imperturbable

/ˌɪmpəˈtɜːrbəbl̩//ˌɪmpəˈtɜːbəbl̩/

معنی: ساکت، تزلزل ناپذیر، ارام، خونسرد
معانی دیگر: آرام، تشویش ناپذیر، نگران نشدنی، ناهراس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: imperturbably (adv.), imperturbability (n.), imperturbableness (n.)
• : تعریف: not easily excited or disturbed; calm.
متضاد: excitable, perturbable
مشابه: calm, cool, dispassionate, even, level, nonchalant, placid

- While their father was easily provoked, their mother was imperturbable.
[ترجمه گوگل] در حالی که پدرشان به راحتی تحریک می شد، مادرشان آشفته نبود
[ترجمه ترگمان] در حالی که پدرشان به آسانی ناراحت می شد، مادر از این موضوع ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the usually imperturbable officer was now weeping
در آن هنگام افسری که معمولا خوددار بود،داشت اشک می ریخت.

2. His normally imperturbable secretary burst into tears.
[ترجمه گوگل]منشی که معمولاً آشفته نبود، گریه کرد
[ترجمه ترگمان]منشی imperturbable در حالت عادی شروع به گریستن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thomas, of course, was cool and aloof and imperturbable.
[ترجمه گوگل]توماس البته خونسرد و گوشه گیر و غیرقابل اغتشاش بود
[ترجمه ترگمان]البته توماس خونسرد و گوشه گیر و تزلزل ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was one of those imperturbable people who never get angry or upset.
[ترجمه محمد] او یکی از آن مردم خونسردی بود که هرگز عصبانی و ناراحت نمیشد.
|
[ترجمه گوگل]او یکی از آن دسته از افرادی بود که هرگز عصبانی و ناراحت نمی شوند
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن کسانی بود که هرگز خشمگین یا ناراحت نمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then the rock continued on its imperturbable course and we were left to reflect on its message.
[ترجمه گوگل]سپس صخره به مسیر غیرقابل اغتشاش خود ادامه داد و ما مانده ایم تا پیام آن را تأمل کنیم
[ترجمه ترگمان]سپس سنگ به مسیر imperturbable ادامه داد و ما تنها ماندیم تا به پیامش فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He remained imperturbable in spite of the hysteria and panic all around him.
[ترجمه گوگل]او با وجود هیستری و وحشتی که در اطرافش وجود داشت، آشفته باقی ماند
[ترجمه ترگمان]او با وجود تشنج و وحشت در پیرامون خود، همچنان استوار باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hitherto imperturbable, he now showed signs of alarm.
[ترجمه گوگل]او که تا آن زمان غیرقابل اغتشاش بود، اکنون نشانه هایی از هشدار را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، تا این لحظه تاثر ناپذیر خود را نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Brief style shows imperturbable, introverted and individual quality.
[ترجمه گوگل]سبک مختصر کیفیت غیرقابل نفوذ، درونگرا و فردی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]سبک مختصر نشان می دهد که اضطراب، درون گرا و شخصیتی منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Doctor's indignation was wholly lost on his imperturbable rival.
[ترجمه گوگل]عصبانیت دکتر به طور کامل بر سر رقیب سرسخت او از بین رفت
[ترجمه ترگمان]خشم دکتر به کلی از رقیب سرسخت او محو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brief style shows imperturbable, introverted and individual quality. It is much suitable and comfortable for body.
[ترجمه گوگل]سبک مختصر کیفیت غیرقابل نفوذ، درونگرا و فردی را نشان می دهد برای بدن بسیار مناسب و راحت است
[ترجمه ترگمان]سبک مختصر نشان می دهد که اضطراب، درون گرا و شخصیتی منحصر به فرد است آن برای بدن بسیار مناسب و راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked at his imperturbable master and could scarcely bring his mind to leave him.
[ترجمه گوگل]او به ارباب آشفته اش نگاه کرد و به سختی توانست ذهنش را ترک کند
[ترجمه ترگمان]به ارباب تاثر ناپذیرش نگاه کرد و به زحمت می توانست تصمیم بگیرد که او را تنها بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Decide you can do the Method and be imperturbable.
[ترجمه محمد] تصمیم بگیر که میتونی به روش عمل کنی و خونسرد باشی
|
[ترجمه گوگل]تصمیم بگیرید که می توانید روش را انجام دهید و غیرقابل اغتشاش باشید
[ترجمه ترگمان]تصمیم بگیرید که می توانید روش را انجام دهید و خونسرد باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His imperturbable face has been as inexpressive as his rusty clothes.
[ترجمه گوگل]چهره ی ناآرام او به اندازه ی لباس های زنگ زده اش بی بیان بوده است
[ترجمه ترگمان]چهره تاثر ناپذیرش به همان اندازه که لباس های زنگ زده او عوض شده بود، بی حالت و بی روح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکت (صفت)
calm, acquiescent, quiet, silent, mute, soothed, imperturbable, still, stilly, dormant, noiseless, reticent, serene, soundless, soft-spoken

تزلزل ناپذیر (صفت)
adamant, imperturbable

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

خونسرد (صفت)
imperturbable, cool, cool-headed, cold-blooded, composed, dispassionate, cold-livered, even-tempered, self-possessed

انگلیسی به انگلیسی

• calm, composed; not easily agitated or excited
someone who is imperturbable remains calm and untroubled, even in a situation that is disturbing.

پیشنهاد کاربران

خونسرد ، ساکت ، آرام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : imperturbability
صفت ( adjective ) : imperturbable
قید ( adverb ) : imperturbably

بپرس