پیشنهادهای محسن نقدی (١,٥٠٨)
برابر پارسی سحر می شود پگاه. برخی دوستان دلداده هستند😐
مالک یک چیز، به دارنده آن چیز می گویند یا: مالک=دارنده
نگاه، رو، پهلو و چهره برابر های این واژه عربی هستند که خیلی به گویش مردم آمده اند.
واژه "رُبودن" از پارسی کُهَنِ "رَئوپ" می آید. این واژه در زبان پهلوی به "روپ" و سپس به "روب" و "رُب" دِگَرگون شد و این واژه با "rob" در انگلیسی همری ...
مد به دو شیوه خوانده می شود: 1 - مَد ۲ - مُد مَد که برابر بالا آمدن آب هست و چرایی آن نیروی گرانش ماه است. می توان واژه "آب افراشت" را برای "مَد" گ ...
گواه، گواهی، پشتوانه برابر های این واژه هستند.
به جای واژه بیگانه و عربی "ایام"، بگوییم "دوره، زمان" که بسیار زیباتر از این "ایام" هستند! بدرود!
{گوهر/جوهر} ریشه گرفته از واژه پارسی میانه {گوهر:gohr} هستند به چمِ {ماهیت/مایه/جواهر/خمیره}. بِدرود!
به جای "خلا" میتوان از "تُهی" بهره برد: نادرست:ما در جهان چیزی به نام خلا نداریم. درست تَر:ما در جهان چیزی به نام تُهی نداریم بِدرود!
[از دیدِ].
فرمودن بن واژه ( =مصدر ) ای است برابر فرمان دادن، که خب در برخی گزاره ها برای بالا بردن جایگاه یک تن نیز کاربرد دارد و برابر "گفتن" است، برای نمونه ک ...
دیدگاه شماره 2: پیشنهاد پیشین مَن را خواهش میکنم نخوانید، چون نادرست است. فرمودن از 2 بخش ساخته شده است: 1 - فر:پیشوند است که برابر "به پیش، پیش، جل ...
واژه {سَطر} برگرفته از ریشه سنسکریت {سوترَ} است برابر {نَخ، خط} که ساختارش بدین ریخت است: 1 - سو:برابر {نخ کردن} است. 2 - ترَ:یک {پسوندِ وَند/پسوندِ ...
درود بر هَمِگی. به گمانم در باره واژه سازی درباره {سَطر} نباید از پَسوَند {ر} بِکار برد، چرا که هنوز هیچ واژه ای بدین گونه در پارسی بِکار نرفته است ...
کوتاه شده ی "به این" می باشد و در برخی سروده ها برابر "با این، به وسیله این" هم می دهد. بدرود!
شاید بپرسید که کارواژه یِ {زیستَن} از چه ریشه ای بَرآمده است؟ ما در اوستایی واژه یِ {جیو} را داشتیم که به چَمِ {زیستن، زندگی کردن} بوده است. واژگانی ...
پیشوند دوگانه یِ {درهم} برای همه واژگان نشانگر یا درپیوند ( =مرتبط ) با {مختلط بودن، آشفتگی، بی نظم بودن} کارساز است. بِدرود!
حمایت گویش:hemayat پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:پشتیبانی
درود بر همگی. ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است. "راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده ش ...
ما در اوستایی، پیشوندِ {بی} را داشتیم به چَمِ {دو} بوده است. از هم ارز های آن، میتوان {bi} را در انگلیسی آورد، که برای نِمونه {bicycle} بکار گرفته ش ...
بگمانم خوب باشد که از {افکندن} در کنار یک پیشوند، بکار گرفته شود. برای نمونه {درافکندن}.
دنباله پیدا کردن، پیداشتن پیداشتن=پی داشتن که آشکارا است همان ادامه داشتن است.
منطقی به چیزی درست و با دلیل می گویند. دلیل در پارسی برابر چم است پس چیزی منطقی می شود چمدار. ولی در پارسی پهلوی، چیمیگ برابر منطقی آورده شده است. ...
دیدگاه شماره 2: از آنجا که در زبان پهلوی "چیم" یا به اِمروزه "چَم" برابر "دلیل" است، می توان واژه های "چَمین، چَمَوی" را پیشنهاد داد. هر دو پسوند "َ ...
کاش می شد که برنامه یِ {ویسه/کیبورد} ای ساخت، که هر واژه یِ ناپارسی که به کار بردیم، برابر پارسی آن را جایگزین کند. ( که می شود چنین چیزی ساخت ولی شو ...
میتوانیم واژه "سَره" را پیشنهاد دهیم که "قطب" ها همچون سر های یک کره هستند. ولی، میتوانیم به جای پسوند "ه" در پارسی امروزی، از پسوند "َگ" ag در پهلو ...
در این باره کسی میتواند من را یاری کند: آیا {پاد} در {پادسو} و یا نمونه های دیگر، پیشوند است یا فروزه ( =صفت ) ؟ چون اگر {پاد} را برداریم، واژه {سو} ...
