convulsive

/kənˈvəlsɪv//kənˈvʌlsɪv/

معنی: تکان دهنده، متشنج، شنج اور، مختلج
معانی دیگر: تشنجی، تنجشی، ترنجشی، حمله ای، تشنج آور، ترنجش انگیز، پرترنجش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: convulsively (adv.), convulsiveness (n.)
• : تعریف: of, resembling, or afflicted by one or more convulsions or spasms.

- a fit of convulsive laughter
[ترجمه گوگل] یک خنده تشنجی
[ترجمه ترگمان] خنده تشنج آمیزی سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a convulsive riot
[ترجمه گوگل] یک شورش تشنجی
[ترجمه ترگمان] یک شورش متشنج،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. convulsive asthma
آسم همراه با تشنج

2. convulsive disorders
اختلالات همراه با تشنج

3. Her breath came in convulsive gasps.
[ترجمه گوگل]نفسش با گازهای تشنجی آمد
[ترجمه ترگمان]نفسش بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She thought she could never stop until convulsive sobs racked her even more.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد هرگز نمی تواند متوقف شود تا زمانی که هق هق های تشنجی او را بیشتر آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که نمی تواند تا آن زمان که هق هق گریه اش بیشتر آزارش می داد، دست از این کار بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His feet made a quick convulsive shuffle.
[ترجمه گوگل]پاهایش یک حرکت تشنجی سریع ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]پاهایش به سرعت تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A convulsive fit so that his thin frame shook.
[ترجمه گوگل]یک تنش تشنجی به طوری که قاب نازکش می لرزید
[ترجمه ترگمان]تشنج او به لرزه افتاد و قاب thin به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With convulsive shudders, it begins to pump blood into a network of veins within the baggy wings.
[ترجمه گوگل]با لرزش های تشنجی، شروع به پمپاژ خون به شبکه ای از سیاهرگ های داخل بال های کیسه ای می کند
[ترجمه ترگمان]با تشنج و تشنج، شروع می کند به پمپاژ خون در شبکه یک شبکه بزرگ و بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Between convulsive sobs, she told him that these were his black tulip bulbs.
[ترجمه گوگل]بین هق هق های تشنجی به او گفت که اینها پیازهای لاله سیاه او هستند
[ترجمه ترگمان]او به او گفت که این لامپ گل لاله او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He could no longer hold back convulsive laughter.
[ترجمه گوگل]دیگر نمی توانست جلوی خنده های تشنجی را بگیرد
[ترجمه ترگمان]دیگر نتوانست از خنده خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unfortunately, the ship gave another convulsive shudder just as he reached the airlock.
[ترجمه گوگل]متأسفانه کشتی به محض رسیدن به قفل هوایی، لرزه تشنجی دیگری به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]متاسفانه کشتی به محض رسیدن به اتاق هوا، تشنج دیگری به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All at once there was a convulsive movement against my will, I suddenly my eyes.
[ترجمه گوگل]یکدفعه حرکت تشنجی بر خلاف میل من به وجود آمد، ناگهان چشمانم را دیدم
[ترجمه ترگمان]ناگهان حرکتی convulsive بر خلاف میل من شد و ناگهان چشمانم را باز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Between convulsive sobs, IT talked him those any were his black tulip bulbs.
[ترجمه گوگل]بین هق هق های تشنجی، آی تی به او گفت که پیازهای لاله سیاه او بودند
[ترجمه ترگمان]بین هق هق تشنج، به او گفته بود که هر کدام از bulbs گل لاله او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. CONCLUSION SEE-CO2PP inhibits the epileptiform discharge and convulsive behaviors of convulsive model rats, which suggests SEE-CO2PP has anticonvulsive action.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری SEE-CO2PP ​​ترشحات صرعی و رفتارهای تشنجی موش‌های مدل تشنجی را مهار می‌کند، که نشان می‌دهد SEE-CO2PP ​​اثر ضد تشنجی دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری می توان مشاهده کرد که CO۲PP مانع از رفتار epileptiform و تشنج موش ها می شود که نشان می دهند SEE اقدام anticonvulsive را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The convulsive symptoms that can be a result of consuming ergot tainted rye have also been said to be the cause of accusations of "bewitchment" that spurred the Salem witch trials.
[ترجمه گوگل]همچنین گفته شده است که علائم تشنجی که می تواند در نتیجه مصرف چاودار آلوده به ارگوت باشد، دلیل اتهامات "جادوگری" است که محاکمه جادوگران سالم را تحریک کرد
[ترجمه ترگمان]علائم تشنج آمیزی که می تواند ناشی از مصرف گندم سیاه باشد نیز گفته شده است که علت اتهامات \"bewitchment\" است که منجر به محاکمه سالم witch شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکان دهنده (صفت)
convulsive, shocking, stirring, world-shaking

متشنج (صفت)
nervous, convulsive

شنج اور (صفت)
convulsive

مختلج (صفت)
convulsive, thrilling

انگلیسی به انگلیسی

• characterized by convulsions; causing convulsions
a convulsive movement or action is sudden and violent and cannot be controlled.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : convulse
✅️ اسم ( noun ) : convulsion
✅️ صفت ( adjective ) : convulsive
✅️ قید ( adverb ) : convulsively
ناگهانی
تشنج آور - ( صفت )
چیزی ( عاملی ) که باعث وقوع تشنج می شود.
چیزی ( پدیده ای ) که شامل وقوع تشنج است.
uncontrollable

بپرس