پیشنهادهای پوریا (١٧٣)
به شوخی گرفتن، جدی نگرفتن
معمولا با حرف اضافه of: رگباری از. . . ، سیلی از. . . ، هجومی از. . . ، هجمه زیادی از. . . ، طوفانی از. . . ،
به تکاپو واداشتن، تحریک کردن، تلنگر زدن ( برای حل کردن یک مشکل یا بهبود بخشیدن یک وضعیت نابسامان )
پر حرارت و پر هیجان، گرم و مهیج
سفر دور و دراز
راه حل سریع و موقت، اقدام موقت و دم دستی
با شدت و بی وقفه
جایگاه تماشاگران
۱ - دلشوره داشتن ۲ - ( آب، رود، . . ) متلاطم بودن، خروشان بودن ۳ - ( ماشین، موتور، چرخ، . . . ) به حرکت در آمدن، حرکت کردن، چرخیدن ۴ - کره گیری
( صدا ، موسیقی ) لطیف و شیرین
لطافت ملکوتی
۱ - غوطه وری، غرق شدگی ۲ - غرق کار یا فعالیتی شدن ۳ - شیوه ای از آموزش زبان که زبان آموز در شرایطی قرار می گیرد که ناگزیر از به کار بردن زبان جدید است
خیال پردازی، رویا بافی
( در معنای استعاری و ادبی ) : بسیار درخشان، پرتلالو Incandescent flower Incandescent carrier
( درباره مکان و یا زمان ) آرام و زیبا و شعف انگیز
انگ زدن، برچسب زدن، تهمت زدن، افترا بستن
نوشته طولانی و خسته کننده، مطول
نطق یا نوشته ای برای یادبود و تکریم ( معمولا برای شخص متوفی )
شور و حرارت، شور و اشتیاق، شور و شوق
ارتقا بخشیدن و به حد کمال رساندن مهارتی که پیشتر هم در آن خبره بودید
یکنواخت
علی رغم مشکلات و سختی ها خون سرد و آرام بودن و نهراسیدن از آنها
فریبنده
علاوه بر نفوذ ناپذیر و غیر قابل نفوذ و تعابیر مشابه در معنای دوم: ( مفهوم ، دانشی، چیزی و . . . ) فهمش بسیار دشوار و عملا غیر ممکن
کسی که از ظاهر، رفتار و کردارش نمی شه پی به افکار، نیات و احساساتش برد. . . کسی که چیزی از خودش بروز نمی ده. . . تودار
یعنی تعلیم دادن کسی به منظور انتقال ( در واقع به خوردش دادن ) یک سری از عقاید سیاسی یا مذهبی به وی، به طوری که حتی به عقاید دیگه فکر هم نکنه و صرفا ه ...
مضحک، خنده آور، خنده دار، مسخره
مداخله جویانه، دستوری،
شکلک درآوردن به قصد مسخره بازی، در هم کشیدن صورت به خاطر درد کشیدن، تغییر حالت چهره به قصد نشون دادن اینکه از چیزی خوشتون نیومده
صدا کردن کسی یا دست تکون دادن به سمت کسی به منظور جلب توجه اون شخص ( مثلاً تاکسی ) یا به منظور سلام کردن و احوالپرسی
با احتیاط، ملاحظه گر، با حساب کتاب، حساب گر
گرایش به انتصابات فامیلی
معمولا همراه با حرف اضافه by : نترسیدن و هراس نداشتن از ( معمولا مواجهه با خطرها و مشکلات )
گستاخانه، بی شرمانه، وقیحانه
زمینه، بستر
حمایت کردن از کسی، گروهی، اعتراضی، . . .
( اشیا ) : گران قیمت و پر زرق و برق ( آدم ) : فخر فروش، خودنما
( در نمایش یا فیلم ) نقش سیاهی لشکر
به کار بردن واژه های قلمبه سلمبه و پرطمطراقو دهن پر کن برای اینکه نشون بدیم آدم مهم و همه چیز دانی هستیم، در صورتی که نیستیم
۱ - شب بیداری به منظور الف: عبادت ب: مراقبت و نگهداری از بیمار ج: نگهبانی دادن و گشت شبانه ۲ - نوعی اعتراض سیاسی که شب هنگام و در سکوت با روشن کردن ...
( گروهی از افراد ) در حالی که به جلو حرکت می کنند در عین حال از هم باز می شن و در مسیرهای مختلف پخش می شن که بتونن یک محدوده بزرگی رو برای جستجوی چیز ...
تعداد فراوان، جمع کثیر، جمع زیاد
مصداق بارز، نمونه کامل، الگوی بی بدیل
به محیط کاری اطلاق میشود که در آن افراد به خاطر نژاد، جنسیت، مذهب، رنگین پوست بودن و غیره مورد آزار و اذیت کلامی و رفتاری قرار می گیرند
یعنی به دلیل وجود ایراد یا مشکلی در خانه شما از پرداخت اجاره بها خودداری می کنید تا تکلیف اون مشکل مشخص بشه
اقامتگاهی که به شما خدمات غذایی نمی ده اما امکانات تهیه غذا ( اجاق گاز ، قابلمه ، ماهی تابه و غیره ) رو در اختیار شما قرار میده
محل اقامت رایگان
مدیر تبلیغات
( از فرط ابراز احساسات و عواطف ) حال به هم زن،
تخریب ساختمان