پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٩٢١)
همبنیان گذار ( مانند همکار، همکلاس، همسایه، . . ) از بنیانگذاران. . .
شکست خوردن، ناموفق بودن، بنیانی ضعیف داشتن His grandiose plans to step up film production and create a Soviet Hollywood foundered miserably. طرح های ...
افسارگسیخته، بی پروا
بازدارنده ، دست و پا گیر، مهارکننده
جمله واره گزاره
گزاره ای جمله واره ای
زمین گیر ازپاافتاده بستری
پیشگام پیشرو
خوانش همگانی خوانش پراحساس خوانش پرشور و خروش
شاعرانگی زدایی شده شعرزدایی شده
, شعرزدایی شاعرانگی زدایی
سهم ( دین ) خود را به کسی ادا کردن
سهم خود را ادا کردن
شخصیت زدایی ( این صنعت ادبی وارونه صنعت جاندارپنداری یا جانبخشی به اشیا است. ) مثال: خمپاره ها مسجد تاریخی شهر را ویران کردند. بمباران ده ها کودک ...
همسان پنداری همسان پنداری سازی همذات پنداری
ریگ به کفش داشتن کاسه ای زیر نیم کاسه بودن بوی خیانت آمدن
طبیعت - خدا باوری همه - خداباوری هَماخداباوری
اندام وارگرایی اندام وارپنداری جاندارپنداری
دانشواژه مدت، زمان، دوره نام نهادن
دانشواژه شناسی
ریختارگرا - ریختارگرایانه
ریختارگرایی
همداستانگرا ( پیرو مکتب ادبی همداستانگرایی - برای توضیحات این مکتب به مدخل Unanimism یا همان همداستانگرایی مراجعه کنید. )
هم داستانگرایی یا همان اونانیمیسم، یک جنبش ادبی فرانسوی سده بیستمی است که از سوی ژل رومن شاعر و نویسنده پایه گذاری گردید. این جنبش مبتنی بر روانشناسی ...
رشته پیوند نخ اتصال نخ تسبیح
برشنامه، تقطیع ( معادل انگلیسی کلمه فرانسوی دکوپاژ است. )
کسی را منصرف کردن
دورافتادن ( از چیزی یا کاری ) فاصله گرفتن ( از چیزی یا کاری )
( در برخی متن ها ) یک بسته اسکناس
( با صدای ) تالاپی انداختن
و چه و چه. . . وغیره و مانند اینها. . . و از این قبیل. . .
بازگشت پذیر، برگشتنی، تواب ( در مسایل سیاسی، کسی که از اهداف حزب جدا شده )
به زور جا شدن زورچپان شدن ( عامیانه )
روستایی شبانی چوپانی ساده و بی پیرایه بی پیرایه و بی آلایش ساده و صمیمی
این اصطلاح زمانی به کار می رود که موقعیتی که داشتن یا انجام دادن چیزی ( با وجود خطا ) بهتر از نداشتن یا انجام ندادن آن باشد. Less is better than not ...
اکنون که به آن می اندیشم. . . جوری که به یاد می آورم. . . حالا که به یاد می آورم. . . حالا که فکرش را می کنم. . .
فرجام گرایی پیامدگرایی نتیجه کرایی
خوش نوشت خوش نگاشت
از قلم تراوش کردن
سپاسنامه
لقمه چرب و نرم نقل و نبات نان و آب دار ( کنایه از موقعیتی پرسود )
کار نان و آب دار شغل پردرآمد شغل نان و آب دار
نام آور صاحب نام شناخته شده جاافتاده پابرجا تثبیت شده
زبان های رومی - آلمانی
جاز نواز نوازنده جاز جاززن
از سر گذراندن دستخوش ( چیزی ) شدن
به ارمغان آوردن برجای نهادند از خود میراث. . . به جای نهادن
ترجمه شناسی ترگمان شناسی ( رشته دانشگاهی که در کشور ما بانام ـمترجمی ـ یا همان ترانسلیشن در دانشگاه ها تدریس می شود، در کشورهای دیگر با نام ترانسلی ...
سرکش، طغیانگر ( برای فرزنث، شاگرد ، . . . )