پیشنهادهای زهرا عباسی (٨٦)
قوام آمدن، به قوام رسیدن
به تنگ آمده
یا چشمانی اشکبار
شوخ طبع
خیره کننده
دین خود را ادا کردن
با چرب زبانی
ندانم کاری
داستان صد من یه غاز
از اونجا مونده از این جا رونده
کوبنده
کوبنده، سرکوب گرانه
تدافعی
( حالت یا چهره ) تدافعی
نق و نوق
قصور در انجام وظیفه
غیرارادی
رک و پوست کنده
برآشفته
با خوش رویی
مایوس، مأیوسانه
فخرفروشانه
با صراحت
با خوش رویی
رؤیاگونه
متظاهر
معذب
با سردرگمی
با گشاده رویی، با روی گشاده
در هم شکستن
حالتی تسلیم آمیز
با حالتی تشویق امیز
راست کار کسی بودن در حیطه تخصص یا توانایی کسی بودن
پرتنش
گسستن
To outdo yourself
با بدخلقی
بدقلق
خرامان راه رفتن
صدای قل قل
استثمار
به کسی نارو زدن
شور و شعف، سرخوشی
خود دانی
گیج و منگ
مغشوش
بی عرضه، بی دست وپا
سهوا
سنگ کسی را به سینه زدن
در عجب بودن
سوت وکور
صمیمانه
هاج و واج
لق لقو، پرتکان، پرنوسان
لولو
سرخوش
جواهرنشان
با دستپاچگی
جویده سخن گفتن
درمانده
تن لش
شاخ و شونه کشیدن
گاهیهم به معنای جنبیدن
مصرانه
معرکه
به خود آمدن.
صدای گرومپ گرومپ قدم ها
بدجنسی - خباثت
سوز
زرق و برق
جا خوردن
کیفیت بهتر از کمیته.
You reek of sweat بوی عرقت داره خفه مون می کنه
لِه ولوَرده
صحیح!
زاغ سیاه کسی را چوب زدن
تلخ ( در مورد خنده )
گاهی به معنی شیهه اسب هم هست.
بی تفاوت/بی احساس، به من خیره شد :She stared at me blankly
دیگر برایتان نگویم که. . .
دلم هُری ریخت:My heart sank
اوضاع بر وفق کسی نبودن
این پا و آن پا کردن
ملال آور - ملال انگیز
کم سو ( در مورد نور )
وسوسه انگیز