پیشنهادهای مریم سالک زمانی (٥,٧٥٢)
حسابی سیر بودن
سر به آسمان زدن - به سرعت افزایش یافتن
به آخر خط رسیدن
توبیخ شدن - سرزنش شدن
گلولۀ منور
خل و چل - بی کله
به طور سردستی
دایر بودن - در حال فعالیت بودن
نفاق افکن
ولو شدن - طاق باز خوابیدن
کاری را از اول شروع کردن
موضوع چیزی را مطرح کردن
به جان کسی افتادن
از این طرف تشریف بیاورید
قدم به قدم - تمام راه
همگام بودن - با هم قدم برداشتن
در رقص یا در رژه: پای عوضی برداشتن - قدم اشتباه برداشتن
کسی را در تنگنا قرار دادن
( فیلم ) حاضر و آماده بودن
خرپول
خیلی کم - هیچ
چسب بویی ( بوییدن به منظور تخدیر )
با هم صمیمی بودن - یک جان و دو قالب بودن
به جهنم - به درک
بره گم شه!
با چهرۀ برافروخته
شغل شریف
مرتد شدن - ملحد شدن
خاص و عام - همۀ اقشار مردم
این بلا سر ما هم آمده!
یواش یواش رفتن - با تانی رفتن - یورتمه رفتن
خاطره ای را در ذهن کسی زنده کردن
( مهمانی و غیره ) گرم کردن - شادتر کردن
تشویق کردن - روحیه دادن به
با شوک به . . . واداشتن - به . . . شوک دادن که کاری را انجام دهد
با شوک از . . . خارج کردن
( اتومبیل ) تلق و تلق پیش رفتن
یکهو توقف کردن - با یک تکان ایستادن
نان بخور و نمیری داشتن - آب باریکه ای داشتن
به داوری ارجاع کردن
به گل نشستن
عرق شهری
حلقۀ مخفی
غمگین به نظر رسیدن - مغموم بودن
مهم به نظر آمدن
( شخص ) عصبانی به نظر رسیدن - آشفته بودن - برافروخته بودن ( زندگی و غیره ) تیره و تار به نظر رسیدن - تاریک بودن
به دیدنش ارزیدن
با اختلاف کمی
غذای حسابی
از فرط آزردگی - از شدت انزجار