غنم


مترادف غنم: حشم، رمه، فسیله، گله

معنی انگلیسی:
flock, sheep, ewes, goats

لغت نامه دهخدا

غنم. [ غ َ ن َ ] ( ع مص ) غنیمت گرفتن و بغنیمت رسیدن. غَنم. غُنم. غنیمة. غُنمان. ( منتهی الارب ) ( المنجد ). || ( اِ ) گوسفند. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ). اسم جنس است. ج ، اَغْنام. ( مهذب الاسماء ). گله گوسفند. ( دزی ج 2 ). گوسپند. از لفظ خود واحد ندارد. یکی آن شاة است ، و غنم اسم جنس مؤنث است که هم به نر و هم به ماده یا بهر دو اطلاق شود، و در اراده دو گله غَنَمان گویند، و در گله ها اَغنام و غُنوم و اَغانِم. یقال : خمس من الغنم ذکور، فتؤنث العدد اذا قلب من الغنم و ان عنیت الکباش. ( از منتهی الارب ). جمع غنم ، اغانیم هم آمده است. ( دزی ). ضأن. ( تذکره ضریر انطاکی ). بز و گوسفند. ( غیاث اللغات ). غنم یا شاة شامل مَعَز ( بز ) وضَأن ( میش ، خلاف گوسفند ) است... و عرب گویند: راح علی فلان غَنَمان ؛ یعنی دو گله که هر گله چراخور و چوپانی جداگانه دارد. و مصغر غنم ، غُنَیمة است زیرا اسم جمعهایی که از لفظ خود واحد ندارند هرگاه غیر انسان باشند تأنیث آنها لازم است. و گویند: غنم مُغَنَمةٌو مُغَنَّمةٌ؛ یعنی گوسپندان بسیار. ( از اقرب الموارد ). غنم اعم است از معز بمعنی ذوات الشعر، و ضأن یعنی ذوات الاصواف ، مذکر باشند یا مؤنث : و من البقر و الغنم حرمنا علیهم شحومهما. ( قرآن 146/6 ).
کجا نبرد بود درفتد میان سپاه
چو گرگ گرسنه کاندرفتد میان غنم.
فرخی.
ملک خراسان تراست در کف اغیار غصب
موسی ملکت توئی گرگ شبان غنم.
خاقانی.
از خلال ملکان فرق بکن
تاعصاکان ز شبان غنم است.
خاقانی.
دگر خلاف نباشد میان آتش و آب
دگر نزاع نباشد میان گرگ و غنم.
سعدی.
شعله را ز انبوهی هیزم چه غم
کی رمد قصاب ز انبوهی غنم.
مولوی.
|| مقلد چون گوسفند. آنکه تقلید دیگران را درآورد. ( دزی ج 2 ص 229 ).

غنم. [ غ َ ] ( ع مص ) غنیمت گرفتن و بغنیمت رسیدن. غُنم. غَنَم. غُنمان. غَنیمَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به غُنم شود.

غنم. [ غ ُ] ( ع مص ) غنیمت یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ). غنیمت ، و پیروزی به چیزی بی دسترنج ، یا غُنم در حصول چیزی بی دسترنج آید و بس ،و در غنیمت غیر آن. ( منتهی الارب ). ج ، غُنوم. ( لسان العرب ). غنیمت و توانگری. توانگری. ( مهذب الاسماء ). غنیم. غنیمت گرفتن. غنیمت یافتن. رسیدن به غنیمت و فَی ٔ. رسیدن به چیزی بی رنج و مشقت و بلاعوض. || ( اِ ) زیادت. نَماء. فاضل قیمت. سود. بهره. ( از لسان العرب ). || الغُنم بالغرم ؛ یعنی غنیمت در مقابل غرامت است ، و همچنین گویند: الغرم مجبور بالغنم. ( از اقرب الموارد ). صاحب تاج العروس آرد: در حدیث است : الرهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه ، و غنم در اینجا بمعنی زیادت و نماء و افزایش قیمت است.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گوسفند، گوسفندان، گله گوسفند، اسم جنس است وازتلفظخودواحدنداروواحد آن شاه است
( اسم ) ۱ - گوسفند : جمع : اغنام ۲ - گله گوسفند ( از لفظ خود واحد ندارد یکی آن شاه است و غنم اسم جنس است که هم به نر وهم به ماده اطلاق شود )

فرهنگ معین

(غَ نَ ) [ ع . ] (اِ. ) گلة گوسفند. ج . اغنام .

فرهنگ عمید

گلۀ گوسفند، گوسفندان.
غنیمت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غَنَمُ: گوسفند
معنی غَنِمْتُمْ: غنیمت گرفتید- بهره و فایده بردید(غنم و غنیمت به معنای رسیدن به در آمد از راه تجارت و یا صنعت و یا جنگ است ، و لیکن درعبارت "و اعلموا انما غنمتم من شیء" بملاحظه مورد نزولش تنها با غنیمت جنگی منطبق است . غُنم به معنای رسیدن و دست یافتن به فائده است ، ...
ریشه کلمه:
غنم (۹ بار)

