تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوران بدی رو سپری کردن We all hit rough patches now and then, and when things get tough, it’s easy to feel like throwing in the towel.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متظاهر و ریاکار Anne was always mean to me until she found out I won the lottery. Now she’s so sweet! I’ve never met anyone so phoney baloney

پیشنهاد
١

کاری رو جلوی دیگران انجام بدی که موجب خجالت شما بشه مضحکه دیگران بشی You made a spectacle of yourself at the party

پیشنهاد
٣

یه مطلب یا موضوع رو پشت سر هم تکرار کنی پشت سر هم درباره یک موضوع غر بزنی و تکرارکنی You're such a broken record. We're tired of hearing it

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم نچسب آدم ناخوشایند He is a bad sort; nobody likes his company

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سر در گم گیج و مبهوت The lawyer was all at sea when he read the two conflicting reports of the incident

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی عصبی یا خیلی ناراحت I blew my top when I found out that the concert tickets were already sold out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کم حرف My grandfather is a man of few words

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرج و مرج آشفتگی به هم ریختگی آشوب All hell broke loose when the fire alarm went off; people where running everywhere

پیشنهاد
٣

تو خودت باشی درون گرابودن ترجیح بدی که تو خودت باشی و بیشتر زمان رو تنها باشی و با کسی صحبت نکنی یا کاری انجام ندی I don't see friends very often. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غافلگیر شدن The goalkeeper was caught napping and the ball went straight in

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخصی که عجیب غریب و غیر عادی باشه Maryam is a queer duck. She live in a house full of cats

پیشنهاد
٠

بی پول ، جیب خالی He does not have two beans to rub together

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی که یک کار بد یا شرم آور انجام بدی و همیشه تو این فکر باشی که اطرافیان فراموش نکردن I wish I'd never opened my mouth in the meeting - I'm never ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاری رو بخاطر اینکه فکر میکنید اشتباه یا احمقانه هست انجام ندین تو خوابم نمی بینم که My father is very generous, but I wouldn't dream of actually a ...

پیشنهاد
١

احساساتی بشی و بغض کنی و بخوای گریه کنی یا به اصطلاح بغض گلوتون رو گرفته نکته: I have lump in my throat = bring a lump to my throat It was quite ...

پیشنهاد
١

همیشه تلاش کنی کاری رو نصف و نیمه انجام ندی و به بهترین شکل ممکن تمومش کنی I’m sure it will be a fantastic wedding. Eva never does anything by hal ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. کار یا روندی که اصلا تاثیرگذار نیست و پیشرفتی نداره Yesterday's meeting was a dead loss - nothing was decided ۲. شخصی که موفق و سودمند نباشه I ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمانی استفاده میشه که ریلکس کردی و از کاری که انجام میدی لذت ببری به این میگن زندگی Ah, this is the life! Lying on the beach, sipping cool drinks

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطیع ، در اختیار ، گوش به فرمان He expects his employees to be at his beck and call day and night She is at the beck and call of the committee She ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جزئیاتی درباره فعالیت جنسی و اینکه چه جوری تولید مثل انجام میشه نکته: ( The fact of life ) را با ( a fact of life ) اشتباه نگیرید. He decided to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. به راحتی برنده یا پیروز شدن She walked off with the top prize ۲. دزدیدن ، سرقت کردن ، کش رفتن ?Who's walked off with my cup

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمر همت به انجام کاری ببندی یه کاری رو با اشتیاق و با تلاش انجام بدی We just belted into the job and got it finished in an hour She's thrown hersel ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمایت کردن تشویق کردن پشتیبانی کردن I'll be barracking for you in the competition tomorrow

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درباره کسی یا چیزی به شدت ناراحت باشی و زمان زیادی صرف فکر کردن به موضوع کنی Don't be so hung up about your weight – you look fine Why are you so h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱. وقتی به صورت امر یا دستور باشه به معنای نشستن ! sit up straight ۲. تا دیر وقت بیدار بودن مترادف ( stay up ) . We sat up for hours watching Tv

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نارحت بودن و بدون امید نگران بودن she was in a funk about getting married

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. بازجویی کردن After being grilled by the police for two days, Johnson signed a confession ۲. سوال پیچ کردن ( grill someone about something ) S ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهمیت ندادن . I don't give a toss what he thinks He doesn't give a toss about our problems

