٠ رأی
٢ پاسخ
٤١٠ بازدید

در اکثر روستا های ایران خانه ها روی سقف یکدیگر ساخته می شدند در جایی خواندم که اسم آنها خانه های خشتی تافتان است، تافتان در اینجا یعنی چه؟ 

١ سال پیش
٢ رأی

شهرستان تفتان یکی از شهرستان‌های استان سیستان و بلوچستان ایران است. مرکز این شهرستان، شهر نوک‌آباد است. شهرستان تفتان از شمال شرقی با شهرستان میرجاوه، از شمال غربی با شهرستان زاهدان، از غرب تا جنوب با شهرستان ایرانشهر و از جنوب شرقی تا شرق با شهرستان خاش همسایه است.

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٢٨٧ بازدید

معادل عربی میوه ها( تابستانی و زمستانی و استوایی و...) 

١ سال پیش
٥ رأی

 ❊ سیب: تفاح  ❊ هندوانه: ( رگی در لهجه عراقی) (بطیخ الاحمر، یح:در لهجه خلیجی)  ❊ پرتقال: برتقال  ❊ گلابی: ( عرموط در لهجه عراقی) (کمثره:در لهجه خلیجی)  ❊ گیلاس: کرز   ...

١ سال پیش
٧ رأی
تیک ٢٠ پاسخ
٢,٦٠٤ بازدید

سلام به جای اصطلاح in my opinion چی میشه استفاده کرد ؟

١ سال پیش
٢١ رأی

✪ روشهای گوناگون اظهارنظر ❂ In my opinion به نظر من ❂ As far as I’m concerned تا جایی که اطلاع دارم ❂ It is my belief باور دارم که ❂ From my point of view از نقطه نظر من ❂ If you ask me اگه ...

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٤ پاسخ
١,٤٠٢ بازدید

کلمه ی اینگیلیسی prospect  چه معنا و مفهومی را به زبان فارسی دارد

١ سال پیش
٤ رأی

چشمداشت، امید انجام چیزی، دورنما، انتظار،   اکتشاف کردن برای مثال:  good job prospects  آینده کاری درخشان  シ

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
٢٥٧ بازدید

سلام  misplacing دقیقا جه معنی هایی میده؟ در کتاب  4000 واژه جلد سوم ص 117 نوشته

٣١٤
١ سال پیش
٣ رأی

در محل اشتباه قرار دادن، جا گذاشتن، گم کردن (چیزی را در جایی گذاشتن و جای آن را فراموش کردن)

١ سال پیش
١١ رأی
تیک ٩ پاسخ
٢,٠٣٧ بازدید

نام رنگ های پر کاربرد در  عربی چی میشه؟ مثلا: سبز، آبی، قرمز و...

١ سال پیش
٢٦ رأی

آبی: ازرق زرد: اصفر سبز: اخضر قرمز : احمر سفید: ابیض سیاه: اسود نارنجی: برتقالی بنفش: بنفسجی قهوه ای: بنی صورتی: وردی خاکستری: رمادی سرمه ای: کحلی زرشکی: احمر غامق نوک مدادی: رصاصی لاجوردی: لازوردی ارغوانی: ارجوانی نخودی: حمصی بلوطی: کستنایی رنگ روشن: لون فاتح رنگ تیره: لون قاتم، لون غامق

١ سال پیش
٨ رأی
تیک ٢ پاسخ
٩٢٥ بازدید

شغل های معروف و به عربی میتونین بگین مثل: خیاط، نانوا، کشاورز و..

١ سال پیش
١٣ رأی

آشپز: طَبّاخ آهنگر: حَدّاد آتش نشان : اِطفائیّ بازیکن : لاعِب ریاضیّ بازیگر: مُمَثَّل پزشک : طبیب باغبان : بُستانی ّ پرستار: مُمَرَّض پلیس :شُرطیّ کارآگاه: شرطیّ سِری تایپیست : طَبّاع تراشک ...

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٤٤٩ بازدید

طبق تعریفی که من از «مسند» در زبان فارسی خوندم توی منابع مختلف: صفت یا حالتی است که آن را به نهاد نسبت می دهند. راستش این رو من درست متوجه نمیشم که دقیقا توی مثال ها چه کلمه ای مسند هست. اینکه گفت ...

١ سال پیش
٤ رأی

برای پیدا کردن مسند اول باید فعل و نهاد را پیدا کرد. بعد با دو کلمه "چی" و " چگونه" مسند را پیدا می‌کنیم.  فعل های اسنادی= است، بود، شد، گشت، گردید، شود و باشد

١ سال پیش