اگر بخواهم دیدگاه پیشینم را به شیوه ای دیگر بگویم: چون که {پادسو} در اینجا به چَمِ ( =معنی ) {سویِ پاد} است، پس در اینجا {پاد} پیشوند نیست. پس اگر { ...
درود بر کاربر گِرامی /شاهین بهتاش/: سپاس فراوان از زمانی که برای پاسخ دادن گذاشتید. به گمانم دیدگاهم را بد نوشته ام یا شما برداشت نادرستی کرده اید. ...
پیشوندِ {پاد} برگرفته از {پَئیتی} در اوستایی به چَمِ {در برابر، در رو به رو، بَر، پُشت، درون، برای} است. کاربرد های {پَشت، در برابر، در رو به رو} را ...
واژه یِ {قَبر} برگرفته از همان ریشه ای است که {گور}ِ پارسی از آن است. پس شایسته است آن را واژه ای با ریشه ای پارشی خوانیم و به جایِ آن از {گور/گَبر} ...
موافق به کسی گویند که با ما یا هر کس دیگر، هم نگاه، هم اندیش و همرای باشد. برابر های پارسی موافق: هم نگاه، هم اندیش، همرای.
پیشنهاد واژه "ویسه" به جای "کیبورد"، پیشنهاد "ویسِش" به جای "تایپ کردن" و پیشنهاد واژه "ویسگَر/ویسا" به جای "تایپیست/تایپر". را ما در پارسی واژه "ن ...
این واژه از "اَند" میاید در زبان پهلوی که آن را در "اندک، اندی" میبینیم. "چَند" برابر "چه اَند" بوده است برابر "چه مقدار؟، چه قدر؟" ( اَند برابر "اند ...
میتوانیم از پیشوند "تر" که برابر "تغییر، گذشتن، تبدیل" است بهره ببریم. پیشوند "تر" برابر "از این . . . . . . . به آن . . . . . . " است و در این جاخال ...
ناف در زبان اوستایی در واژگان بسیاری به چم {تبار، نژاد} بوده است. بگمانم شایسته است این کاربرد را هم دوباره به پارسی کنونی بازگردانیم. بِدرود!
پوچ، بی ارزش، هیچ، بی بها برابر های صفر می باشند. صفر شماره ای است که ارزشش هیچ است و پوچ به شمار می آید. این واژه در ریاضی خیلی جا افتاده و شاید بت ...
می توان از {هوش/ویر/بینال} بکار برد. {بینال:بین - ال} که {ال} در اینجا نکش ( =نقش ) ِ کُناکی/فاعلی دارد و {بینال} برابر {بیننده} است. ( دیدن به چَمِ ...
ما در پارسی {پیشوند} را به جای {prefix} داریم، {پیش} به جای {pre} و {وَند:بند} به جای {fix} بدرود!
پیشنهاد واژه "روبش" به جای "تَعَجُب"، واژه "روبا" به جای "مُتَعَجِب"، واژه "روبان" به جای "عجیب، تعجب بر انگیز" و "روب" به جای "عَجَب". ما در زبان ا ...
واژه یِ {برجَسته} از پیشوندِ {بَر} به همراهِ {جَسته} ساخته شده است که {جَسته}، ریختِ کُنیکی/مفعولیِ کارواژه یِ {جَستَن} است با بُنِ کنونیِ {جَه} که { ...
پیشنهاد واژگان به جای {درجه ) در پارسی: . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . در انگلیسی/آلمانی: واژه {درجه ) برگرفته از { ...
کلا گویش:kollan پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی برابر پارسی:همگی، روی هم رفته
خواه گونه ای از پسوند در پارسی است. بدین شیوه خواهد بود: واژه خواه=چیزی که واژه را می خواهد.
درود بر کاربر /علی اعظم محمد بیگی/. بله، اندک از دو بخش "اند" و "ک" درست شده است که "ک" در اینجا کوچک کننده است همانند مرغک، شاخک. "اند" در زبان په ...
واژه {روز} بُنِ کنونیِ {روختَن} است که {روختَن} به چَمِ {روشن شدن} است. ما این کارواژه یِ {روختَن} را در {افروختَن} به همراهِ پیشوندِ {اف:به بالا} م ...
گُناهکار، گُنَهکار، لَغزِشگَر از برابر های این واژه هستند. بدرود!
{بُنیادین، بُنیادوَر}.
واژه {حَرِکَت} برگرفته از ریشه اوستایی {هَر} و ریشه سنسکریت{هری}و ریشه سنسکریت {هریَتِ} است. همانگونه که در فرتور ها میبینید، بنا بر {فرهنگ واژه های ...
ادیان چندگانی ( جمع ) شکسته دین می باشد و نگرربا اینجاست که دین واژه ای پارسی است! دین از پارسی به عربی رفته و عرب ها چندگانی ( جمع ) شکسته را درست ک ...