جدول کلمات

گوسفند

پیشنهاد کاربران

از نظر اهل تسنن‏ "غنم " که بر آن خمس تعلق می گیرد فقط غنائم جنگی است و اهل تشیع‏ می‏گویند به مطلق درآمدهای خالص که در مقابل آن ، انسان هیچ عوضی خرج‏ نکرده است غنم گفته می شود . منشأ اختلاف ، کلمه " غنمتم" است مقصود از " غنمتم " مطلق درآمدهای خالص اضافی است ، زیرا از نظر شیعه ‏ " غنم ، یغنم " و هر چه از این ماده‏ است ، یک کلمه اعم است و اختصاص به غنائم دارالحرب ندارد . شهید مطهری در مورد برحق بودن نظر فقهای شیعه می نویسد :
...
[مشاهده متن کامل]

( ( اول می‏رویم سراغ قرآن ببینیم در خود قرآن این کلمه چگونه به کار رفته‏ است ؟ ماده " غنم " در قرآن سه جابه کار رفته است ( غیر از آنجا که‏ لفظ " غنم " به معنی گوسفند است ) . یکی قبل از این آیه بود : " فکلوا مما غنمتم ". آن هم مثل این آیه است . هر چه اینجا بگوئیم ، آنجا هم‏ مانند آن است . همچنین در قرآن آمده است : فعند الله مغانم کثیره در نزد خدا مغنمهای بسیاری است . می‏خواهد به مردم بفهماند که فوائد بسیاری که شما می‏خواهید از دنیا ببرید و چشم به آن دوخته‏اید نزد خدا است‏ . معلوم است که مقصود این نیست که غنائم دارالحرب نزد خدا است ، بلکه‏ مقصود تفضلات زیاد است ، چون آنچه خدا به بشر می‏دهد اضافی است یعنی‏ انسان چیزی از خدا طلبکار نیست ، هر چه که خدا به بنده می‏دهد تفضل است‏ . پس ما می‏بینیم کلمه " مغانم " در قرآن در جایی استعمال شده است که‏ اختصاص به غنائم دارالحرب ندارد . معلوم می‏شود که اگر معنای این کلمه‏ اختصاصا غنائم دارالحرب بود ، درست نبود که قرآن بگوید : " فعند الله‏ مغانم کثیره "بلکه باید کلمه دیگری به جای آن به کار می‏برد . دوم ، حدیث نبوی ، که اهل تسنن هم روایت کرده‏اند ، و مخصوصا در نهایه‏ ابن اثیر نیز هست . مضمونش این است :" من له الغنم علیه الغرم " . این حدیث در فقه مورد استعمال دارد ودر آنجا سنیها هم قبول دارند که معنایش این است که هر کسی که سود ، مال او است ضرر هم‏ به او تعلق می‏گیرد . این حدیث به صورت ضرب المثل هم درآمده : " من له‏ الغنم علیه الغرم " . هر کس که در موردی سود آن را می‏برد ضررش را هم‏ باید متحمل بشود . بدیهی است که در این حدیث معنی " غنم " غنیمت‏ دارالحرب نیست بلکه سود است . پس معلوم شد کلمه " غنم " در مطلق‏ سود به کار برده می‏شود . این هم شاهدی از احادیث نبوی . اما لغت . در میان لغویین ، ما یک لغوی را انتخاب می‏کنیم که عرب‏ است ولی نه شیعه است و نه سنی و از این نظر بی طرف است ، و او صاحب‏ " المنجد " کتاب لغت می‏باشد که یک مسیحی لبنانی است . ( حدود ثلث‏ مردم لبنان مسیحی هستند ) . وقتی ما رجوع می‏کنیم به کتاب " المنجد " ماده " غنم یغنم " می‏بینیم می‏گوید ( 1 ) . " من غنم مالا " یعنی کسی‏ که مالی بلابدل و مفت گیرش آمده . بعد می‏گوید غنائم دارالحرب یکی از مصداقهای غنم و غنیمت است نه اینکه منحصر به آن باشد . پس ما می‏بینیم‏ که این عرب مسیحی هم این لغت را همان طور ترجمه می‏کند که علمای شیعه‏ این آیه را تفسیر کرده‏اند . و البته علمای شیعه هم از خودشان نگفته‏اند ، از زبان ائمه‏شان گفته‏اند . پس ما می‏بینیم آنچه که ائمه گفته‏اند با زبان‏ و لغت عربی وفق می‏دهد نه اینکه گفته باشند تعبدا این نظر را بپذیرید . ) )
( کتاب آشنایی با اسلام ، شهید مرتضی مطهری ، جلد 3 ص 46 )

در حقوق با ضم روی غ به معنای منفعت
غنم یعنی دسترسی یافتن به چیزی بدون مشقت ، و غنم و غنیمت و مغنم به معنی فییء است ( فییء را نیز در لغت به معنی چیزهائی که بدون زحمت به انسان می رسد ذکر کرده اند . . . )
هوالعلیم
غَنَم : ع . گوسفند ؛ گله گوسفند
فی الغَنَمُ بَرکَة : در گوسفند برکت است. . .
( غنم ) یا غنیمت یا غنائم به معنای گوسفند یا غنیمت و غنیمت به مالی که در مبارزه با کفار و مشرکین کسب شده که از قبل این مال وجود نداشته گفته می شود. و غنم به معنای گوسفند هم همان مال و غنیمت است که کسب شده .

بپرس