تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

How the teacher end the class e. g. by summarizing در کلاس درس برای معلم ها این معنی رو میده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توی کلاس درس یعنی summarize

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعی مثلاauthentic situation

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Pupil is a person who studies only in a school, especially a primary school

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to rise to a much higher level of success

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موقعیت e. g. in some cases= in some situations

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روی هم چیدن چ مرتب چ نا مرتب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهم ریخته و درهم برهم ( مثلا وسایلت وسط حال یا اتاق پخش و پلا شده باشه )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اضافه خرج کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

همون break up بهم زدن دوستی و رابطه عشقی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگه بجای if بیاد میشه بشرطی که یا همون اگه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیر وقت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Not easy to notice or understand مبهم. نامفهوم. نا ملموس

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make sth happen

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معمولا فعل منفی بکار میره هیچ کس به پای کسی یا چیزی نمیرسه توی مقایسه مثلا nobody can hold the candle to him هیچ کس به پاش نمیرسه یا با هیچ کس نمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

احتمالا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

As I see it. In my opinion. It seems to me. For me. As far as I'm concerned. For my part . In my view. همشون تقریبا میشن همون بنظر من

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

حق داشتن. لایق بودن. سزاوار و شایسته بودن. مثلا حتی میشه گفت فلانی رو تنبیه کردن و ( حقش ) بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

دولتی اگه بگیم state school میشه مدرسه دولتی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

A place where electricity is produced

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

A journey to do

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولو ( در قرآن ) یا اگرچه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبان بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فی البداهه ی کاری کردن. e. g He will just play by ear. And he just see what happens ( واسش مهم نیست چی میشه ) همون موقع بی یرنامه فیالبداهه ی کاریش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر رسمی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Opposite of a big eater or gluttonous or voracious ( about sth )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

پیاده رو بریتیش هست امریکن میشه sidewalk

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم زمان دو مولفه رو انجام دادن یا متوجه شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Synonym of unruly or rule breaker or disobedient قانون شکن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قانون هایی که کنترل میشوند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Opposite of balance

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

A teacher pet apple pulishes

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر ب زیر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لو دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حکومت یا نعمت در نهج البلاغه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در آیه های قرآن ب معنی ندا دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسپرش به من

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غیر از دروغ گفتن و دراز کشیدن و استراحت کردن و لم دادن و چند معنی که بالا ذکر شد معنی نهفته بودن هم میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در ارزیابی دانشجویان یا دانش آموزان ب معنی تصحیح کردن غلط هاشون توی طول ترم هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اطلاعات ) پسین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اطلاعات اکتسابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نویسنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لاستیک زاپاس یا اضافه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعضی جاها معنی باید و نیاز داشتن میده مثلا میگه شما نباید این کار رو بکنید you don't wanna do this

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Switch کردن هم معنی میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اطلاعات محیط که شما روش فکس دارید و توجه میکنید بهشون . اطلاعات یا داده ی دریافتی که برای شما مهم هستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساختن چیزی . شکل دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معانی بسیاری دارد مثلا در شعر The Tiger میشه بافتن. درست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مال تو ( در قدیم بیشتر استفاده میشد در اشعار ) مثلاthine eye چشم تو

١