پیشنهادهای ایرزاد ایرزادی (١٧٨)
carousel چَرخال ( ساخت مانند : پوشال ) چَرخیل ( ساخت مانند بَندیل : بار و بَندیل )
breaker برابرنهاد از نگر ریشه شناختی : بُرِشگَر ، بُریدار ، بُرَنده
flank همریشه با : پارسی : پَهلو ، پَل ، پالو ، پَلو ، پَلَند ، پَلَنگ آلمانی : Flanke
flag همریشه با : پارسی : پَرچَم ، پَرَک، پَراک آلمانی : Flagge
flee همریشه با : پارسیِ اَرَبی شده : فَرار آلمانی : Flucht
flash به مینش تند و پُرشتاب ، همریشه با : پارسی : فِرز آلمانی : flott
antioxidant پادتُرشَنده
اِحتِمال گُمانیدِگی گُمانیدِگی : گُ - مان - ایده - گی کارواژه ی این نامواژه " گُمانیدَن " است : گُ - مان - اید - اَن گُ - : پیشوند به مینشِ جُدا ، ا ...
استودیو این واژه انگلیسی studio همریشه با study و این هم از ریشه ی - steu * ایر و اُروپایی ( هند و اروپایی ) آغازین به مینه ی : to knock بوده که در آ ...
guess همریشه با " گاس " در گویش های نیمروزی و باختری ایران
گاس همریشه با guess در انگلیسی
جِسم به گمان " جِسم " اَرَبی شده یِ " گَشن " پارسی است ، برای واگفت ( تلفظ ) آسان تر می توانیم " گِشن" بگوییم.
نَجیب یکی از برابرنهادهای کهن : آزَرمگین ( زَرمگین ، آزَرمون ) گویا " زَرم " چهر دیگری از شَرم باشد و آ - پیشوند در آزَرم.
anxious از نگر ریشه شناسی همریشه با " اَنج یا اَنگ " در اَنجیدن به مونه ی : کشیدن و در فهمیده یا مفهوم در اثر کشیده شدن به رنج و آزار رسیدن . برابرن ...
busy شاید با " بیشی " پارسی به مینه ی بسیار همریشه باشد. به فهمیده یا مفهوم : بسیار یا بیش به کاری پرداختن
support این واژه ی انگلیسی با ریشه ی لاتینی از دو بخش برساخته شده : support : sup - Port - sup : پیشوند به مینش زیر ، ژیر که همریشه با سُف در سُفلا ...
موتورلانس بدبختانه ، افزون بر اینکه واژه ای پارسی برای آمبولانس به کار نمی رود ، یک قوز دیگر روی گوژ پیشین گزاشته شد و آن دانشواژه ی نُوینِ برساخته ش ...
اَلِفباء آ بِ پِ ، آ تا یِ
alcohol al - cohol : همانندی کُحل یا کُحُل اَرَبی با coal انگلیسی و Kohle آلمانی به مینش گَرد سیاه رنگ یا زُغال دِرَنگ کردنی است!
سَدّ این واژه یه نمایان اَرَبی ریشه پارسی دارد و همریشه با : انگلیسی : shut پارسی : شود در گُشودن ، زیرا : گُشودَن : گُ - شود - اَن شودَن = بَستَن # ...
آخر و عاقبت فَرجام وُ سَراَنجام ( فَرگام وُ سَراَنگام : وات های جیم در پارسی باستان بیشتر گاف بوده اند . )
دَغَل گویا دَغَل آمیخته ای باشد از : دَغ - اَل دَغ شاید همان کَله بی مو یا زمین خشک و بی آب و گیاه باشد. گُمان می رود مینه ی فَریبکار کسی است که کاره ...
مُداخِله اَندَروَندِش ، اَندَروَندی دَروَندِش ، دَروَندی
طَریق به گمان بِسیار از " تَریک یا تَریگ " پارسی بَرگِرِفته و اَرَبیده شده است. تَر کوتاه شده ی تَرا - پارسی و trans. لاتینی است.
بِین اَلمِلَل میان مَرز ، میان کِشوَران ، میان مَردُمان ، اَندَرمَرتوگان
اِقتِصاد داشتاری ، داشتوَرزی ، کَدیوَری
بَرق واژه ای ست پارسی و نیکوتر است که بَرغ نوشته و از آن کارواژه ی بَرغیدَن و بَرغاندَن بَرساخته شود. در پارسی امروز همریشه با بَراز و بَرازیدن و بَ ...
