تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

پا پس کشیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداختن

پیشنهاد
٠

غرق در چیزی بودن شدیدا درگیر چیزی بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعید دور از ذهن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

material اطلاعات مطالب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلافه کننده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to put pressure on someone or something; apply additional pressure to someone or something کسی را تحت فشار گذاشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دایره ارتباطی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

زندگی را از این رو به آن رو کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای اینکه وجه تشبیهش حفظ بشه، می شه ترجمه کرد: زغال گداخته مثال: it is passed around like a hot potato. مثل یک زغال گداخته دست به دست می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نوسان بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

متشنج شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برداشت یا نظر خود را درمورد موضوعی ارائه دادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برداشت یا نظر خود را درمورد موضوعی ارائه کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هیچ عنوان زیر بار چیزی نرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوّ عاطفی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست کسی را باز گذاشتن آزادی عمل دادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

if a thought, plan etc gels, it becomes clearer or more definite شفاف تر شدن واضح تر شدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنترل چیزی را در دست گرفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جبهه گیری

پیشنهاد
٠

leave someone vulnerable to something کسی را در معرض خطر چیزی قراردادن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جابجایی نقش ها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوگانه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

درکل درمجموع

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار بودن مورد انتقاد شدید قرار گرفتن ( فرهنگ هزاره )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اعتنایی، بی توجهی، بی تفاوتی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر به عنوان تشبیه استفاده شده باشه، می شه گفت: بازار شام

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشه ای ایستادن ( به معنای دخالت نکردن در چیزی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراد متخصص اهل فن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رمز موفقیت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درگیر چیزی بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذاتاً

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از اساس از پایه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنارگذاشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برخورد کردن ( به معنای پاسخ کسی را دادن )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه دار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حریم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بهانه ی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ناچار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شخصی که اجرای خیره کننده ای دارد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دولتی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی واسطه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دید باز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عیاش خوشگذران

پیشنهاد
١

فرهنگ هزاره: می خواست درستش کند، خراب ترش کرد. آمد زیر ابروش را بردارد، کورش کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمک زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست وپاگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همراه شدن با دیگران ( درباره مسئله یا موضوعی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آیین ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسایل دم دستی