پیشنهادهای مریم سالک زمانی (٣,٤٦٢)
نمی شود هم خدا را بخواهی و هم خرما را.
به ساز کسی رقصیدن
عروس نمیتونه برقصه، میگه زمین کجه
بدجوری گیر کردم.
تا جایی که در توان من است
با دم شیر بازی نکن
بگذارید نفسم جا بیاید
برو با هم قد خودت طرف بشو
او خیالات خام در سر دارد
پول علف خرس نیست
به بخت خود لگد زدن
زمین شوره سنبل بر نیارد
مانند اسپند روی آتش بودن
بازی تقدیر
زیادشدن - وفور یافتن
کار آزمایشی
او احساس حقارت کرد
کله خر - تند رو - افراطی
امکان تقریبا محال - امکان خیلی جزئی
پارتی بازی کردن
خود رای بودن
آدم تازه به منصب رسیده که خود را مهم می داند
قبراق بودن
دو پا داشتن دو پای دیگر هم قرض کردن و فرار کردن
تعجب آور - ترس آور
دوران شادی و شوخی
مردم عقلشان به چشمشان است
عجله کار شیطان است
جلوی ضرر را از هر کجا که بگیری منفعت است
سگ هفت جان دارد
می خواهم ببینم چند مرده حلاج است
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
آزارش به مورچه هم نمی رسد
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد
کج دار و مریض
یار بد بدتر بود از مار بد
یاسین در گوش خر می خواند
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
نخود هر آش است
کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد
سالی که نکوست از بهارش پیداست
در ناامیدی بسی امید است
در دروازه را می توان بست، دهن مردم را نمی توان بست
دست بالای دست بسیار است
جوجه را اخر پاییز میشمارند
جنگ اول به از صلح آخر
توی دعوا حلوا پخش نمی کنند
تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره
توبه گرگ مرگ است
پز عالی جیب خالی