پیشنهادهای تیما (١٠٩)
نمک زندگی
دست وپاگیر
همراه شدن با دیگران ( درباره مسئله یا موضوعی )
آیین ها
وسایل دم دستی
ساده سازی
نمایشگاه بین المللی
از شادی در پوست خود نگنجیدن
بیسکوییت ترد
to hit something with a short quick action so that it moves or falls چیزی را با یک حرکت کنارزدن یا پس زدن
مکان تفریحی
باشگاه خنده: جایی که کمدین ها در آن برنامه اجرا می کنند.
ریسک کاری را پذیرفتن خطر کاری را به جان خریدن
خطر را به جان خریدن
بالون سخن ابرنویسه
ابرنویسه بالون سخن/گفتار
شناسایی کردن
آماده بودن برای چیزی ظرفیت یا توانایی انجام کاری را داشتن
قاه قاه خندیدن غش غش خندیدن از ته دل خندیدن
از کاه کوه ساختن
مادر مقدس
پیش زمینه ی فرهنگی
میان صحبت/حرف
مسئولیت شخصی مسئولیت فردی
اصلاً هم شوخی ندارم!
با دقت انتخاب کردن
کمک گرفتن از افراد متخصص
خلع سلاح کردن
مسئولیت پذیری افراطی
رسمی
دائماً
فکر و خیال کردن
نامیدن نام گذاری کردن
اجرای تک نفره
فرهنگ هزاره: آدم نِق نقو
دشوار پیچیده دردسرساز
چیزی را با خاک یکسان کردن
تجویز بیش از اندازه دارو
اسیر چیزی شدن
همان طور که انتظار می رود
خدمتکار یا ندیمه ی شخصی
بیشترِ. . غالبِ. .
فروخوردن
در مورد احساسات به معنای فروخوردن و بروز ندادن هست. مثال: . . When anger gets buried
pump sb for sth از زیر زبان کسی حرف بیرون کشیدن سین جیم/سوال و جواب کردن
سرکوب شدن سرخورده شدن
سرکوب شدن بروز پیدا نکردن
'گاهی معنای مراقبت کردن و حامی بودن هم میده. مثال: I did not hold her hand
نق زدن
to be troubled with something از چیزی رنج بردن ( مثل بیماری یا مشکل روانی )