پیشنهادهای تیما (٧٩)
دائماً
فکر و خیال کردن
نامیدن نام گذاری کردن
اجرای تک نفره
فرهنگ هزاره: آدم نِق نقو
دشوار پیچیده دردسرساز
چیزی را با خاک یکسان کردن
تجویز بیش از اندازه دارو
اسیر چیزی شدن
همان طور که انتظار می رود
خدمتکار یا ندیمه ی شخصی
بیشترِ. . غالبِ. .
فروخوردن
در مورد احساسات به معنای فروخوردن و بروز ندادن هست. مثال: . . When anger gets buried
pump sb for sth از زیر زبان کسی حرف بیرون کشیدن سین جیم/سوال و جواب کردن
سرکوب شدن سرخورده شدن
سرکوب شدن بروز پیدا نکردن
'گاهی معنای مراقبت کردن و حامی بودن هم میده. مثال: I did not hold her hand
نق زدن
to be troubled with something از چیزی رنج بردن ( مثل بیماری یا مشکل روانی )
خود را در معرض چیزی قرار دادن
قاپیدن چنگ زدن
ماهیت اصلی
ذات واقعی
گاهی معنای چشمگیر و جلب توجه کننده هم داره. Visually different تفاوت فاحش یا چشمگیر داشتن
فرهنگ هزاره: اندیشه های ناب مرواریدهای خرد گنجینه ی خرد
در مجموع مجموعا
در یک دور باطل گیر کردن
مست شدن