پیشنهاد
٠

رازداری کردن ( رازت پیش من جاش امنه ) لام تا کام حرف نزدن دهنم قرصه I'd appreciate it if you kept quiet about this. " "Don't worry - your secret' ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. احساس خستگی کردن یا به ظاهر خسته باشی I'm feeling a bit worse for wear lately. Work is just so busy ۲. وقتی شرایط کسی یا چیزی بعد از یک تجربه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمانی که شخصی معمولا یک سرتیم یا رهبر گروه حرفی بزنه و یا عملی انجام بده که باعث انگیزه تیم یا گروه بشه و برای رسیدن به یک هدف سخت تلاش کنن عزم جزم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا سر حد مرگ کار کردن ( سخت کار کردن ) جوری که نتیجه ای جز استرس، خستگی، بیماری نداره و نهایتا منجر به مرگ بشه Please don't work yourself to death ...

پیشنهاد
١

در جا زدن اقدام کردن بدون دستاورد تقلای بیهوده My kids are running around in circles pretending to be helping but they're doing nothing My team a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی یک وضعیت یا الگوی رفتار تغییری نکرده باشه و زمانی استفاده میشه که چیزی خسته کننده یا آزار دهنده باشه What's new? Same old, same old. Just work ...

پیشنهاد
٠

سخت کار کردن ( فراتر از توان و ظرفیت ) My wife and I have been working our fingers to the bone trying to fix up this house before we sell it My da ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق خرید و خرج کردن . مخصوصا وقتی که زمان زیادی صرف خرید کردن کنی My dad loves to shop till he drops. I hate going with him

پیشنهاد
٠

١. با فریب و سواستفاده پول هنگفتی از کسی بگیری Paul was really taken to the cleaner's on that deal ۲. به سختی شکست خوردن یا شکست دادن We got tak ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قبول مسئولیت برای انجام دادن یک کار علارغم سختی و چالش برانگیز بودن آن I'm hoping that Mike steps up to the plate and takes charge now that Tony has ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد دادن Shall we all go out for a pizza tonight?" "I don't know. I'll put it to Jim and see what he says

پیشنهاد
٠

مشتاقانه پول خرج کردن ولخرجی کردن Bill Conway has a huge wad of cash burning a hole in his pocket Don't wait until the money's burning a hole in yo ...

پیشنهاد
٠

۱. گول زدن ، فریب دادن My kids are great at pulling the wool over my eyes! I don't know how they always do it ۲. مخفی کردن حقیقت I pulled the wool ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نطفه خفه کردن I want to nip it in the bud. It'll be so terrible if he starts staying up as late as we do

پیشنهاد
١

از کاه کوه ساختن Ali, it’s only a bee sting and you’re not allergic. Stop screaming and crying, you’re making a mountain out of a molehill

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیم شدن Let's make a break for it before he sees us and makes us stay

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجربه یک دوره بد My son and his wife were down on their luck last year. They both got Covid and lost their jobs

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخفی نگه داشتن مثل یک راز ماندن Let's try keeping this under wraps. It's not public yet I'm hoping we can keep this under wraps so that our clien ...

پیشنهاد
٠

یک کار بزرگ یا سخت برای انجام دادن I think we've got our work cut out for us with this new project

پیشنهاد
٠

با واقعیت یک کار بد که انجام دادی کنار بیای و آماده قضاوت شدن عواقبش باشی خربزه خوردن و پای لرزش نشستن You're going to have to face the music at s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالفت کردن با کسی سازگار نبودن با کسی My son doesn't see eye to eye with his dad. They always fight

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو در جریان آخرین اطلاعات یا رویدادها گذاشتن یا به نوعی آپدیت کردن یا چیزی رو به کسی یاد بدی که دیگران دربارش میدونن یا انجام میدن Arsin is brin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یه چیزی که باعث رنجش شما بشه The heat was beginning to get to me, so I went indoors یا باعث ناراحتی بشه یا شما رو عصبی کنه I know he's annoying, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقع بین بودن It's time you woke up to the fact that it's a tough world

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل برق رفتن سریع حرکت کردن I see him hop on the motorbike, zipping along the avenue

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجبور کردن یا قانع کردن کسی که به شما پول یا اطلاعات بده The detectives tried to wring the truth out of the suspect