الرحمن الرحیم رَحم اَرَبیده ی واژه ی ایرانی رام است که در ایران باستان به ایزد گفته می شده مانند : شهرام ، بهرام ، مهرام ، رامین ، رامهرمز ، پِدرام و ...
رَحم رام در ایران باستان ، نام ایزد یا خُدایگون ( رَبُّ النّوع ) بوده که در دین اسلام به نام یکی از زاب های ( صفات ) خداوند بَرنامیده شده است ، نام ب ...
مُذَکَرّ واژه ای بَرساخته در اَرَبی از ریشه واژه ای ایرانی" زِک" در ریختار مُفَعَّل : سِمنانی ( پَهلَوی خاوَری ) : زِک = فَرزَند ، بچه ، زاده
قارّه با رویکرد به روشنگری پیترَسپ : قارّه = گوره ، گورَند ، گورُشک
head از نگر ریشه شناختی همریشه با : آلمانی : Haupt پارسی : خوود در کلاهخود دگرشِ h به خ این خوود با hat انگلیسی و Hut آلمانی به مینش کلاه نیز همریشه ...
Drill سُنبه ، سُنبال ، سُنباله ، سُنبیل، سُنبَک ، سُننبَن از کارواژه ی سُفتَن یا سُنبیدَن به مینش سوراخ کردن drill : سُفتار ، سُفتگَر ، ابزاری برای س ...
دَلّاک واژه ای اَرَبی دَر ریختارِ فَعّال از کارواژه سه تایی ( مَصدرِ ثلاثی ) دَلَکَ ، کَسی که کاری را بسیار انجام می دهد و در دریافته ی اِنگارِشی ( م ...
صادِرات وارِدات وُ صادِرات : آ بُردِمان ( آ وُردِمان ) وُ بُردِمان فُروستِمان وُ فِرِستِمان گِرِفتمان وُ. دادِمان دَرون سِتَدی وُ بُرون / بیرون فِرِ ...
مَمنوع ناگُذاشت ، ناگُذاشته ( ناگُزاشت ، ناگُزاشته : در پارسی وات ذال ، " زِ " واگویی می شود . ) ورود ممنوع =دَرآیی یا دَرآیِش ناگُزاشته / ناگُزار / ...
jogging برای اینکه این دویی با آن دویی = ۲ همسان گیری نشود می توان از دیگر چهر های زیر بهره بُرد : نَرم دَوَندِگی ، نَرم دَوِشی ، نَرم دَوِشگَری
jogger بَرای اینکه این دو با شماره ی دو= ۲ همسان گیری نشود می توان از دیگر دیس های : نَرم دَوَنده ، نَرم دَوِشگَر بهره بُرد.
اِنتقام یکی از. برابرنهادهای زیبا و برازنده ی فرهنگ ایران برای انتقام : دادسِتانی ، دادسِِتَدی است ، با کارواژه ی دادسِتاندن و دادسِتَدَن می توان برگ ...
hair از نگر ریشه شناختی همریشه با : پارسی : سَر آلمانی : Haar
provisionally پیش گُذاره ای ، پیش گذاشتی فراگذاره ای ، فراگذاشتی فرانَهِشی ، فرانهادی
cancel واکَندن ، واداختن ، ویکَندن ، ویداختن
print بَس نِگاشتن ، بَس نِگاری ، بیش نگاشتن ، بیش نگاری بَس نوشتن ، بس نویسی ، بیش نگاشتن ، بیش نگاری نِشاریده ( مَنشور ) کوروش هخامنشی گونه ای اُستو ...
threat تَرسِش ، تَرسانِش ، تَرساک ، تَرسه
drugstore داروگری ( مانند : آهنگری ، مِسگری ، رویگری . . . )
drug کِرِختار ، کِرِختو ( = مادّه ء مُخَدِّر )
قَطار بَرَن ( بَر - اَن ) = افزاری که می بَرَد یا می بَراند بَر : بُنواژ از بُردَن - اَن : پسوند نام اَبزارساز مانند : سوزَن : اَبزاری که می سوزان ...
جَزر و مَد فروب و فَراب اَفکاست و اَفخاست ، اَفکِست و اَفخِست
دوش ( گَرمابه ، حمام ) پاشاب ، گَرماب ، پاشابه ، پاشانه ، پاشینه ، پاشو ، پاشه
رائج رَواک ، رَوان ، رَوا ، رَواکمند، رَواگمند شاراک ، شاران ، شارا ، شارامند