاشتن. وانهادن . " تحریم:" آرام. آرامیدن . " تنزیه:ناهمانند. تکبیر:بزرگی. تکفیر:ناسپاس نمایی. دورباش. دورش. تحدید:مر ...
" ویژایی . شناسش":توصیف.
بر عهدهء ماست:بر ماست. وظیفه است:برماست. " چند وجهشی واژگان فارسی را آشکار می سازد. " هرچند وظیفه "وَ سی وتَه"فارسی است.
" استوار " :اثبات.
" سفارشا " :اوصیا.
گردای همهء ویژگی های افتا و پایا:مستجمع جمیع صفات ثبوتیه و سلبیه.
" نابرترنده ":بلامرجح. " نابرتر ":لامرجح.
" بَرتَرِ نابَرتَرَندِه ":ترجیح بلا مرجح.
" درگذشته . درگذشته گان ": متوفی. متوفیان.
گسترهء زمان. گسترهء زمانی. زمانشی. گسترهء مکان. گسترهء مکانی. مکانشی. گسترهء جایگاه جایگاهی. جایگاهشی. گسترهء جایی. جایشی. گسترهء گاهی. گاهشی. ...
" جهانیدن. جهانی. جهانش. جهانشی. دنیا. دنیایی. دنیایشی. گیتیش. گیتش. گیتوی. گیتایی. گیتیمندی. گیتیوار. گیتیواری. گیتیورزیانگی. گیتی. گیتیایی. گیتیای ...
" گریز را بر ستیز برتری داد ":فرار را برقرار ترجیح داد. گریز را بر ستیز بهتر و به دانست ویا به دید.
گیتیِ گمان:عالمِ تخیل
" شَنوَک ":سَمعَک.
" یابش و یابشگر " : برای انسان. " یاب و یابگر " :برای فناوری ها.
" په به ":په بگو ، پس بگو.
بصیر:بینا. الله بصیر:" خدا بیناست. " ان الله بصیر بالعباد:" خدا به بندگانش بیناست. " بینا از نوع بینش.
" آشکار است شکوهش ":جلّ جلاله.
بزرگش:عظمت. " عظمته ":بزرگشش.