fetishism

/ˈfetɪˌʃɪzəm//ˈfetɪʃ/

معنی: اعتقاد به طلسم
معانی دیگر: بت واره گرایی، یادگار پرستی، خرافات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: belief in or use of fetishes, as in religious rituals.

(2) تعریف: a psychological disorder in which an object stimulates sexual passion.

جمله های نمونه

1. In capitalist society the fetishism of commodities sustains the view that the accumulation of surplus value is a property of commodities themselves.
[ترجمه گوگل]در جامعه سرمایه داری، فتیشیسم کالاها این دیدگاه را حفظ می کند که انباشت ارزش اضافی، ویژگی خود کالاها است
[ترجمه ترگمان]در جامعه سرمایه داری، fetishism کالاها این دیدگاه را حفظ می کنند که انباشت ارزش مازاد، دارایی خود کالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fetishism also derives from the early polymorphous perversity of infant sexuality.
[ترجمه گوگل]فتیشیسم همچنین از انحراف چندشکل اولیه تمایلات جنسی نوزادان سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]fetishism همچنین از معمای چند ملیتی تمایلات جنسی نوزاد نیز ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But since technology fetishism has the monopoly on development right now, it needs some competition.
[ترجمه گوگل]اما از آنجایی که فتیشیسم فناوری در حال حاضر انحصار توسعه را در اختیار دارد، نیاز به رقابت دارد
[ترجمه ترگمان]اما از آنجا که تکنولوژی fetishism در حال حاضر حق انحصار را در دست دارد، به رقابتی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This tale of export fetishism tells us how Germany looks abroad for demand to kick-start its recoveries and explains why its trade balance rises in the early phase of the cycle.
[ترجمه گوگل]این داستان فتیشیسم صادرات به ما می گوید که چگونه آلمان به دنبال تقاضا در خارج از کشور برای شروع بهبود خود است و توضیح می دهد که چرا تراز تجاری آن در مرحله اولیه چرخه افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]این داستان مربوط به صادرات به ما می گوید که چگونه آلمان به دنبال تقاضا برای شروع بهبود خود به خارج از کشور نگاه می کند و توضیح می دهد که چرا تعادل تجاری آن در مرحله اولیه چرخه افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The commodity fetishism is the verge of modern society detected by Hegel's Master - Slave dialectics.
[ترجمه گوگل]فتیشیسم کالایی در آستانه جامعه مدرن است که توسط دیالکتیک ارباب هگل - برده شناسایی شده است
[ترجمه ترگمان]این کالا در آستانه جامعه مدرنی است که توسط دیالوگ های مس تر - برده هگل شناسایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Fetishism of the Commodity and its Secret.
[ترجمه گوگل]فتیشیسم کالا و راز آن
[ترجمه ترگمان]The کالا و راز آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As wrong ideas, commodity fetishism and currency fetishism is of cognitive ability instead of morality.
[ترجمه گوگل]فتیشیسم کالایی و فتیشیسم ارزی به عنوان ایده های غلط، به جای اخلاق، توانایی شناختی است
[ترجمه ترگمان]به عنوان ایده های نادرست، fetishism کالا و fetishism واحد پول به جای اخلاق، توانایی شناختی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The banking system, inflated by British home fetishism and dodgy American loans, has experienced a trauma.
[ترجمه گوگل]سیستم بانکی که توسط فتیشیسم خانگی بریتانیا و وام های ناموفق آمریکایی متورم شده است، ضربه روحی را تجربه کرده است
[ترجمه ترگمان]سیستم بانکی که توسط fetishism خانگی انگلستان و dodgy از وام های آمریکا متورم شده، دچار یک ضربه روحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The corrosiveness of commodity fetishism, the breakout of collective life, and the loss of the cultural critic and spiritual precursor, all of these become new crisis of postmodernism.
[ترجمه گوگل]فرسایش فتیشیسم کالایی، شکاف زندگی جمعی و از دست دادن منتقد فرهنگی و پیشرو معنوی، همه اینها به بحران جدید پست مدرنیسم تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]ظهور مجدد کالا، شکست زندگی جمعی و از دست دادن منتقدان فرهنگی و پری کورسور معنوی، همه اینها بحران های جدیدی از فرامدرن گرایی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the linguistic context between man and Nature, fetishism is an inevitable cultural factor.
[ترجمه گوگل]در بستر زبانی بین انسان و طبیعت، فتیشیسم یک عامل فرهنگی اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]در زمینه زبان شناسی میان انسان و طبیعت، fetishism یک عامل فرهنگی غیرقابل اجتناب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Technology fetishism is so easy to quantify that it forces out the more complex creative analysis.
[ترجمه گوگل]فتیشیسم فناوری به قدری آسان است که تجزیه و تحلیل خلاقانه پیچیده‌تر را ناگزیر می‌کند
[ترجمه ترگمان]سنجش فن آوری آنقدر آسان است که تجزیه و تحلیل خلاقانه پیچیده تر را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Eating chocolate helps fetishism, if you know what I mean.
[ترجمه گوگل]خوردن شکلات به فتیشیسم کمک می کند، اگر منظور من را بدانید
[ترجمه ترگمان]خوردن شکلات به fetishism کمک می کند، اگر می دانید منظورم چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What the officials of these states ignore is that the age of fetishism is over, and importing military hardware increases dependence.
[ترجمه گوگل]آنچه که مقامات این کشورها نادیده می گیرند این است که عصر فتیشیسم به پایان رسیده است و واردات تجهیزات نظامی وابستگی را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]آنچه که مقامات این کشورها آن را نادیده می گیرند این است که سن fetishism بیش از حد است و وارد کردن سخت افزار نظامی وابستگی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From a veteran who we had thought was vanishing up the cul-de-sac of his own thriller fetishism (Femme Fatale, The Black Dahlia), here is a dazzling renewal.
[ترجمه گوگل]از جانبازی که فکر می‌کردیم در حال ناپدید شدن از بن‌بست فتیشیسم هیجان‌انگیز خودش است (Femme Fatale، The Black Dahlia)، در اینجا یک تجدید خیره‌کننده است
[ترجمه ترگمان]از یک کهنه سرباز کهنه کار که ما تصور کرده بودیم در بن بست of (de Fatale، یا Dahlia سیاه)در حال ناپدید شدن است، این یک تجدید خیره کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتقاد به طلسم (اسم)
fetishism

انگلیسی به انگلیسی

• blind devotion, absurd unreasoning worship, obsessive attachment (psychiatry)
fetishism is the condition of having a fetish.

پیشنهاد کاربران

بت واره گرایی ( اسم ) : یک اختلال روانی که در آن شخص، با دست زدن به اشیا ارضاء جنسی می شود
شی ء باوری
شیء پرستی
ناموس ْپَرستی، تابوُپَرستی، تابوُگِرایی، تابوُباوَری، دَستاویزْپَرستی ( دست آویزْپَرستی ) ، افزارْبندگی، افزارْخواهی، افسارْخواهی، افسارْبَندگی
ناموسْ ـ پَرستی، تابوُـ پَرستی، تابوُـ گِرایی، تابوُـ باوَری، دَستاویزْـ پَرستی ( دست ـ آویزْـ پَرستی ) ، افزارْـ بندگی، افزارْـ خواهی، افسارْـ خواهی، افسارْـ بَندگی
...
[مشاهده متن کامل]

فتیشگرایی

بپرس