تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زندگی را از این رو به آن رو کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای اینکه وجه تشبیهش حفظ بشه، می شه ترجمه کرد: زغال گداخته مثال: it is passed around like a hot potato. مثل یک زغال گداخته دست به دست می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نوسان بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متشنج شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برداشت یا نظر خود را درمورد موضوعی ارائه دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برداشت یا نظر خود را درمورد موضوعی ارائه کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هیچ عنوان زیر بار چیزی نرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوّ عاطفی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست کسی را باز گذاشتن آزادی عمل دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

if a thought, plan etc gels, it becomes clearer or more definite شفاف تر شدن واضح تر شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنترل چیزی را در دست گرفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جبهه گیری

پیشنهاد
٠

leave someone vulnerable to something کسی را در معرض خطر چیزی قراردادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جابجایی نقش ها

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوگانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درکل درمجموع

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار بودن مورد انتقاد شدید قرار گرفتن ( فرهنگ هزاره )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اعتنایی، بی توجهی، بی تفاوتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر به عنوان تشبیه استفاده شده باشه، می شه گفت: بازار شام

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشه ای ایستادن ( به معنای دخالت نکردن در چیزی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراد متخصص اهل فن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رمز موفقیت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درگیر چیزی بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذاتاً

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از اساس از پایه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنارگذاشتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخورد کردن ( به معنای پاسخ کسی را دادن )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه دار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حریم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بهانه ی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ناچار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شخصی که اجرای خیره کننده ای دارد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دولتی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی واسطه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دید باز

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عیاش خوشگذران

پیشنهاد
١

فرهنگ هزاره: می خواست درستش کند، خراب ترش کرد. آمد زیر ابروش را بردارد، کورش کرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نمک زندگی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست وپاگیر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

همراه شدن با دیگران ( درباره مسئله یا موضوعی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیین ها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسایل دم دستی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

ساده سازی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایشگاه بین المللی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از شادی در پوست خود نگنجیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بیسکوییت ترد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to hit something with a short quick action so that it moves or falls چیزی را با یک حرکت کنارزدن یا پس زدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکان تفریحی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشگاه خنده: جایی که کمدین ها در آن برنامه اجرا می کنند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریسک کاری را پذیرفتن خطر کاری را به جان خریدن