پیشنهاد‌های محسن نقدی (١,٥٠٨)

بازدید
٢,١٤١
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می توان به جایِ {حاوی بودن}، گفت {اندر داشتن، در بر گرفتن}.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها. "نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختار آن بدین شیوه است: "گسل" ( بن کنونی گسیختن ) و "ِش" ( در آفرینش، سازش، پایش. . . . میبینیم ) واژه هایی که بدین شیوه ساخته می شوند برابر خود بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که میدانید "یوشیج" از دو بخش "یوش" و "یج" ساخته شده است. در زبان پهلوی، "ی" در پایان واژه ها به شیوه "یگ" بوده است. برای نمونه در آن زبان ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاره اندیشی، راه گشایی برابر ها می باشند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شایسته است به جای {مَتن} عربی، از واژه {مَتار} پارسی بِکار ببریم. واژه {مَئیتی} را در اوستایی داشتیم به چَمِ {اندیشه} که امروزه، همچون {پَئیری} که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگار، گویا، گویی، به نگر، به نگاه از برابر های این گزاره هستند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای این پیشوند، می توان از [بَس] بکار برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مونسون تابستانی به بارشی هایی میگویند که برای دمای نابرابر خشکی و اقیانوس ها ( خشکی ها گرمتر ) درست میشود. خشکی ها که گرمتر شوند، یک کم فشار بر آنها ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به کاربر عطار، محمد علی: تو درباره زبان پارسی چه میدانی؟ {ژ} در پارسی کهن بوده است و در برخی واژگانی که {ز} داشتند، گاهی به جای این {ز}، {ژ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاه شماره 2: همانگونه که کاربر /علی باقری/ نِشانِش کَرد، "بِدرود" در گذشته "پدرود" بوده است. دو شیوه برای ساختار این واژه میباشد: 1 - پیشوندِ "پ" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این صورت، گزاره ای می باشد که بیشتر برای پیامد یک چیزی بکارگیری می شود. از برای این، اگر اینگونه باشد، بدین روی برابر های در این صورت هستند ( بس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابر آن "پاییدن" است که برابر "مواظبت کردن، نگاه کردن، نظاره کردن" است. بدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریخت دیگر این بن واژه برابر "باشتن" است که در واژه "اَنباشتن" میبینیم. بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم: 1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیمیدن=چیم یدن چیم در پارسی پهلوی می شود معنی و یدن هم اگر پس از آن بیاید می شود معنی کردن. چیمیدن برابر پارسی معنی کردن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنِبَر برابر بُنِ بَر هست که خب بُن همان ریشه و بَر همان بار و میوه و فرجام و حاصل هست و ریشه میوه همان دلیل یک رخداد است که رخداد و فرجام در اینجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی یا چیزی می گویند که "پاد" و "رو به رو" ی چیزی است. برای نمونه: سپید، پادسوی مشکی است. این گزاره به چم ( =معنی ) این است که سپید، پاد و /ضد/ و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگی=هم آهنگ ی ی در اینجا برابر بودن است، یا همان هم آهنگ بودن. هم آهنگ بودن هم برابر همان آراییده بودن است پس هماهنگی می شود آراییده بودن، آرا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کاربرِ /عطار، محمد علی/: در میانِ عرب ها اگر بگوییم {خلیج پارس/دریای پارس} می خواهند سر از تَنِ ما ببرند، این عرب ها آن اندازه فرومایه هستند که در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه تراگونیدن. چرایی آن: تراگونیدن=ترا گونیدن گونیدن برابر حالت دادن است ( گون=حالت ) و ترا هم برابر "از این سو به آن سو" است. پس تراگونید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختارش را بررسی می کنیم: dis=پاد، نَ، اَ ( گونه ای پیشوند است ) like=پذیرفتن، پذیرش، پسند واژه پایانی برای واژه لایک، از نگاه من بهترین واژه برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهنده=مه نده=مه کننده مه برابر بزرگ ( تر ) است پس مهنده می شود بزرگ یا بزرگ تر کننده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زَرِش=زریدن. زریدن هم از زر می آید و زر برابر با ارزش است و زریدن هم برابر با ارزش کردن یا همان زیاد کردن می دهد. این واژه پادسو ( مخالف ) کاهش اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیس واژه کهن پارسی است و برابر واژه تازی ( =عربی ) شکل است. دیس نیز پسوندی است که باز هم برابر همین "شکل" است. برای نمونه: تندیس=تن - دیس که می شود ...

پیشنهاد
٠

ضرب المثلی برای نشان دادن بد بودان شرایط.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهنمای واژگان کمتر شنیده شده در این دیدگاه: کارواژه=فعل شناسه=برای نمونه ید در خوردید، م در خوردم، ی در خوردی. بن واژه=مصدر، همانند شناختن، آموختن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ما در زبان "پهلوی" به جای "ی" ای که امروزه در پایان واژه ها می آید، "یگ" را داشتیم که در انگلیسی نیز "ic" می باشد. برای نمونه "آبی" در زبان پهلوی "آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در زبان پهلوی گونه ای از "چرا" در زبان پارسی امروزی بوده است. از دو بخش چیم و رای درست شده است. چیم برابر "دلیل، علت" است و گونه کنونی آن د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه "رایا". رای از دو بخش رای=نظم، ترتیب و پسوند ا درست شده است. پسوند "ا" در اینجا، سازنده زاب کنشگر ( =صفت فاعلی ) است. به راستی واژه ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزاره ای است برای هنگامی که شما چیزی را می گویید، سپس شنونده به شما خرده ای درباره گفته تان می گیرد، سپس شما اگر این را بگویید، ماسمالی اش میکنید! ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی ) از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم: هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{نابسند گویی} بگمانم خوب باشد. ( نابسند:ناکافی} بِدرود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژکام=دژ کام کام برابر آرزو و خواسته است و دژ هم پیشوندی است برابر بد، پس دژکام می شود کسی که خواسته اش بد باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این دیدگاه تنها یک گمانه است: ما در اوستایی {شَتَ} را به چَمِ {بریده، انداخته، جدا شده} داشتیم. از آنجا که ما {تَ} در پایان این واژه که نشانگرِ کُنی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جایِ {به شرح زیر} می توان گفت {به شیوه ی زیر، به نِمونِ زیر}

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جای {تینیجر} بگوییم {نوجوان}.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی تردامن از پیشوند {تَر} به همراه {دامن} ساخته شده است. {تَر} در اینجا نشان دهنده ی {آلوده بودن، ناپاک بودن، بد بودن} است. همچنین در گذشته دارا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدگاهِ پیشینِ {محسن نقدی} زیرِ این واژه، پوچ است، پیشنهاد می کنم آن را نخوانید. سرشار از پوچی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

_َگ ( َ گ ) در پارسی میانه برابر ه بوده است. پس برای نمونه پروانه در پارسی میانه به شیوه پروانَگ بوده است. بنگرید که هر چیزی که امروزه در زبان پارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزماییدن، بکار بردن.