پیشنهادهای مریم سالک زمانی (٥,٧٥٢)
من این جور آدمها را می شناسم
دست زدن موقوف
بیغوله
تکانی دادن به - حرکتی دادن به
مزخرف - افتضاح
وعده سر خرمن دادن
جل و پلاس - لباس کهنه
با اوقات تلخی - با عصبانیت تمام
سر خود را دزدیدن
مثل یاسین به گوش خر بودن ( کاملا بی تاثیر بودن )
آدم دست و پا چلفتی - شرکت تق و لق
department of trade and industry وزارت بازرگانی و صنایع ( در بریتانیا )
سیاست دست روی دست گذاشتن - سیاست بی هدفی
بی ریخت
دادستان کل
رو به وخامت
دیر فهمیدن - سکه کسی دیر افتادن
عاشق - شیفته - کشته مرده
با یکدندگی
قال چیزی را کندن
کلاه سر کسی گذاشتن
آغاز خوب یعنی اتمام نیمی از کار
از کسی پذیرایی کردن - به کسی رسیدن
عمر به بطالت گذرانیدن - عیاشی کردن
اراذل و اوباش
به عیاشی کشیده شدن
در حال بگومگو با
کسی را از چیزی محروم کردن
سریع - به سرعت
مایه ننگ - مایه بی آبرویی
تو دل برو
با لباس خواب
پاچه گرفتن - به همه پریدن
لجن پراکنی کردن
با تحقیر
حس جهت یابی
به آینده فکر کردن
لباس رنگ کردن
نور پایین را زدن
درست به هدف زدن
شمع ساختن
محتاج بودن به نان شب
به زورِ - به ضربِ
دعوای بزن و بخور
خنگ
به کسی سقلمه زدن
مسابقه محلی
کلبه درویشی داشتن
همان است که باید ثابت میشد ( محاوره ) شاهد از غیب رسید، بفرمایید گواه عاشق صادق در آستین باشد
به هم زدن روال عادی - دست شستن از روزمرگی