پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٧٠)
" زدای نیرومند. زدای زور. زدای زورمند. زدای توانا. زدای به کار. زدای زورمُشت. زدای زوردار ":متضاد قوی.
نامتقارن:" نا به نزدیک. "
وارهمند. دارهمند. چاخانمند. مادهمند. باورمند. چارهمند. کاره مند=کاره مند=کارمند. بهره مند. ؛ واره مند. داره مند. چاخان مند. ماده مند. چاره مند. ک ...
تالی تلو:" پی به سر . پشت سر. در پی. پیایند پی. پی پیایند. "
تالی فاسد:" تباه پیایند. پیایند تباه . تبه پی، تَبَهپِی".
" دوسته ":حبیب.
سِتای جهان استومند: قطب عالم امکان. ستای سیر وسلوک:قطب سیر وسلوک. " ستای سرمایه شناسی":قطب اقتصاد . سِتای ستاها:قطب الاقطاب. " سِتایِ فلک فلکها " ...
ستاهای جغرافی:قطب های جغرافی.
" ستای مکناتیکی ":قطب مغناطیسی.
" سِتادین شیرازی ":قطب الدین شیرازی. " سِتا ":قطب
" سِتا ":قطب.
دانشگاه فنی خواجه یاردین طوسی.
" فرشتگان و آسیب پذیران. ": ملائکه و مستضعفان.
چاپ از دستگاه:افست پرینتینگ.
" از دستگاه ":افست.
هرزبانی با واژگان خود در روند است و همتاهای واژگان دیگر زبانها لازم نیست. همتاسازی باید برپایهء زبان خود باشد وگر نه دروغ گفتن به خود وخلق وخدا به ...
" سمتِ راست ":برهان مستقیم. " راهِ راست ":برهان مستقیم. " روشِ راست ":برهان مستقیم. هر زبانی با واژگان خود پیش می رود و لازم نیست که همان واژگان د ...
" برتری راه راست ":افضلیت برهان مستقیم.
" وارُورو . واروراه . وارُورَوِش . واروساز ":برهان خُلف؛ "راه وارو. روش وارو. رووارو. سازوارو. "
" راهِ راستینان ":برهان صدیقین. " روشِ راستینان ":برهان صدیقین. " روندِ راستینان "برهان صدیقین؛ راستینان راه . راستینان روش. راستینان روند.
" از این انگار ":از این لحاظ.
in eye of momente: در خودِ خویش.
" آن یکی در وقت [دستشویی] بگفت ":آن یکی در وقت [استنجا]بگفت. مولانا. ( دستشویی:استنجا. )
" آزمون ":ذی صلاح.
" سِنا. شناس. شناخت ":ذی صلاح.
اگر زن کُت خِرَد و یاناقص العقل باشد مرد که زادهء وی است نیز کت خرد است واگر کت خرد نباشد با کت خرد زندگی نمودن و یار ویاور و عشق و مهرورزی نمودن از ...
دِرِّک:به درختا ودرختاهای درختانهای مِیشدِرَّه و تِیدَرَّه به لری و تمشک به فارسی همانه می گردد. همانه:این همانی. همان :این همان.
گِرد کارها:مجموعه آثار.
پشتیبانی از اَندِیان:حمایت از مستضعفان.
خوردوَران. خوردوَیان. ریزوران. ریزوران. کوچکوَران . کوچکوریان. کوچکیان. کوچکان. اَندگان: مستضعف. مستضعفان. استضعاف:اَندِش. اَندِشوَران. ، اندشور. ...
" بزرگوَران ":مستکبران. بزرگورَها:مستکبرها. " بزرگوَریان ":مستکبریان.
" راستوَری بزرگوران ":مصادیق مستکبران.
" راستوَری ترسندگان ":مصادیق خائفان.
" راستوَری بیرونی ":مصادیق خارجی.
" راستوَری سفارشگران ":مصادیق ناصحان.
" راسته ها و درسته ها ویا راست ودرست آنکه میگویند چیست. در بارهء آنچه در دست انجام باشد" :مصادیق.
" راههای نیکماندها ":موارد باقیات صالحات.
" دست. دسته ":مُویَِد.
" درخورهای پایانی ":مناسبت اخروی.
" پاداش پایانی خواهی ":اجر آخرت طلبی
" درخور پاداش پایانی. ":مستحق ثواب اخروی.
دِرِیک:دَریَک=قاتی، درهَم. پول در ایران باستان.
گیتی افروز=گیتی فروز. گیتی گیس=گیتی گیر.
فراگیتی#فروگیتی. گیتی فرازین#گیتی فروزین. گیتی فرادین#گیتی فرودین.
گیتی شناسی# مینی شناسی. گیتوی شناسی# مینوی شناسی. گیتوی شناس# مینوی شناس. گیتو#مینو. مینا#گیتا. مینایی#گیتایی. مینایشی#گیتایشی. مینایش#گیتایش. ...
گیتا#مینا. جهان گیتا ( گیتایی ) . جهان مینا ( مینایی ) . جهانِ گیتوی. جهانِ مینوی. جهان گیتایی. جهان مینایی.
عالم :جهان. عالم معقول:"جهان مانا ویا جهان مینو. ( به هرچه جاودان باشد مینو. مینوی و مانا می گوییم. " ) #؛ عالم محسوس و علم معقول:جهان یابشی#جهان ...
کامل: درسته و کامل لقمه را قورت داد.
کُت خرد. کُت خِرَد. کُت اندیشه:ناقص عقل. کُت:ناقص. ناتمام. شکسته پکسته. ناکار. ناکارا. ناجور . . . . . .
دَ رک:در پایه دِرک و فارسی است، میگویند این دُمل را دِرک کن یعنی مایه اش را بیرون کن. پس درک فارسی است. مانند شَک که در اصل وپایه شِک است مانند شکستن ...