scriptwriter

/ˈskrɪpˌtraɪtər//ˈskrɪptraɪtə/

معنی: نمایشنامه نویس
معانی دیگر: (تلویزیون و رادیو) نمایشنامه نویس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: scriptwriting (n.)
• : تعریف: one who writes or adapts scripts, esp. for film or television.

جمله های نمونه

1. The scriptwriter helped him to adapt his novel for the screen.
[ترجمه گوگل]فیلمنامه نویس به او کمک کرد تا رمانش را برای پرده اقتباس کند
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه نویس به او کمک کرد تا رمان خود را با صفحه نمایش تطبیق دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But scriptwriter and narrator Indra Sinha said the video emphasised the meeting of minds as well as bodies.
[ترجمه گوگل]اما ایندرا سینها، فیلمنامه‌نویس و راوی، گفت که این ویدئو بر ملاقات ذهن‌ها و همچنین بدن‌ها تاکید دارد
[ترجمه ترگمان]اما ایندرا سین ها، نمایشنامه نویس و راوی داستان، گفت که این ویدئو بر جلسه ذهن و همچنین اجساد تاکید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. William Holden plays a hack scriptwriter down on his luck, and his purple prose gives the film its biting tone.
[ترجمه گوگل]ویلیام هولدن نقش یک فیلمنامه نویس هک را بر روی شانس خود بازی می کند و نثر بنفش او لحن گزنده ای به فیلم می دهد
[ترجمه ترگمان]ویلیام هولدن، نمایشنامه نویس hack را با شانس خود بازی می کند، و نثر his لحن گاز گرفتن خود را به فیلم می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The award-winning scriptwriter has been talking of reviving the hit sitcom for years but he has been busy on other projects.
[ترجمه گوگل]این فیلمنامه‌نویس برنده جایزه سال‌هاست که درباره احیای کمدی محبوب صحبت می‌کند، اما مشغول پروژه‌های دیگری بوده است
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه نویس برنده جایزه در حال صحبت درباره احیای طنز تلویزیونی سال ها است، اما او مشغول انجام پروژه های دیگری بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And without a scriptwriter, too.
[ترجمه گوگل]و بدون فیلمنامه نویس نیز
[ترجمه ترگمان] و بدون \"scriptwriter\" هم همینطور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A scriptwriter is in charge of writing shooting scripts, turning the ideas into reality based on the knowledge of television and needs of programs.
[ترجمه گوگل]یک فیلمنامه نویس وظیفه نگارش فیلمنامه را بر عهده دارد و ایده ها را بر اساس دانش تلویزیون و نیازهای برنامه ها به واقعیت تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]یک نمایشنامه نویس مسئول نوشتن خطوط عکاسی، تبدیل ایده ها به واقعیت براساس دانش تلویزیون و نیاز به برنامه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, in recent scriptwriter can only minimize the focus on this actor's Xifen.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در فیلمنامه نویس اخیر تنها می توان تمرکز بر Xifen این بازیگر را به حداقل رساند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در نمایشنامه نویس معاصر تنها می تواند تمرکز این هنرپیشه را به حداقل برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a professional scriptwriter and is deeply interested in modern China and its youth culture.
[ترجمه گوگل]او یک فیلمنامه نویس حرفه ای است و عمیقاً به چین مدرن و فرهنگ جوانان آن علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]او یک نمایشنامه نویس حرفه ای است و عمیقا به چین مدرن و فرهنگ جوانان آن علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It appears then that the work of the scriptwriter and that of the director are actually the same even though the two individuals work with different tools.
[ترجمه گوگل]پس از آن به نظر می رسد که کار فیلمنامه نویس و کارگردان در واقع یکسان است، حتی اگر این دو نفر با ابزارهای متفاوت کار می کنند
[ترجمه ترگمان]در آن زمان به نظر می رسد که کار نمایشنامه نویس و کارگردان در حقیقت یک سان هستند، هر چند که دو نفر با ابزارهای متفاوتی کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dead Alive is something a scriptwriter would write as a meat packing plant insurance scam, be caught because it's retarded, then found innocent by reason of insanity.
[ترجمه گوگل]Dead Alive چیزی است که یک فیلمنامه‌نویس به‌عنوان یک کلاهبرداری بیمه کارخانه بسته‌بندی گوشت می‌نویسد، به دلیل عقب‌افتادگی دستگیر می‌شود، سپس به دلیل جنون بی‌گناه شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان]زنده زنده چیزی است که یک نمایشنامه نویس به عنوان یک حیله بیمه گیاهی می نویسد، دستگیر می شود، زیرا عقب مانده است، سپس به دلیل دیوانگی بی گناه یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The scriptwriter also borrowed from Obama's life the notion of a superstar candidate.
[ترجمه گوگل]فیلمنامه نویس همچنین از زندگی اوباما مفهوم یک نامزد فوق ستاره را وام گرفته است
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه نویس همچنین از زندگی اوباما به عنوان نامزد یک فوق ستاره قرض گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ozu and his scriptwriter, Kogo Noda, often centered their plots upon getting a daughter married, a situation around which an array of characters' lives could be revealed.
[ترجمه گوگل]اوزو و فیلمنامه‌نویسش، کوگو نودا، اغلب طرح‌های خود را بر ازدواج یک دختر متمرکز می‌کردند، موقعیتی که می‌توان مجموعه‌ای از زندگی شخصیت‌ها را پیرامون آن فاش کرد
[ترجمه ترگمان]Ozu نودا و نمایشنامه نویس او، Kogo نودا که اغلب طرح های خود را برای ازدواج دخترشان در بر می گیرند، وضعیتی که در آن مجموعه ای از شخصیت های شخصیت را می توان آشکار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Very dissatisfied with the director and scriptwriter of the film, which, strong protest!
[ترجمه گوگل]بسیار ناراضی از کارگردان و فیلمنامه نویس فیلم که اعتراض شدید!
[ترجمه ترگمان]بسیار ناراضی از کارگردان و نمایشنامه نویس سینما، که اعتراض قوی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This script was also edited by the scriptwriter of "Infernal Affairs" and him.
[ترجمه گوگل]این فیلمنامه را نیز فیلمنامه نویس «امور جهنمی» و او تدوین کرده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم همچنین به وسیله \"Affairs of\" و \"Affairs Infernal\" نیز ویرایش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایشنامه نویس (اسم)
dramatist, playwright, scriptwriter, playwriter

تخصصی

[سینما] فیلمنامه نویس - نویسنده سناریو

انگلیسی به انگلیسی

• one who writes scripts, one who writes texts for plays (or films, television programs, etc.)
a scriptwriter is a person who writes scripts for films or for radio or television programmes.

پیشنهاد کاربران

بپرس