پیشنهادهای تیما (٩٦)
زندگی را از این رو به آن رو کردن
برای اینکه وجه تشبیهش حفظ بشه، می شه ترجمه کرد: زغال گداخته مثال: it is passed around like a hot potato. مثل یک زغال گداخته دست به دست می شود.
در نوسان بودن
متشنج شدن
برداشت یا نظر خود را درمورد موضوعی ارائه دادن
برداشت یا نظر خود را درمورد موضوعی ارائه کردن
به هیچ عنوان زیر بار چیزی نرفتن
جوّ عاطفی
دست کسی را باز گذاشتن آزادی عمل دادن
if a thought, plan etc gels, it becomes clearer or more definite شفاف تر شدن واضح تر شدن
کنترل چیزی را در دست گرفتن
جبهه گیری
leave someone vulnerable to something کسی را در معرض خطر چیزی قراردادن
جابجایی نقش ها
دوگانه
درکل درمجموع
تحت فشار بودن مورد انتقاد شدید قرار گرفتن ( فرهنگ هزاره )
بی اعتنایی، بی توجهی، بی تفاوتی
اگر به عنوان تشبیه استفاده شده باشه، می شه گفت: بازار شام
گوشه ای ایستادن ( به معنای دخالت نکردن در چیزی )
افراد متخصص اهل فن
رمز موفقیت
درگیر چیزی بودن
ذاتاً
از اساس از پایه
کنارگذاشتن
برخورد کردن ( به معنای پاسخ کسی را دادن )
محفظه دار
حریم
به بهانه ی
به ناچار
شخصی که اجرای خیره کننده ای دارد
دولتی
بی واسطه
دید باز
عیاش خوشگذران
فرهنگ هزاره: می خواست درستش کند، خراب ترش کرد. آمد زیر ابروش را بردارد، کورش کرد.
نمک زندگی
دست وپاگیر
همراه شدن با دیگران ( درباره مسئله یا موضوعی )
آیین ها
وسایل دم دستی
ساده سازی
نمایشگاه بین المللی
از شادی در پوست خود نگنجیدن
بیسکوییت ترد
to hit something with a short quick action so that it moves or falls چیزی را با یک حرکت کنارزدن یا پس زدن
مکان تفریحی
باشگاه خنده: جایی که کمدین ها در آن برنامه اجرا می کنند.
ریسک کاری را پذیرفتن خطر کاری را به جان خریدن