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناگهان به جلو خم بشی یا به علت خندیدن یا درد شدید Double up = Double over When she told me, it was so funny I just doubled up laughing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی زمین بلند شدن بعد اینکه زمین خوردی مثلا زمانی که بچه میخوره زمین و پدر یا مادر به بچه میگه بلند شو ‘Come on, pick yourself up! Don’t cry! Yo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناگهان چرخش کنی به اطراف جوری که کسی یا چیزی رو پشت سرت ببینی Swing around/round I swung round when I heard my name and saw Jude running towards me

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گرم کردن بدن قبل از تمرین ورزشی Loosen up = Warm up We always do exercises to loosen up / warm up before playing tennis.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنفر داشتن متنفر بودن از انجام کاری I can't bear = I can't stand I can't bear classical music as a teenager

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی لاغر پوست و استخوان You must eat somthing you are all skin and bonse

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با بالا رفتن سن ، مهارت های زندگی یا استعدادهای فردی تکامل پیدا کنه for instance You get wiser You have fewer difficult emotions You become happier ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متوجه بشی که دیگه جوان و فعال نیستی پا به سن گذاشتن، پیر شدن The journey was the longest he had ridden for several years and he was feeling his age

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت تلاش کردن به منظور: کمک کردن خوشحال کردن قانع کردن They are bending over backwards to persuade her

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی در آوردن لباس کمک کنی ( Help off = Take off ) Let me help you off with your coat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی در پوشیدن لباس کمک کنی ( help on = put on ) Let me help you on with your coat

پیشنهاد
٠

وقتی که فکر کنی چیزی شدنی نیست یا باور نکنی He can play tennis that well? I never thought he was athletic. Maybe we'll have to see it to believe it

پیشنهاد
٠

شتر دیدی ندیدی نادیده گرفتن ماستمالی کردن I don't want to just sweep it under the rug like we usually do. It's time that this was brought out into ...

پیشنهاد
٠

مزایا یا معایب یک چیزی رو بررسی یا ارزیابی کردن خوب و بد چیزی رو جدا کردن The first round of interviews really separates the wheat from the chaff

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بنیاد یک کار رو یاد گرفتن و بعد به سراغ کارهای پیچیده تر رفتن یا غوره نشده مویز شدن این اصطلاح را به افرادی نسبت داده میشه که سریع می خواهند به نت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجبور به استراحت بشی به منظور بهبودی بیماری یا جراحت Ali was laid up at home for four days when he caught the flu. he was sick as a dog

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس کنی مریض شدی یا داری مریض میشی Arsin went home because he said that he felt a cold coming on and that he should rest

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تاثیر خوب و مثبت داشتن بر روی شخص I’ll talk to him but I don’t think it will do any good She works for a small charity where she feels she can do s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هشیار شدن به خود آمدن پی بردن آگاه شدن I woke up to the fact that nobody was my friend یه این حقیقت پی بردم که هیچ کس دوست من نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دچار چندش شدن حالت تهوع پیدا کردن Can’t you wipe those crumbs from your mouth ! You’re turning my stomach

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح معادل ( I'm really busy ) هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

غر زدن اعتراض کردن شکایت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خراب کردن یا باعث خراب شدن یک برنامه ریزی بشید نقش بر آب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دلداری دادن تسلی دادن To give solace to one's friend به دوست خود دلداری دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غافلگیر کردن یا شدن He caught me off guard with that comment at . the meeting. It came out of nowhere

پیشنهاد
٠

دو جون گرفتار شدن انتخاب بین دو موضوع مهم که تصمیم را برای شما سخت میکنه I was caught between a rock and a hard place, having to decide between my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست کشیدن ترک کردن ( کاری یا چیزی را متوقف کنی ، قبل از اینکه امکان از دست دادن آنچه داری یا بدست آوردی وجود داشته باشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت کار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح معادل ( ! I'm really busy ) هست.

پیشنهاد
٠

وقتی یک موضوع از نظر شما مهم باشه و دائم دربارش صحبت کنی یا فکر کنی یا به اصطلاح فکر و ذکرت درگیر باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتلاف وقت با کارای احمقانه وقتت رو با کارای مسخره بگذرونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شروع یک سفر یا ترک یک مکان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ارسال یک نامه ، سند و یا بسته بوسیله پست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترک سریع یک مکان جیم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترک سریع یک مکان بدون اینکه دیگران متوجه بشن